9.24.2014

توراه و هفطارای فارسی شنبه ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۴





The Battle of the Jerusalem Hills (Plate #19)
نبرد تپه های اورشلیم / سالوادور دالی




پاراشاي هَئَزينو-فصل سي و دوم
1.      اي آسمانها گوش فرا داريد تا سخن بگويم و زمين گفتارهاي دهان مرا بشنود.
2.      گفتار من چون باران خواهد باريد و سخن من چون شبنم فرو خواهد ريخت. چون ريزهباران بر سبزه، چون درشتباران برگياه.
3.      هنگاميكه نام خداوند را بر زبان ميآورم، بزرگواري خداوند ما را بستایيد.
4.      پروردگاري كه كارش بيعيب است، زيرا كه تمام روشهايش از روي انصاف است. قادري امين، بدون ظلم و درستكار و عادل است.
5.      آيا (خداوند) به او (به آن قوم) ظلم روا داشته است؟ نه. اين (طرز تفكر)، عيب فرزندان اوست كه از نسلي لجوج و كجرفتار  هستند.
6.      اي قوم نادان و بيخرد، آيا به خداوند چنين پاداش ميدهيد؟ مگر نه اينكه او پدر تو و مالك توست و تو را ساخته و پرداخته است.
7.      روزگار پيشين را به ياد آور. به سالهاي هر دورهاي تأمل نما. از پدرت بپرس تا تو را خبردار كند، از پيرانت (سوال كن) تا به تو بگويند.
8.      هنگاميكه باريتعالي قومها را مالك (سرزمينها) ميكرد، موقعي كه فرزندان آدم را از يكديگر جدا مينمود، محدودههاي قومها را برحسب تعداد فرزندان ييسرائل (اسرائیل) (هفتاد نفري كه به مصر وارد شدند) تعيين كرد.
9.      زيرا (در بين امّتها) نصيب خداوند قوم اوست[1] و محدودهي (امّت) يَعقُوو (یعقوب) ملك (معبد مقدس) اوست.
10.  او را در سرزمين باير و در ويرانهي هولناك (سازگار) يافت. او را احاطه كرده مورد توجه قرار داد و چون مردمك چشم خود حفظش نمود.
11.  چون عقابي كه (جوجههاي) آشيانهاش را آگاه كند و به خاطر دفاع از جوجههايش پر و بال بزند و بالهاي خود را گسترانيده آن را بلند كند و روي بال و پر خويش او را حمل نمايد...

Page from an 11th-centuryAramaic
 Targum manuscript of the Hebrew Bible.
12.  خداوند وي را جداگانه رهبري كرده است و كنار او نيروي ديگري وجود ندارد.
13.  او را بر بلنديهاي زمين ساكن نموده است تا فرآوردههاي كشتزارهايم را بخورد و شهد صخره و روغن سنگ خارا را به او بنوشاند.
14.  (همينطور) كرهي گاوي و شير گوسفندي را علاوه بر (گوشت) بهترين برههاي فربه و قوچهايي كه در باشان پرورده شدهاند و بزهاي نر را همراه بهترين و درشتترين گندم (خواهي خورد) و از آب انگور شراب خواهي نوشيد.
15.  يشورون (خطاب به همهي مومنهاي قوم) چاق شد و لگدپراني كرد. (تو عامهي ملت) چاق شدي، فربه و ستبر گشتي. (ييسرائل (اسرائیل)) خداوندي را كه ايجادش كرده بود ترك نموده صخرهي نجات خود را خوار شمرد.
16.  او را با (پرستش معبودان) بيگانگان به غيرت خواهند آورد، با كارهاي تنفرآور عصبانيش خواهند كرد.
17.  براي ديوها كه خداوند نيستند يعني بتهاييكه نميشناختند و براي (بتهاي) تازهاي كه جديداً به وجود آمده بودند و پدرانشان از آنها ترس نداشتند، ذبح خواهند كرد.
18.  پروردگاري را كه به وجودت آورد ترك نمودي و قادري را كه خالق توست به فراموشي سپردي.
19.  خداوند مشاهده نمود كه پسران و دخترانش (يعني ييسرائل (اسرائیل)) موجب خشم او شدند پس او (از آنها) متنفر گرديد.
20.  گفت: روي خود را از آنها خواهم پوشانيد تا ببينم عاقبتشان چه ميشود، زيرا نسلي دمدمي (مزاج) هستند، فرزنداني كه اعتمادي به آنها نيست.
21.  آنها با چيزي كه خدا نيست غيرت مرا برانگيختند، با بتهاي خود عصبانيم كردند، من هم آنها را با كسانيكه قومي (واقعي) نيستند به غيرت خواهم آورد. به وسيلهي گروه نادان، عصبانيشان خواهم كرد.
22.  زيرا آتش غضب من افروخته شد و تا عمق گور را سوزانيد. زمين و حاصلش را فنا كرد و بنياد كوهها را شعلهور ساخت.
23.  بلاها را بر آنها جمع خواهم كرد، تيرهايم را عليه آنها به اتمام خواهم رسانيد.
24.  لاغري حاصل از قحطي و تب سوزان و طاعون مهلك و دندان درندگان را با زهر خزندگان زمين به ميان آنها روانه ميدارم.
25.  شمشير در بيرون نابود كند و بيم در داخل. چه پسر جوان و چه دوشيزه را، بچه شيرخوار را با مرد ريشسفيد.
26.  (با خود) گفتم كه آنها را كنار بگذارم، خاطرهي آنها را از ميان انسانها محو سازم ...


