1.14.2011




یكی از مهمترین مأموریت های وی، هنگام عزیمت شاه قاجار
به فرانسه بود كه در دهه ۱۸۸۰ میلادی به وقوع پیوست 
و بیش از یكماه به طول انجامید كه یوسف بخشی طی
این مدت به خاطر آنكه دشمنان از این غیبت سوءاستفاده نكنند
با لباس مبدل، ظاهراً زمام امور را بدست گرفت

یوسف بخشی در سال ۱۲۳۱ خورشیدی (۱۸۵۲ میلادی) در یك خانواده یهودی در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش نوازنده ویولن بود و به اصطلاح آن دوران از طریق مطربی امرار معاش می نمود.

یوسف از خردسالی همزمان با تحصیلات ابتدایی در مكتب خانه، اصول و فن موسیقی را از پدرش فرا گرفت. و با علاقه و استعدادی كه از خود نشان داد، توانست خیلی زود در نواختن تنبك و نیز ویولن تبحر پیدا كند.

به گزارش پارسینه، وی در دوران جوانی، مدتی را در گروه نوازندگان پدرش، با نواختن ویولن همكاری می نمود، دیری نپایید برای خود گروهی تشكیل داد و مستقلاً به فعالیت های هنری پرداخت مضاف بر آنكه در همین راستای برنامه های نمایشی (روحوضی) را كارگردانی و اجرا می نمود. امّا گویی شغل نوازندگی و دیگر فعالیت های هنری از این قبیل نمی توانست خواسته های جاه طلبانه و همچنین روح پر تلاطم و ماجراجویانه وی را ارضاء كند. از این رو به موازات فعالیت های هنریش رفته رفته به خرید و فروش طلا و جواهرات مشغول شد.

یوسف بخشی در سال۱۲۵۴ ( ۱۸۷۵ میلادی) در یكی از سفرهای تجاری خود به شهر مرو (از شهرهای مرزی روسیه) با یك دختر گرجی آشنا گردید و پس از عقد، وی را به تهران آورد. ماحصل این ازدواج یك فرزند دختر و یك پسر بود. اگر چه این ازدواج دوامی نیاورد و پس از ۱۲ سال زندگی مشترك، همسرش بر اثر عارضه قلبی، وی و دو فرزندانش را ترك نمود و به دیار باقی شتافت و این شوك شدیدی بود كه تحمل آن برای این جوان هنرمند سخت و سنگین بود طوریكه سال ها در خلوت و تنهایی بسر برد.

تا بالاخره با اصرار اطرافیان در سال ۱۲۷۳ خورشیدی تن به ازدواج دوم داد و با دختر خاله خود (قمر خانم) وصلت نمود، ماحصل این پیوند چهار فرزند پسر و سه دختر بود .

گرایش به موسیقی و نواختن ویولن از دیرباز یكی از دلمشغولیات خاندان بخشی بوده است و همواره به عنوان یك میراث در بین آنان حفظ شده است. فرزندان بخشی هم از این امر مستثتی نبودن، پس از وصلت یكی از دختران (اقدس) بخشی با خانواده خرمیان نواختن تار هم كه از سازهای مورد علاقه خاندان خرمیان بود، از آن به بعد در این خانواده مرسوم گردید.

یوسف بخشی با گذشت زمان و كسب تبحر در امر جواهر فروشی، توانست در بین تجار اعتباری كسب كند و سلسله مراتب ترقی را نیز طی كند، ضمن آنكه اوقات فراغت خود را با نواختن ویولن و خواندن اشعار می گذراند.

در سال ۱۲۶۹ خورشیدی بر حسب تصادف توانست به دربار قاجار راه پیدا كند از آن به بعد در هر فرصتی مجموعه ای از جواهرات نفیس را جهت فروش به درباریان ارائه می نمود.

حسن رفتار و صداقت وی در كار باعث گردید سفارشاتی را مستقیماً از شخص پادشاه دریافت كند و همین امر باعث رونق در كسب و كار و حصول اعتباری بیشتر در بین درباریان به ویژه خاندان دربار گردید. از سوی دیگر بواسطه شباهت چهره یوسف بخشی به شخص شاه و داشتن چشمانی نافذ و پرهیبت، تنی چند از درباریان به شاه پیشنهاد نمودند كه وی با قدری آموزش و تحصیل از رسم و رسوم دربار و عادت های شاخص اعلیحضرت، در مواقع ضروری به ویژه در غیاب پادشاه در بعضی از مراسم و تشریفات دربار به عنوان بدل، انجام وظیفه نماید.

پس از موافقت ناصرالدین شاه قاجار و مذاكره با یوسف بخشی و جلب نظرش، وی رسماً به عنوان بدل شاه در دربار قاجار استخدام گردید. بدین منظور، یوسف بخشی تحت تعلیم استادانی قرار گرفت ابتدا وی را با آداب رسوم دربار قاجار آشنا نمودند. سپس آموزش فن بیان آغاز گردید، تا با شباهتی كه ظاهراً به شخص ناصرالدین شاه داشت بتواند از نظر صحبت نمودن، همچنین از نظر رفتاری هم شباهت كامل پیدا نماید. زیرا می بایست بدون ایجاد شبه و تردید، بخوبی از عهده مأموریت های محوله برآید.

