12.16.2010





این نوشته خلاصه ای از اطلاعات و دادههای ارزشمندی برایپژوهشگران تاریخ و سیاست ایران و خاورمیانه است
تیرداد بنکدار
دبیر گروه تاریخ معاصر تارنمای ایرانشهر
به همت : حسن داعی
به انتخاب ، الف . صاد شادمهر
ایران از اغاز بر پائی مجدد کشور اسرائیل تا کنون! 



 امام زمان در قامت آدولف هیتلر
«ماههاست که گزارشات متعددی از منابع گوناگون به ما میرسد و حکایت از آن دارد که در مناطقی از ایران، برخی از روحانیون در منابر خود به مومنان میگویند که وعده خداوند سرانجام به وقوع پیوسته و امام زمان بصورت آدولف هیتلر ظهور کرده است. سفارت ما اصلا در این تبلیغات دخالتی ندارد و این دسته از روحانیون، آلمان و پیشوایمان هیتلر را بعنوان ناجیان بشریت از تمام زشتی ها معرفی میکنند. »
(گزارش سفیر آلمان در تهران به وزارت خارجه این کشور، فوریه 1941 - اسناد وزارت خارجه آلمان- نگاه کنید به کتاب ماتیاس کونتزل در مورد روابط ایران و آلمان: Matthias Küntzel: Die Deutschen und der Iran. Geschichte und Gegenwart einer verhängnisvollen Freundschaft. Wolf Jobst Siedler Verlag: Berlin 2009
همچنین رجوع کنید به مقاله Matthias Küntzel  که خلاصه بسیار کوتاهی به زبان انگلیسی از کتابش میباشد:
همچنین میتوانید به گزارش بخش فارسی "بی بی سی" در مورد کتاب کونتزل نگاه کنید:)

در گرماگرم جنگ جهانی دوم و در اوج جنایات ضد بشری آلمان نازی، سمپاتی برخی از روحانیون واپسگرای ایرانی به هیتلر به اندازه ای بود که خبرنگار بی بی سی با حیرت و ناباوری در باره آن گزارش میفرستاد و از مشاهده پوسترهایی در تهران خبر میداد که عکس حضرت "علی" و آدولف هیتلر را در کنار هم قرار داده بود و به مسلمانان این پیام را القاء میکرد که گویا "علی" امام اول و "هیتلر" امام آخر شیعیان است.
(گزارش خبرنگار بی بی سی از تهران در زمان جنگ دوم:
 [10] National Archive, Washington D.C., William S. Farrell (Bagdad) to Louis G. Dreyfus Jr. (Tehran), September 13, 1942. Excerpts from The Arab World, Iran, Turkey, Bi-Monthly Service Report of the Near East Department of the British Broadcasting Corporation, June 18, 1942, in: RG 84, Foreign Service Posts of the Department of State, Tehran Embassy General Records. 1942: 820.2-851, Box 53)
 
گرایش برخی از مسلمانان مرتجع به هیتلر امری نادر و منحصر به ایران نبود و این پدیده در کشورهای خاورمیانه سکه ای رایج و مورد پسند بود.
در مصر، فلسطین، اردن و عراق، شماری از رهبران مذهبی به طور آشکار در کنار رایش سوم قرار داشتند که برجسته ترین نمونه آن، "حاج امین الحسینی" مفتی اعظم اورشلیم بود که به آلمان رفت و پس از ملاقات با هیتلر در برلین اقامت گزید و برای چند سال از گردانندگان رادیوی دولتی نازی ها به زبان عربی بود
(در مورد زندگی حاج امین الحسینی میتوانید به سایت ویکیپدیا مراجعه فرمائید)

حاج امین الحسینی (  تنه نزن . امروز در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۱۰ بنا بر اسناد* ویکی لینکس * که افشا گردیده : حاج امین الحسینی مفتی اورشلیم به امید نابودی یهودیان با رژیم هیتلر همکاری کرد ) با پیوند دادن اسلام با نازیسم، به آشکار ترین شکل به تبلیغ کشتار یهودیان می پرداخت و مبلغی آتشین برای هیتلر و تئوری های نژاد پرستانه وی گردید. این روحانی واپسگرا ضمن همکاری عملی با افسران اس اس، رهبری یک گروه از مسلمانان یوگسلاوی را برعهده گرفت و با سازماندهی آنان در یک گروه شبه نظامی، به کشتار مردم بیگناه در بوسنی پرداخت.
او در گفتار رادیویی خویش در 1943 از نسل کشی یهودیان دفاع کرد و گفت: «آلمان تصمیم گرفته است تا برای مسئله یهود یک راه حل نهائی پیدا کند و جهان را از این بدبختی نجات دهد.» 
(حمایت مفتی اورشلیم از کشتار یهودیان:
Speech on the anniversary of the Balfour Declaration, 2 November 1943, cited in Höpp, Mufti-Papiere, p. 197)
(برای آشنائی با مفتی اعظم میتوانید این دو فیلم کوتاه مستند را مشاهده نمایئد )

