کشور من! ایران؟وای
به انتخاب افسانه صداق
سیاست کشور من روی چرخ مذهب میچرخد.این دو جدا از هم خوب اند اما وای از آن روزی که باهم آمیخته شوند. چنین فرهنگی نطفه میبندد:
کار بدون دستمزد, تحصیل بدون آینده ,شادیهای با ترس و لرز ,عشقهای
بوسه های پنهانی
یواشکی, خیابانهای ناامن, زنهایی که زنانه ترین احکامشانرا مردها مشخص میکنن ,خانواده هایی
که قیمت گوشت و مرغ یکی از دغدغه های اصلیشان شده ,اعصابهای له و لورده, اشکهایی که
با تلنگری ریخته میشوند, عقیده هایی که باید مورد تائید دیگران باشند تا بیان شوند در غیر این صورت حکم زندان و شکنجه دارند , تحریمهایی که باعث مرگ خیلیها شد,
توهینهای بی پایان, تجاوز به
جان و مال و روح مردم, فرار مغزهای موجود و مغزهای آینده, حجاب اجباری , اعتقادات اجباری,
احکام اجباری ,کلا همه چیز اجباری, دخالت در حریم شخصی آدمها
و خصوصیترین بخشهای زندگیشان،
.به جای حمایت از افراد مجرد مطلقه یا بیوه برچسب گناهکار چسباندن .
دروغ گفتن برای در امان بودن. داشتن یک روش زندگی در خانه ,و زندگی کاملا متفاوت دیگری در خیابان و مدرسه و محل کار و تلاش برای مخفی کردن خود واقعی.
مخفی کردن خواسته ها ,علاقه ها و عقیده ها.آموزش شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل به کودکانی که وجودشان مملو از عشق است . انتقام، اموزش کینه توزی،جنگ و دشمنی
وای که با ما چه کردند......
*********
پیامهای پیامبرگونه
ایا این حسن روحانیست که خیلیها
برای
؟او سر و دست میشکستند
به انتخاب راژانه
مزاحم همیشگـــــی
به انتخاب لیلا صادق
تلفن : الو؟
منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟
الو ....
دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر
صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست
دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست.
**********************
هشت قیافههای قبل از انتخابات
این یک از ان مسخره تر بود
به انتخاب راژانه
این مسخره بازی به خدا ننگِ بشر بود، دیدی چه خبر بود؟
این هشت نفر، این یِک از آن مسخره تر بود، دیدی چه خبر بود؟
کور و کچل و لَنگ و مُفنگی همه حاضر، جمعی ز مَفاخر،
این اَلکَن و آن مَنگ و یکی یکسره کَر بود، دیدی چه خبر بود؟
آن مردَکه از شوقِ ریاست شده بی تاب، افتاده هم از خواب،
این جامه از اوّل به تنِ شخصِ دِگر بود، دیدی چه خبر بود؟
در حال دَمیدن به سوی منقل آتش، از پای بساطَش،
... پنداشت که در مکتبِ «کانت» از همه سر بود، دیدی چه خبر بود؟
آن یک که به پیشانیِ خود داغ نهاده، با فیس و افاده،
مُهمل سَرِ هم کرد که از فهم به در بود، دیدی چه خبر بود؟
بر تَرکِ موتور عربده زد دکترِ سردار، آن عقربِ جَرّار،
چوبش به کَف و اِسپرِی اَش هم به کَمَر بود، دیدی چه خبر بود؟
آن بی سر و پا آن «مثلاً دکتر» ِ بَنگی، می بافت جفنگی،
زین بی خِرَدان ملّت ما را چه ثمر بود؟ دیدی چه خبر بود؟
این مملکت اَر این همه دکتر چو شما داشت، این غُصّه چرا داشت؟
این عقربِ اوضاع چرا زیر قَمر بود؟ دیدی چه خبر بود؟
القصّه بر این گنج نشستند چو اَفعی، هر یک پِیِ نَفعی،
مارا که فقط حاصلِ آن خونِ جگر بود، دیدی چه خبر بود؟
هم سن و سال
به انتخاب افرودیتا شدی
تا کنون پیش آمده که به فردى هم سن و سال خود نگاه کرده باشید
و پیش خود گفته باشید: نه، من مطمئناً اینقدرپیر و شکسته نشده ام؟
اگرجوابتان مثبت است از داستان زیر خوشتان خواهد آمد:
من یک روز در اتاق انتظار یک دندانپزشک نشسته بودم.
بار اولى بود که پیش او مى رفتم. به مدارکش که در اتاق
انتظار قاب کرده بود و به دیوار زده بود نگاه کردم و اسم
کاملش را دیدم.
ناگهان به یادم آمد که ۳۰ سال پیش، در دوران دبیرستان،
پسر بلندقد، مو مشکى و مهربانى به همین اسم در کلاس ما بود.
وقتى که نوبتم شد و وارد اتاق او شدم به سرعت متوجه شدم
که اشتباه کرده ام. این آدم خمیده، موخاکسترى و با صورت
پر چین و چروک نمى توانست همکلاسى من باشد.
بعد از این که کارش بر روى دندانهایم تمام شد
و آماده ترک مطب بودم از او پرسیدم که
آیا به مدرسه البرز مى رفته است؟
او گفت: بله. بله.. من البرزى هستم.
