هم بخند و هم یاد بگیر
Laugh & Learn too
پدر و مادر سیاستمداران کنونی ایران، چه شغلی داشته اند؟
این سوال هر چند چندان مهم نیست و البته در واکاوی
خاستگاه های اجتماعی سیاستمداران، حتما مورد توجه است،
اما به هر روی، پاسخ به آن می تواند جالب باشد.
آنچه در زیر می آید، مروری است بر شغل پدران و مادران تعدادی از
فعالان سیاسی ایران که خواندنش خالی از لطف نیست. ما برای اکثر
افراد نامبرده که چرا با داشتن اینچنین اولیائی به این گونه نکبت و
خواری سقوط کرده اند که در خدمت رژیمی قرار بگیرند که هر انسان
باشرفی را از اشنائی با انان شرم میاید توضیحاتی اورده ایم و ان
تعدادی هم که وقت نیاورده ایم برای انان تفسیر شرح حالی بیاوریم را
به عهده شما گذاشته ایم ، سرگرمی بدی نیست ، ما انرا تجربه
کرده ایم و از این راه کمی از قهر دلی که نسبت به جمهوری اسلامی
در دلمان داریم را تسکین داده ایم، دیگر با خودتان است امتحانش
۱۰۰٪ مجانی است !.
اکبر هاشمی رفسنجانی- پدر: روحانی، کشاورز/ مادر: خانه دار
تنه نزن . دروغ است چون کشاورز زحمت کش است و روحانی نمیشود و
روحانی بیکاره است و کشاورز نمیشود !
غلامعلی حداد عادل- پدر: کامیوندار/ مادر: خانه دار
تنه نزن - ممکن است از پدری کامیون دار فرزندی که پارکابی او بوده
معتاد در اید اما « شیره ئی » بودن کمی محال است چون شیره گرانتر
از هر افیون دیگریست و هر بچه ئی را قدرت ابتیاع ان نیست ! باور
نمیکنید از خودش بپرسید !
حسن روحانی- پدر: مغازه دار/ مادر خانه دار
تنه نزن - درست است چون معمولأ مغازه دار انقدر حواسش به دخل دکانش
میباشد که غافل است از انکه فرزندش بیرون از خانه با رفاقت با ادمهائي
مثل رفسنجانی و غیره به خانه چه کسانی میرود و به حرف چه کسانی گوش
میدهد و به چه راه خطائی قدم میگذارد و به چه گمراهی کشیده میشود
محسن رضایی- پدر: کارگر/ مادر: خانه دار
اگر میتوانید شما جواب این معما را بدهید وقتی رضائی برای کسب در
مد وقت خود را به نام « اقا » به باج گیری از کسبه های اهواز و خرمشهر
عنوان اخذ « خمس و ذکاة » میگذرانده و در امد ساده تر و بهتری از پد
ر به دست میاورده ایا باید مانند او « کارگری باشرف » میشده و یا
«چیزی » که الان هست ؟!
سید محمد و سید محمدرضا خاتمی- پدر روحانی/ مادر: خانه دار
درست است به اینها میاید که از چنین خانواده ئی امده باشند ولی
ک سؤال کوچک دارم ! چه ربطی بین امدن از خانواده ئی روحانی
سلمان و به مقام نخست وزیری رسیدن است و رویداد فجیع و
شنیع قتلهای زنجیره ئی بود که باید در زمان صدارت ایشان
روی میداد ؟!
عباس سلیمی نمین- پدر: پزشک/ مادر: خانه دار
او میتوانست اگر به راه پدر قدم گذارد و از فضل او بهره مند شود
حلال زاده هم جلوه کند ! و اگر به نوارهای « اقایش امام » که
از کربلا و پاریس توسط بی بی سی میرسید گوش نمیداد و به دستورات
غلط انداز او گوش نمیداد مثل ادم که اکنون به کجاها که نرسیده بود !
و یک سؤال کوچک هم، اگر نگوئیم بخاطر خدمت به مردم بلکه
بخاطر دستورات همان کتابی که به خاطر ان فرهنگ چند هزار ساله
ملتی متمدن را برای چندمین بار سوزاندند که در ان امده « هرکس جانی
ا نجات دهد دنیائی را نجات داده ! » عمل کرده بود بهتر از این
نبود که « پزشکی خدمتگزار میشد » تا اینی که الان هست ؟!