ان سرزمین دوباره زنده خواهد شد :
 در ان زمانیکه تو به اواز و سرود درائی 
" کوهها و صخره هایش در مقابل تو در هم خواهند شکست
و برگهای درختانش در همه جا به کف زدن خواهند پرداخت
 برداشت سالوادور دالی از مزامیر


27.  اگر از تكبر دشمن هراس نميداشتم كه مبادا دشمنانشان موضوع را وارونه تعبير كنند و مبادا كه بگويند: «نيروي ما غالب آمد و خداوند هيچيك از اين (كار)ها را انجام نداده است» (اين كار را ميكردم)
28.  زيرا آن (دشمن)ها قومي هستند كه قدرت قضاوت ندارند و در آنها فهم نيست.
29.  اي كاش عاقل بودند كه اين را درك نمايند تا به عاقبت خود تامل كنند.
30.  اگر پروردگارشان (پروردگار ييسرائل (اسرائیل)) آنها را (يعني ييسرائل را) تسليم نميكرد و خداوند آنها را گرفتار نميساخت چگونه (امكان داشت كه) يك نفر هزار نفر را دنبال نموده و دو نفر دههزار را وادار به گريز نمايند.
31.  زيرا معبود آن (كافر)ها مانند پروردگار ما نيست حتي اگر دشمنهاي ما حَكَم باشند.
32.  زيرا مُو آنها مُو سِدُوم، و از تاكستانهاي عَمُوراه است. انگورشان انگورهاي زهرآگين است، خوشههاي تلخ دارد.
33.  شرابشان زهرمارها و سم افعيهاي كشنده است.
34.  مگر نه اينكه (عمل) آن (دشمن) نزد من نهفته و در خزانههاي من مهر و موم شده است؟
35.  وقتي پاي آنها لغزش يابد، كيفر و جزا در اختيار من است. چون روز مصيبت آنها نزديك است. پيشآمد آينده (يعني سزاي عملشان) به سوي آنها شتاب ميكند.
36.  زيرا خداوند وقتي كه ميبيند آن قومش فاقد توانايي است و در مرز نيستي قرار دارد و درمانده و بيكس ميباشد قوم خود را داوري ميكند و از تنبيه (بيشتر) بندگانش (ييسرائل (اسرائیل)) صرفنظر مينمايد.
37.  پس (خداوند) خواهد گفت: معبودان آنها و صخرهاي كه به آن پناه ميبردند كجاست؟ ...
38.  كه پيه ذبايح خود را براي آنها ميسوزانيدند و از شراب تقديم شده به آنها مينوشيدند. پس آن (معبود)ها برخيزند و شما را ياري دهند. (لااقل يكي از آنها) براي شما پناهگاهي بشود.
39.  پس اكنون ملاحظه كنيد كه خود من هستم و نيرويي ديگر در كنار من نيست، من ميميرانم و زنده ميكنم، در هم ميكوبم و شفا ميدهم و كسي نيست كه از دست من رهايي دهد.
40.  زيرا دستم را به آسمان بلند كرده (بهعنوان سوگند) ميگويم «من زندهي جاويد هستم».
41.  كه برق شمشيرم را دو برابر خواهم كرد و دست به كار داوري خواهم شد، از دشمنانم انتقام خواهم گرفت و به كساني كه مرا دشمن ميدارند كيفر بد خواهم داد.
42.  تيرهايم را از خون، مست خواهم كرد از خون كشته و اسير، و شمشيرم گوشت را گوشت سر (آن) دشمناني را كه وسيلهي كشتار (قوم من) شدند تباه خواهد كرد.
43.  اي قومها، قوم او (ييسرائل (اسرائیل)) را شادمان سازيد، (خداوند) انتقام خون بندگان خود (ييسرائل) را خواهد گرفت و از دشمنانش بازخواست خواهد كرد. زمين و قومش را پاك خواهد نمود.
44.  مُشه (موسی) آمد و تمام مطالب اين سرود را در حضور آن قوم گفت. او و هُوشيعَ پسر نون.
45.  مُشه (موسی) اظهار تمام اين مطالب را به تمام فرزندان ييسرائل (اسرائیل) به پايان رسانيد.
46.  به آنها گفت به تمام اين مطالبي كه امروز من به شما هشدار ميدهم توجه كنيد. تا آنها را به فرزندان خود سفارش نماييد. تمام سخنان اين توراه را رعايت نموده انجام دهند.
47.  چونكه اين موضوع براي شما موضوع بيهودهاي نیست، بلكه اين زندگي شماست و با اين مطالب بر آن سرزميني كه از يَردِن به طرف آن عبور ميكنيد تا آن را متصرف شويد، عمرتان دراز خواهد شد.
48.  خداوند در خود همان روز (روز درگذشت مُشه (موسی)) به مُشه چنين سخن گفت:
49.  از اين كوه عَواريم يعني كوه نِوُو، كه در سرزمين مُوآو روبروي يِريحُوست بالا برو و سرزمين كِنَعن (کَنعان) را كه من به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) به ملكيت ميدهم ملاحظه كن.
50.  همانگونه كه اَهَرُون (هارون) برادرت در كوه هُر درگذشت و به (درگذشتگان) قوم خود پيوست. در آن كوه كه تو از آن بالا ميروي، وفات يافته به (درگذشتگان) قوم خود بپيوند.
51.  بهخاطر اينكه در ميان فرزندان ييسرائل (اسرائیل) در مورد مِهمِريوا (آب نزاع) در قادِش در بيابان سين به من خيانت ورزيديد، به خاطر اينكه در ميان فرزندان ييسرائل مرا تقديس نكرديد ...
52.  از آن دور آن سرزمين را خواهي ديد، ولي بدانجا يعني به آن سرزمين كه من به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) ميدهم وارد نخواهي شد.
توضیح
[1] به آيهي 20 از فصل چهارم مراجعه شود.