فیلم اول
هنگامیکه جنگ پایان یافت، "مفتی" به اسارت فرانسه درآمد و قرار بود که در کنار اربابان  نازی خود در دادگاه نورنبرگ محاکمه شود و ژنرال "تیتو" نیز به دنبال محاکمه وی برای پاسخگوی به جنایاتش در یوگوسلاوی بود. اما فرانسه و انگلستان که بیشتر به آینده روابط خویش با دنیای عرب و اسلام می اندیشیدند، و از آزردن خاطر امت اسلام پرهیز می کردند، سرانجام وی را آزاد کرده و به فلسطین فرستادند. هنگام بازگشت مفتی جنایتکار به فلسطین، بسیاری از شهرها در مصر، اردن و سوریه چراغانی بود و از وی همچون قهرمانی بزرگ تجلیل به عمل آمد.
محبوبیت مفتی اعظم نشانی از رشد بی سابقه یهود ستیزی آلوده با خشونت در این کشورها بود. اخوان المسلمین که بزرگترین سازمان سیاسی و مذهبی آن زمان در خاورمیانه و جهان اسلام بود و تنها در مصر صدها هزار عضو رسمی داشت،  پا به پای مفتی اعظم، به تبلیغ واپسگرائی و نفرت علیه یهودیان می پرداخت.
"سید قطب"، یکی از رهبران بزرگ و تئوریسین این سازمان، در جزوه معروف خویش بنام "جنگ ما با یهود"، که تنها چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1950 منتشر شد، هیتلر را "فرستاده شده از طرف خداوند" (رسول الله) معرفی کرد و اظهار داشت: «در زمان پیامیر، قوم یهود بار دیگر به اعمال شیطانی روی آورد و خداوند به مسلمانان قدرت داد تا بر آنان مسلط شوند و آنان را از شبه جزیره عرب بیرون کنند... سپس بار دیگر این قوم به سرشت شیطانی اش بازگشت و خداوند دوباره عده ای دیگر از بندگانش را بر این قوم مسلط کرد (مسیحیان اروپا) تا این که به دوران جدید رسیدیم. این بار خداوند هیتلر را آورد تا بر آنان حکم راند. اکنون،  قوم یهود بازهم به شیطنت خودش روی آورده است تا با تشکیل اسرائیل، به دشمنی با صاحبان این سرزمین یعنی اعراب ادامه دهد. پس بگذار تا الله همچنانکه وعده داده است بدترین مجازات را نصیب یهودیان کند...» 
(کتاب سید قطب تحت عنون "نبرد ما با یهود"
Sayyid Qutb, "Ma'rakatuna ma'a al-Yahud," (Our Battle Against the Jews) Jedda, Saudi Arabia, 1970)

با گذشت زمان و بدنبال جنگ های پی در پی بین اعراب و اسرائیل، بر آتش کینه مسلمانان نسبت به قوم یهود افزوده شد؛ تا آنجا که مقاله نویس روزنامه الاخبار، یعنی دومین روزنامه مصر در سرمقاله ای نوشت که ایکاش "برادر هیتلر" کار یهودیان را تمام کرده و دعای ابدی مسلمین را نصیب خویش ساخته بود
«همچنانکه دانشمندان و محققان فرانسوی و بریتانیائی ثابت کرده اند، تمامی داستان هولوکاست هیچ چیز مگر یک توطئه عظیم نیست که توسط خود اسرائیل به راه افتاد، تا از دولت آلمان و کشورهای اروپائی باج بگیرد. اما من، با نگاهی به این داستان دروغ  باید به هیتلر شکایت کنم و به او از صمیم قلب بگویم که ای برادر، اگر واقعا تو اینکار را کرده بودی و این داستان حقیقتا اتفاق افتاده بود، آنوقت جهان نفس راحتی میکشید که از دست این شیاطین خلاص شده است
(Matthias Küntzel::  Islamism, Nazism and the Roots of 9/11)
 