حسین الله کرم- پدر: تعمیرکار کفش/ مادر: خانه دار
چقدر ما در طول زندگیمان به خانواده هائی ناتوان بر خورده ایم
که فرزندان انان برای انتقام از اوضاع ناتوانی که با ان دست
و پنجه نرم کرده اند بجای روی اوردن به چاقو کشی و محله به
هم زنی ، رفته اند و با هر بد بختی که بوده تحصیلات خود را
ه پایان رسانده اند و نه تنها خود توانا شده اند بلکه دست
دیگر ناتوانان خانواده را هم گرفته اند و انان را از مقام کوچک
ی که در جامعه داشته اند به بالاترین مقامی که توانسته اند
رسانده اند؟!
حسین الله کرم هم میتوانست یکی از ان فرزندان همان « پینه دوزها »
باشد اما او ترجیح داد که « عزت » خود را به « ذلت » اسید بر
چهره زنان و دختران ناتوانی که به اصطلاح اربابان او « بی حجابند »
بپاشاند و با چاقو و قمه و با تشکیل سپاه « چماقداران حزب الله »
به جان مردم بیدفاع بیفتد و با کشتن بیشتری از هموطنانش به جایزه
بزرگتری از « اقایش و یا جانشیان او » دست یابد که مشرف شدن به
حجی بالاتر » است بفروشد تا در انجا گزارشهای نهائی خدماتی را
که به اسلام ناب محمدی کرده به خدمت امام حسین ، شهید حق و عدالت
و بشر دوستی ( ع ) تقدیم داشته و بیشتر روح ان جنت مکان را
در قبر بلرزاند ! !
مجید انصاری- پدر: کشاورز / مادر: خانه دار
چیزی که من انرا متوجه نمیشوم ان است که چگونه فرزندان انسانهای
« کشاورز » که باید گذشت و ساده دلی را از اولیای خود اموخته باشند
و با متانت رفتار کرده و به دنبال تحصیل بروند و به حد اقل مقام
تحصیلی که میتوانستند به ان دست یابند یعنی « اخذ لیسانس از
دانشسرای تربیت معلم » و زندگی در اسایشگاههای مجانی ان
تا پایان تحصیل به درجه ئي از دانش نائل ایند که بتوانند از
زندگیئی با افتخار برخوردار شوند ( تا انانکه به مقامات پزشکی
قضاوت و غیره رسیده اند ) اما بجای ان ترجیح داده اند که به
گروههای جاهلی همچون مبلغین جمهوری اسلامی بپیوندند که در
زمان موعود که رسید ماموریت بگیرند سر این و یا سر انرا ببرند
و یا با استفاده از مشت و چوب و تخته الوار و لگد انقدر فردی که
د ر رژیم قبلی صاحب منصبی بوده را بزنند تا خونین و مالین و
بیحرکت بر جای بماند و او را که هنوز نفس میکشیده با بیرحمی ئي
که تنها از وجود پلید انان برمیاید « الله و اکبر » گویان زنده از
بالای پشت بام « مسجد » و یا» مدرسه » به پائین بیندازند!.
اسدالله بادامچیان- پدر: فرش فروش/ مادر: خانه دار
او که حتما از زندگی مرفهی برخورار بوده داوطلبانه به گروههائی
مثل طرفداران خمینی پیوسته که بتواند « شرعأ » اموال پدر را
به پای عدل اسلامی بریزد و مستمندان را با ان سیراب کند اما
از انجا که دستورات امامانی که همواره نصفشان غیب است و
صف دیگرشان در اوتوموبیلهای ضد گلوله قرارگرفته بر دستورات
قران میچربد اول ان پولها باید بخرج انقلاب برسد و « بعدنهائی»
که « هرگز نه ادمند و نه خواهند امد» هر چقدر که زیاد امده را به
درد مستمندان که انان را « ضعفا » میخوانند و خود در راس انان
قرار دارند » برسانند!. و او به این وسیله با دست خود پدر
همه چیز باخته برای هیچش را با این کاری که فریب خورده انجام
داد « دق مرگ » کرد و دیگر برای این ارزوی خود که « ایکاش بهجای سرمایه خانوادگی در بین انان زهر هلاهل » پخش کرده بود
مکانی نیافت !.