پرسیدم: چه سالى فارغ التحصیل شدید؟
گفت ۱۳۸۹. چرا این سوال را مى پرسید؟
گفتم: براى این که شما در همان کلاسى بودید که من بودم.
او چشمانش را تنگ کرد و کمى به من خیره شد و بعد
گفت: شما چى درس مى دادید
؟؟!!
افشای جنایت
منبع / یوتیوب
من نوید کارگر شرکت پاکشو / گلرنگ هستم
که بعد از افشا و مخالفت با این خیانت بزرگ
از کار اخراج شدم
این جنایت به صورت دائمی انجام میگیرد
و این کلیپ در روز ۲۲ آبان ۱۳۹۱ ضبط شده است.
*یا ایها الذین آمنوا...*
اي كساني كه ايمان آورده ايد!
سر جدتون ، جان مادرتون كاري به كار كساني
كه ايمان نياورده اند نداشته باشيد
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از هر کجا آوردهاید برید بذارید سر جاش
ای کسانی که ایمان آورده اید. خودتان را جدی نگیرید. به بادی بندید
ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا آنان که با تیغ، ریش می زنند، با آنان
که باریش، تیغ می زنند برابرند؟
ای کسانی که ایمان آورده اید...آیا ایمانتان با دیدن تار مویی می لرزد؟ همانا
خاك بر سرتون!
ای کسانی که ایمان آورده اید ، گاهی باز گردید و به آنچه ایمان آوردید
نگاهی دوباره بیندازید.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، بهتر است زندگی کنید.
ای کسانی که ایمان آورده اید نمی خواهید بیندیشید به چی ایمان آورده اید؟
اي كساني كه ايمان آورديد اگر به جای ایمان سيمان آورده بوديد تا حالا
مملكت آباد شده بود
|
ضایع شدن چیست ؟
به اتخاب خوب پسر
تلاش نافرجام براى سومين بوسه در روبوسى وقتى كه طرف به دوتا قناعت كرده
☻☻☻☻
طرف اومده با عصبانیت میگه:
" این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمیشه بیا تو باهاش حرف بزن ... "
نفهمیدم داره به من فحش میده یا به یارو :|
☻☻☻☻
ميخام بدونم اون کسی که گفت:"حجاب سنگر زن است" مردا رو تانک مد نظرقرار داده يا F16 ؟!؟!
☻☻☻☻
پسر داییم بعد از 10 سال از آمریکا اومده
نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم حرف شد از گرونی و قیمت دلار
مامانم میپرسه:دلار الان تو آمریکا چنده؟؟؟
من:|
پسر خالم:|
رییس بانک مرکزی:|
خاوری:|
داور آلمانی:|
☻☻☻☻
پسر:واي خداي من،عجب چهره زيبايي،چه لطافتي،مثل گل ميموني.
واسه پوستت از چي استفاده ميكني؟
دختر: Adobe Photoshop CS5!
☻☻☻☻
دوستم میگه : آرامش یعنی هر وقت قهر کنی مطمئن باشی کسی جات رو نمی گیره..... من بدبخت تا عشوه اومدم طرف عروسی کرد
:|
☻☻☻☻
یکی از ابهام های عید و بعد عید اینه که دقیقا معلوم نیست از کجا به بعد، دیگه نباید بگی سال نو مبارک....؟!
☻☻☻☻
پسر یکی از فامیلامون ختنه کردن ، دیروز صبح بانداژشو باز کردن ، از صبح گریه میکنه که من این مدلی نمیخواستم :|
☻☻☻☻
دوست خواهرم درخواست دوستي داد، اگزیت کردم ، رفته به خواهرم گفته: برادرت منو دوست داره...! . . . . . . . . . . . . . . . حتماً اگه براش لايک بزنم ميگه من از برادرت حامله ام
:|
☻☻☻
یک سال تمام میگن جنگ نرم و تهاجم فرهنگی ، عید که میشه از 103 تا فیلمشون 90 تاش ساخت استکبار جهانیه
☻☻☻☻
دختره استاتوس گذاشته : " درد زایمان خیلی زیاده " ! پسره کامنت گذاشته "دَرکت میکنم " . . . پیشرفت قابل توجهی داشتن پسرا ، دیگه کار از زیر ابرو برداشتن گذشته !
☻☻☻☻
صیغه، شب زفاف ایرانمان هست
به انتخاب یوئل، اسرائيل
ایران خانم دختری زیبا, ثروتمند و بسیارهنرمند و مهربان است,
ناپدری آخوندش او را مجبور میکند هر چهار سال یکبار صیغه شود .
ایران خانم حق انتخاب ندارد, شوهر او توسط ناپدری ناخلفش انتخاب میشود.
بعد از زمستان کبیسه و در اوایل بهار ناپدری اش به او میگوید
" شب زفاف نزدیک است ."ایران از این جمله بدش میاد اما چاره ای ندارد.
امسال دهها خواستگار جور وا جور دارد اما معلوم نیست نظر ناپدریش به
نظر چه کسی نزدیکتر باشد. هر کس شوهرش میشود حسابی از او
سو استفاده میکند, آخرین شوهرش بلایی بر سر این دخترک بیچاره آورده
که آه و فغان همه همسایه ها برانگیخته است.
بنظر شما ایران خانم کی به آرامش خواهد رسید؟
آیا این خواستگاران عاشق اند یا ابله ؟
No comments:
Post a Comment