          * هفطارای هَئَزینو *

پنجاه و سومین هفطارا
شِموئِل دوم 22/1 – 22/51
این هفطارا با هفطارای روز 
هفتم پسح یکسان است



1. روزی که خد.ا داوید را از چنگ تمام دشمنانش و شائول رهاند،
این شعر را برای خد.اوند سرود.
2. گفت: خد.اوند برای من، صخره و پناهگاه و رهاننده است.
3. خد.ا پروردگار من است. به او پناه می برم.
سپر من و نیروی نجات، مَلجاء و گریزگاه و رهابخش من است
مرا از ظلم خواهد رهاند.
4. خد.اوند را ستوده می خوانم و از دشمنانم نجات می یابم.
5. زیرا امواج مرگ مرا در بر گرفته اند، 
سیلهای (مردم) شریر مرا هراسانده اند.
6. دردهای مرگ (آور) اطراف مرا گرفته اند
دامهای مرگ (زا) به استقبالم آمده اند.
7. در رنج بودم، خد.ا را گفتم، به درگاه خد.ا خواندم. او ندای مرا از 
محرابش شنید و ناله من به گوشهایش رسید.
8. زمین مترلزل شده، لرزید. پایه های آسمان 
تکان خورده، جنبیدند؛ زیرا او (خد.ا) خشمگین بود.
9. از بینی او دود برآمد و آتش دهانش سوزنده بود. اخگرها از آن برافروختند.
10. از آسمان گرایید و نزول اجلال فرمود. ابر تیره ای زیر پاهایش بود.
11. بر (فرشته) کِروو سوار شد و پرواز کرد. روی بالهای باد آشکار شد.
12. اطراف خود را سایبان هایی از تاریکی نهاد. آبهای فراوان، ابرهای غلیظ افلاک.
13. از نور حضور او اخگرهای آتش مشتعل شدند.
14. خد.اوند از آسمان آنها (دشمن) را آشفت و پروردگار
بلند مرتبه ندای خود را برافراشت.
15. تیرهایی فرستاد و آنها را پراکند. با رعد و برق پریشاند.
16. با نهیب خد.اوند از وزش باد بینی اش، بسترهای دریا 
نمایان شدند و پایه های گیتی آشکار شدند.
17. از عرش فرستاده، مرا گرفت. از آبها بیرونم کشید.
18. مرا از دشمن قدرتمندم و از بدخواهانم که از من قوی تر بودند، رهاند.
19. آنها هنگام گرفتاری ام با من دشمنی کردند؛ ولی خد.اوند برای من پناهگاه بود.
20. چون خواهان من بود، مرا رهاند و آرام داد.
21. خد.اوند نسبت به صداقتم پاداشم داد و برابر پاکی دستم به من عوض داد.
22. زیرا راه و روشهای خد.ا را مراعات کردم و از خد.اوندم نافرمانی نکردم.
23. زیرا تمام داوری هایش در برابر من هستند و از 
قانونهای بی چون و چرایش نمی پرهیزم.
24. نسبت به او درستکار بودم و از گناه پرهیز کردم.
25. خد.ا برابر درستکاری ام و پاکی ام که در نظرش بودم، به من عوض داد.
26. (ای خد.ا) با پارسا مهربانی. با دلیر درستکار، به درستی رفتار می کنی.