محمدرضا بهشتی- پدر: روحانی، رییس وقت دیوان عالی کشور
/ مادر: خانه دار
او مسلمأ در خانه ئی پرورش یافته که روحانیت و عدل اسلامی
مشترکأ ارکان انرا تشکیل داده اند . او از پدر داستانهای
متاثر کننده ئي از بیعدالتیهائی که در کشورانجام میگرفته و او
با دست بسته و به تنهائي نمی توانسته بر علیه انان برخیزد را
شنیده و امید به انکه هر چه زودتر درکشور ، انقلابی از نوع
سلامی روی دهد تا بعد از ان دیگر بی عدالتیها نباشند و مردم
در سایه عدالت های گونه گون اسلامی هرگز رنگ تبعیض را
نبینندد در سخنان و وجنات او شنیده و مشاهده کرده بوده . با
بروز انقلاب و گسترش « عدل اسلام ناب محمدی » که سرهای
بریده شده هزاران تن انسانهای بیگناه را که با و یا بی محاکمه
زیر خروارها خاک پنهان نمودند و هزاران هزار نفر دیگر را به
حبسهای طولانی محکوم و یا به تبعید گاه های جانکاه روانه
کردند که تا هنوز بعد از ۳۱ سال همچنان بیوقفه و وحشیانه تر
ز گذشته ادامه دارند « او نیز دق مرگی پدر » که حاصل از یاس
پشیمانی از انچه که فکر میکرد کشور در سایه اسلام به دست
خواهد اورد امابرعکس ان گردید » را در جلو چشمان خود مشاهده
نمود وقتیکه برای او و خیلیهای دیگر کار از کار گذشته بود و
دیگر جائی برای بازگشت به گذشته باقی نمانده بود !!.
احمد پورنجاتی- پدر: شیرینی فروش/ مادر: خانه دار
او نیز شبانه روز در ارزوی ان بوده که تا امدن « درغگو ترین روحانی
قدیم و جدید که تا کنون زمین و اسمان به خود دیده / خمینی
دجال » ، پدرش دیگر دار فانی را وداع کرده تا او با خیال راحت
و بدون سؤال و جواب بتواند هر چه شیرینی در مغازه هست را
تقدیم قدوم مبارک ان امام سیزدهم و یا چهار دهم و یا هر چند
دمی که دلتان میخواهد فرض کنید بریزد و بپاشد و کل بزند و بانکها را
اتش بزند و پلیسها را زخمی کرده و یا انان را بکشد و شادی کند و
یا به دستور نماینگان الله به مردمان « تهمت های بی روا » ببندد
و انانرا شبانه اعدام کند و جس هاییشان را در « خاورانها »
بطور دسته جمعی به خاک بسپارد.
پسر ناخلف شیرینی فروش به ارزویش رسید اما خوشا به حال
پدرش که نماند تا شاهد حکومت جهل و خون و فساد اسلامی
در کشورش گردد !!.
حمیدرضا ترقی- پدر: کارمند/ مادر: مدیر حوزه علمیه
سهیلا جلودارزاده- پدر: شیشه بر/ مادر: خانه دار
زهرا رهنورد- پدر: نظامی، استاد دانشگاه جنگ/ مادر: خانه دار، شاعر
صادق زیباکلام- پدر: بازرگان، واردکننده لوازم اتومبیل/ مادر: خانه دار
علی اکبر ناطق نوری- پدر: روحانی/ مادر: خانه دار
علی شکوری راد- پدر: روحانی، فرهنگی/ مادر: خانه دار
محمد عطریانفر- پدر: نساج/ مادر: خانه دار
حسن غفوری فرد- پدر: کارگر/ مادر: خانه دار
سید محمود کاشانی- پدر: روحانی/ مادر: خانه دار
جمیله کدیور- پدر: دبیر دینی و ادبیات فارسی/ مادر: دبیر و مشاور روان شناسی
مهدی کروبی- پدر: روحانی/ مادر: خانه دار
فاطمه کروبی- پدر: روحانی/ مادر: خانه دار
الهه کولایی- پدر: تاجر بازار/ مادر خانه دار
محمدجواد لاریجانی- پدر: روحانی/ مادر خانه دار
سید علی اکبر محتشمی پور- پدر: آزاد/ مادر خانه دار
مصطفی معین- پدر: کشاورز/ مادر خانه دار
سیدعطاءالله مهاجرانی- پدر: کشاورز، بنا/ مادر خانه دار
محسن مهرعلیزاده- پدر: آزاد/ مادر خانه دار
حسین میرمحمد صادقی- پدر: بازرگان/ مادر خانه دار
سیدمرتضی نبوی- پدر: کارمند/ مادر خانه دار
علی اکبر ولایتی- پدر: کارمند/ مادر خانه دار
سید طه هاشمی- پدر: پارچه فروش/ مادر خانه دار
No comments:
Post a Comment