یقیناً آموزش و پیشرفت در این امر برای وی به سهولت انجام گرفت، زیرا یوسف بخشی شش كلاس ابتدایی آن دوران را گذرانده بودو به زبان آذری و روسی آشنایی داشت. مضافاً برآنكه شخصیتی هنرمند و با استعداد بود، ذوق شعر گویی هم داشت.

و نیز در ارتباط برقرار كردن با دیگران بسیار خونگرم و موفق بود در ملاقات های كه جهت آموزش در راستای آشنایی با روحیه و خصوصیات رفتاری پادشاه انجام می داد، دیری نپایید به جهت داشتن رفتاری صحیح و مثبت و با بذله گویی های به موقع با شخص پادشاه، خیلی زود این مراوده ها باعث ایجاد دوستی عمیق تری گردید. و با شركت در محفل شاهانه هر از گاهی به قصیده گویی و حتی مشاعره با درباریان و شخص شاه می پرداخت و اگر فرصتی دست می داد، با تك نوازی ویولن هنرنمایی می نمود.

یوسف بخشی پس از آنكه به عنوان بدل در دربار شروع بكار نمود، ابتدا در غیاب شاه در محافل غیر رسمی بویژه خارج از تهران شركت می نمود و سپس در مأموریت هایی كه به وی محول شده بود مانند مسافرت به شهرهای دور دست ایران و سركشی به پادگان های نظامی، اداره های دولتی، بازدید از دهات، رسیدگی به شكایات ارباب و رعیت و كارهایی از این قبیل را انجام می داد.
ناصرالدین شاه قاجار
با گذشت زمان و بدست آوردن تبحر بیشتر در حرفه خویش، مأموریت هایی هم در تهران، بویژه هنگام مسافرت ناصرالدین شاه به خارج از تهران و حتی مسافرت های غیر رسمی به خارج از ایران به وی واگذار می شد. یكی از مهمترین مأموریت های وی، هنگام عزیمت شاه قاجار به فرانسه بود كه در دهه ۱۸۸۰ به وقوع پیوست و بیش از یكماه به طول انجامید كه یوسف بخشی طی این مدت به خاطر آنكه دشمنان از این غیبت سوءاستفاده نكنند با لباس مبدل، ظاهراً زمام امور را بدست گرفت و تا بازگشت شاه از فرنگ وظیفه خویش را به نحو احسن انجام داد طوریكه تا آخر این عمر، امر جزو افتخارات مهم وی محسوب می شد (ناصرالدین شاه قاجار به همین جهت یكی از شنل های خود را به عنوان پاداش به وی اعطا نمود).


در آستانه مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری (۱۲۷۵ خورشیدی) چهارمین شاه خاندان قاجار، ناصرالدین شاه هنگام زیارت در صحن شاه عبدالعظیم در شهر ری، به دست میرزا رضا كرمانی یكی از مریدان سیدجمال الدین اسد آبادی و به تحریك او توسط یك طپانچه كشته شد.

طبق استناد بر تاریخ یكصد ساله ایران، دربازجویی ها یا استنطاقات انجام گرفته از ضارب (میرزا رضای كرمانی)، مطالبی در رابطه با یهودیان عنوان شده است كه بی تردید می تواند نشانگر انسانیت و معرفت وی در رابطه با حمایت از حق و حقوق مظلومان و ستمدیدگان به ویژه اقلیت های دینی بوده باشد. در بخشی از اعترافات، میرزا رضای كرمانی گفته بود "من قبلاً وسیله بهتری داشتم كه ناصرالدین شاه را بكشم بدون آنكه گرفتار شوم، بدین ترتیب كه اطلاع یافتم كه شاه به باغ یكی از اعیان برای گردش می رود پس خود را به باغ رسانده مخفی شدم، شاه آمد و كشتن او بسیار آسان و راه فرار برای من باز بود اما او را نكشتم، زیرا عده ای یهودی در آن روز (یكی از اعیاد كلیمیان) برای تفریح در آن باغ اقامت داشتند و اگر شاه كشته می شد و من فرار می كردم، خون را به گردن یهودیانی كه در باغ حضور داشتند می انداختند به این دلیل من از انجام آن امر منصرف شدم." تنه نزن / معلوم میشود در ان زمان که یکی از سیاهترین دورانهای زندگی ایرانیان یهودی در ایران است که در تاریخ ضبط شده «‌مسلمان خوب !» هم پیدا میشده است!. 

یقیناً میرزا رضای كرمانی بر این امر واقف بود كه شاه بدل دارد امّا همیشه برای زیارت شاه عبدالعظیم شخصاً می آید.

پس از ترور ناصرالدین شاه قاجار دیگری نیازی به ماندن یوسف بخشی در دربار نبود، دیری نپایید وی با بیش از یك دهه انجام وظیفه بعنوان بدل پادشاه از كار بركنار گردید و كاخ سلطنتی را برای همیشه ترك نمود. وی با دریافت مستمری از دولت دوران بازنشستگی را در خانه شخصی خود در كنار خانواده سپری نمود ضمن آنكه هر از گاهی با پذیرفتن هنرجو به عنوان استاد موسیقی به تدریس ویولن مشغول می شد.

یوسف بخشی در سال ۱۹۲۸ در سن ۷۶ سالگی بر اثر عارضه قلبی دارفانی را وداع گفت.

No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information