تولد بنیادگرائی اسلامی در قرن بیستم و رشد یهود ستیزی
آنچه بیش از هرچیز در این اظهار نظرها جلب نظر می کند، نفرت روزافزون و افراطی مسلمانان نسبت به یهودیان است که تا قبل از آن در این جوامع مشاهده نشده بود؛ زیرا علی رغم بینش تحقیرآمیزی که نسبت به این قوم وجود داشت، و با وجود تبعیض هائی که بر این اقلیت روا میشد، اما مسلمانان در مقایسه با مسیحیان اروپائی به مدارای نسبی با یهودیان شهرت داشتند و به جز سرکوب های موضعی، روند سیستماتیکی از خشونت علیه آنان در این جوامع وجود نداشت. بنابراین، چه شرائط جدیدی در کشورهای مسلمان به وجود آمده بود که آنان را تا این میزان از یهودیان متنفر می ساخت؟
عوامل متعددی را می توان برای توضیح این تغییر منش مسلمانان بر شمرد؛ اما نباید این پدیده، یعنی رشد بی سابقه یهود ستیزی را مجزا و مجرد از دیگر تحولاتی دانست که در آن دوره در کشورهای مسلمان این منطقه در حال رخ دادن بود و مهمترین آن، تولد یک اسلام سیاسی جدید با بینشی واپسگرا و به غایت بنیادگرایانه بود.
در این جوامع، گذار از جامعه سنتی به دنیای مدرن در یک روال طبیعی انجام نگرفت؛ زیرا برای بخش مهمی از مسلمانان این کشورها، مدرنیته و دنیای جدید، همان استعمار انگلستان و دنیای کفر بود که فرهنگ و مذهب مسلمین را مورد تهاجم قرار داده بود.
ازاین رو، بسیاری از مسلمانان، به جای پذیرش دنیای جدید، به ستیز با آن برخاستند و در هراس از این تحولی که تمامی منطقه را در خود می گرفت، به اسلام سنتی پناه بردند و  بازگشت به روش های صدر اسلام و دوران طلائی پیامبر را بهترین راه برای حفظ و صیانت دین و دنیای خود یافتند. به اعتقاد برخی از رهبران مسلمان، علت عقب ماندگی این جوامع در مقایسه با دنیای غرب، دوری از اسلام و سیره پیامبر بود و تنها راه نجات و بازگشت به جلال و شکوه شرق، دوری گرفتن از فرهنگ غرب و پناه بردن به قرآن و دین تلقی می شد
این دستگاه فکری ارتجاعی به روشن ترین شکل در رفتار و گفتار سازمان اخوان المسلمین مشاهده می شد که در سال 1928  در مصر برپا گردیده بود و با صدها هزار عضو، رهبری فکری بنیادگرائی در منطقه را به دوش می کشید.
نوشته های "سید قطب" رهبر و تئوریسین این سازمان، نمادی از دشمنی بیمارگونه با دنیای جدید بود. وی در مقاله ای به نام «عود الی الشرق» فرهنگ غرب را "فرهنگی حیوانی و پست" خواند و نوشت : «حیات غرب بدون شک هم لذیذتر است و هم راحت تر؛ ولی از نظر انسانیت بهتر، والاتر و گرامی تر نیست. حیات غرب حیاتی است که زن در آن از هر قیدی رهاست. آری حیات غرب، حیات لذیذی است. لکن حیاتی است پست تر از حیوان، زیرا فقط غرایز جنسی دیده می شود. در غرب هیچ قیدی نیست و این را آزادی می نامند. بله آزادی است اما نه آزادی روح بلکه آزادی بدن، آزادی حیوانیت نه آزادی انسانیت
(نگاه کنید به: سید قطب،طلایهدار بیداری اسلامی. نوشته احمد نجفی در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی

