اسرار فناوریهای شگفت انگیز اسرائیل / به انگلیسی
*************

هغتمین * ضربه اسمانی × ، کار
John Martin
در سال ۱۸۲۳
....................
موقعيكه (اَوراهام (ابراهیم)) در گرماي روز جلو
درگاه چادر نشسته بود
خداوند در اِلُونه مَمرِه به او ظاهر شد.
۲ -. اَوراهام (ابراهیم) چشمانش را بلند نمود و
اينك سه مرد را ديد نزدش ايستادهاند و از
درگاه چادر به استقبالشان دويد. (به حالت احترام) تا
زمين سجده كرد.
۳ -. گفت سرورم اگر به نظرت پسنديده آمدهام
- فصل نوزدهم
- دو فرشته هنگام غروب به سِدُوم رسيدند و
- لُوط در دروازهي سِدُوم نشسته بود و
- لُوط (آنها را) ديد و براي استقبالشان
- برخاسته (به حالت احترام) سر تعظيم
- بر زمين فرود آورد.
- ۲ -. گفت اينكه اي سرورانم لطفاً به سوي
- خانهي بندهتان نزديك شويد. شب را بهسر
- بريد پاهايتان را بشوييد (بامدادان)
- سحرخيزي كرده به راهتان برويد.
- گفتند نه بلكه شب را در خيابان بهسر
- خواهيم برد.
- ۳ -. به آنها بسيار اصرار نمود. پس نزديك
- شده به خانهاش وارد شدند. ضيافتي
- برايشان ترتيب داد. فطير پخت خوردند. ادامه
- فصل بیستم
- اَوراهام (ابراهیم) از آنجا به سرزمين نِگِو
- مسافرت نموده بين قادِش و شور درنگ نمود و در
- گِرار اقامت گزيد.
- ۲ -. اَوراهام (ابراهیم) دربارهي زنش سارا گفت:
- خواهرم است. اَويمِلِخ پادشاه گِرار فرستاده سارا
- را گرفت.
- ۳ -. خداوند شب به خواب اَويمِلِخ آمد و به او
- گفت اينك بهخاطر اين زن كه گرفتي چون او
- شوهردار است، ميميري. ادامه
- فصل بیست و یکم
- ۱ - . و خداوند همانطوريكه گفته بود سارا را مورد
- تفقد قرار داد و خداوند همانطوريكه صحبت كرده
- بود براي سارا عمل كرد.
- ۲ - سارا باردار شد و در همان موعدي كه
- خداوند به اَوراهام (ابراهیم) گفته بود، در (زمان)
- پيري اَوراهام (ابراهیم)، براي وي پسري زایيد.
- ۳ - اَوراهام (ابراهیم) پسر متولد شده را، كه
- سارا برايش زایيد، ييصحاق (اسحاق) نام نهاد ادامه
- فصل بیست و دوم
- بعد از اين وقايع بود كه خداوند
- اَوراهام (ابراهیم) را آزمايش
- نموده به او گفت:
- اَوراهام (ابراهیم)! گفت: حاضرم.
- ۲ - گفت هماكنون پسرت را، يگانهات را كه
- دوست ميداري، ييصحاق (اسحاق) را،
- برداشته به سرزمين مُوريا برو. آنجا روي يكي
- از كوهها که به تو خواهم گفت، او را قرباني
- سوختني كن.
- ۳ - بامدادان اَوراهام (ابراهیم) سحرخيزي
- كرده خرش را زين كرد. دو نفر از غلامانش و
- ييصحاق (اسحاق) پسرش را با خود برد. هيزم
- قرباني سوختني را شكست و برخاست و به آن
- محلي كه خداوند به او گفته بود رفت. ادامه
-
|
No comments:
Post a Comment