Moses / Tissot

27. با پاکدل داد می ورزی و با کج رفتار به سرسختی رفتار می کنی.
28. مردم بیچاره را می رهانی و نگاهت بر مغروران است
آنها را پست می گردانی.
29. زیرا ای خد.اوند، تو چراغ من هستی. پس
خد.اوند است که تاریکی مرا خواهد افروخت.
30. زیرا به یاری تو (در پی) لشکر سربازان می دوم.
به یاری خد.اوندم از دیوار (مانع) می جهم.
31. راه و روش خد.ای قادر کامل است. گفتار خد.ا بی آلایش است.
او پشتیبان پناه ورزیدگانش است.
32. جز خد.ا چه کسی تواناست و جز خد.ایمان چه کسی صخره پناه است؟
33. خد.ای قادرپناه من، قدرتمند است و راه و روشش بر من بسیار گشوده است.
34. پاهای مرا (در تعقیب دشمن) مانند گوزنها نهاد و مرا بر مقامات بلند استوار کرد.
35. دستان مرا برای نبرد می ورزد؛ چنانکه کمان مسی با بازوان من خرد می شود.
36. سپر نجاتت را به من عطا کردی و اجابتت را برای (درخواستهای) من افزودی.
37. گامهای مرا گستردی. مچ پاهایم نلغزیدند.
38. دشمنانم را پی گرفته، نابودشان کردم و تا آنها را فنا نکنم، باز نخواهم گشت.
39. آنها را تباه کرده، چنان کوفتم که نتوانند برخیزند، (زیرا) پاهایم ساقط شدند.
40. برای جنگ، به من نیرو بخشیدی. مخالفان مرا زیر پاهایم به زانو درآوردی.
41. دشمنانم را واداشتی به من پشت کنند؛ چنانکه بدخواهانم را تا نابودشان سازم.
42. آنها دریافتند که رهاننده ای نیست، پس به خد.ا روی آوردند؛
ولی خد.ا در خواست آنها را پاسخ نداد.
43. آنها را مانند خاک ساییدم، مانند گِل کوچه ها پای مالیده و له کردم.
44. مرا از جنگجویان قومم رهاندی، در رهبری ملل پاس داشتی
مرا قومی که نمی شناختم، خدمت کردند.
45. بیگانگان، خود را به من تسلیم کردند. با رسیدن
ندا به گوش (آنها) از من اطاعت نمودند.
46. بیگانگان عاجز می شدند و از پناهگاه های 
خود لنگان لنگان خارج می شدند.
47. خد.اوند، زنده است و آفریدگار من متبارک است
پروردگار، صخره نجات من برافراشته است.
48. خد.اوند قادری که انتقام مرا می گیرد 
و ملتها را پیش پای من به زانو در می آورد.
49. مرا از میان دشمنانم خارج می کند و در بدخواهانم 
مرا بر می افرازد. از دست ستمگران می رهاند.
50. از این رو ای خد.اوند، تو را میان ملتها می ستایم 
و به نام تو سرود سپاس می خوانم.
51. خد.ا بارها نجات شاهش را افزوده و تا ابد به داوید پادشاه 
مسح شده خود و نسلش احسان می کند.






תקוותינו לעלות למדינה היהודית
   امید ما به بازگشت به سرزمین موعود است  
 Wish to live in Israel For Ever






* شانا طووا از جانب سربازان ارتش دفاعی اسرائیل *



شاووعا طوو


שבוע טוב





No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information