داریوش آشوری ریشه این نوع کین توزی و ستیز در این جوامع با "غرب و امپریالیسم و کولونیالیسم یا اومانیسم و فساد اخلاقی اشرا در نظریه خود تحت عنوان "گذار از شرق به جهان سوم" توضیح داده است.
باید این را نیز اضافه کنیم که بخش مهمی از کشورهای اسلامی تا پایان جنگ جهانی اول در قلمرو امپراطوری عثمانی قرار داشت که همچون خلافت اسلامی تلقی میشد و سلطان عثمانی نیز خلیفه مسلمین خوانده میشد. با شکست عثمانی، این کشورها در کنترل بریتانیا قرار گرفتند و از همین رو، گرایش های استقلال طلبانه در جوامع مسلمان رنگ و بوی دفاع از مذهب نیز گرفت و با کینه و دشمنی با غرب کافر به هم آمیخت. با شروع مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین، که تحت الحمایه بریتانیا بود، وجهه اسلامی این مبارزات استقلال طلبانه پررنگ تر شد.
در دستگاه فکری بنیادگرایان، مهاجرت یهودیان به فلسطین و تشکیل کشور اسرائیل، مهمترین نشانه تهاجم غرب کافر، مدرنیته ویرانگر و استعمار بریتانیا بر علیه اسلام بود و از این رو، تمامی خشم و نفرت مسلمین به سوی این "تفاله غرب" و این "غده سرطانی"، که برای نابودی اسلام خلق شده بود، سرازیر گشت و مسلمین  با جستجو در سنت و سیرت اسلامی خویش، صدها آیه و روایت، دلیل و برهان برای یهود ستیزی خویش یافتند.
از طرف دیگر، مسلمانان که طی قرنهای گذشته به وجود یهودیان بعنوان جمعیتی فرودست و تحقیر شده عادت کرده بودند، اکنون با پدیده جدیدی روبرو می شدند و آن، تشکیل دولتی مستقل از همین یهودیان در سرزمین های اسلامی و آن هم در قبله اول مسلمین بود.
نفرت و کینه بیمارگونه روحانیون واپسگرای ایرانی و هم کیشان عرب آن ها از یهودیان، مقدمتآ با تشکیل اسرائیل و ظلم و ستم بر فلسطینیان آغاز نگشته است و ریشه آن را باید در دستگاه فکری اسلام ارتجاعی جستجو کرد که قوم یهود را مظهر تمامی بدی ها و سرچشمه درد و رنج مسلمانان و نوع بشر میداند.
استعمار انگلستان، جنگ جهانی دوم، ظهور هیتلر و سپس اشغال سرزمین فلسطین و تشکیل کشور اسرائیل را باید عواملی دانست که این تفکرات ضد یهودی را فعال، تشدید و بارور کرد و با زدودن گرد و غبار قرون و اعصار، آن را به آخرین تئوریهای ضد بشری و نژاد پرستانه و خشونت گرایانه، مجهز و "به روز" کرد.
بی جهت نیست که روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود در مورد یهودیان، این قوم را "فاسد و ستمکار" معرفی کرده است و می نویسد: «قوم يهود كه امروز در چهره صهيونيسم بين الملل ظاهر گرديده و در هيات هاي حاكمه "اسرائيل" و "آمريكا" ظلم و فساد و قتل و جنايت در گستره جهان را برنامه ريزي و سامان دهي مي كند، از ابتداي بعثت رسول گرامي اسلام به تحركات مخرب ضد انساني براي نابودي اساس اين دين مبين و هويت و موجوديت مسلمانان پرداخت . همين تحركات در دوره رسالت حضرت عيسي (ع ) نيز به شدت تداوم داشت و از آن جا كه اين قوم فاسد با "حق " در هر عصر و با هر چهره و در هر تجلي رفتاري توسط پيامبران الهي و پيروان صديق آنان عناد و دشمني مي ورزيده اند، تعقيب و تهديد و تعدي و كشتار و ستم از عملكردهاي طبيعي آنان محسوب مي گرديده است.» 
(روزنامه  - جمهور ی اسلامی  -   01/10/1386)
به همین ترتیب، "سید قطب" رهبر فکری اخوان المسلمین نیز نمونه کاملی از بینش یهود ستیزانه در دستگاه بنیادگرایی اسلامی را به نمایش می گذاشت. او نفرت و کینه خود از یهودیان را به مارکس و فروید نیز، که قبل از تشکیل اسرائیل می زیستند، تعمیم می داد و همه بدی ها و پلشتی های "تمدن ویرانگر غرب" را یک جا به یهودیان نسبت می داد.
وی در جزوه ضد یهودی اش با نام "جنگ ما با یهود"، که با کمک عربستان سعودی در میلیون ها نسخه چاپ و در جهان اسلام منتشر شد، این قوم را ریشه همه ویرانی های اجتماعی و اخلاقی دانسته و می نویسید: «معتقد هستم که هرکجا دعوتی برخلاف اخلاق و دعوت به بی عفتی و اشاعه فحشاء و ربا و جنگ است، دست یهودیان در کار است. کارل مارکس یهودی بود و از پشت پرده کمونیسم اخلاق و ادیان را کوبید. دورکهایم با نقاب جامعه شناسی و اخلال در سازمان خانواده فضیلت و اخلاق را از میان برد و ژان پل سارتر یهودی و یا نیمه یهودی از ماورای اگزیستانسیالیسم و احترام منتهی به حیوانیت فرد ـ و فروید یهودی از پشت منطق روانکاوی ـ غریزه جنسی را مرجع احساس دینی، هنری و خانوادگی دانست. اینها یک تصادف نیستند.» 
(نگاه کنید به "سید قطب، طلایهدار بیداری اسلامی" نوشته: احمد نجفی
در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی )

No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information