7.09.2015

توراه و هفطاراه










مشه در حال نگریستن به سرزمین موعود
   James Tissot  ابرنگ سیرکا اثر جیمز تیسوت 
۱۸۹۶ -۱۹۰۲ 









همراه با چند عکس خاطره اور

 از ایرانیان یهودی در اینجا و انجا


**************


اثرمارک شاگال نقاش بی نظیر یهودی








ييسرائل (اسرائیل) در شيطيم ساكن شد. آن قوم شروع به زنا كردن با دختران مُوآوْ نمود.
2.      (آن زنها) براي (خوردن) ذبحهاي معبود خود از آن قوم، دعوت به عمل آوردندآن قوم خورده و به معبود آنها سجده نمود.
3.      ييسرائل (اسرائیل) از بُتِ پِعُور پيروي نمود. لذا خشم خداوند بر ييسرائل برافروخته شد
1.      بعد از آن فاجعه بود كه خداوند به مُشه (موسی) و اِلعازار پسر اَهَرُون كُوهِن (هارون کاهن) چنين گفت:
2.      تمام جمعيت فرزندان ييسرائل (اسرائیل) را از بيست ساله به بالا هركس كه در ييسرائل مشمول خدمت زير پرچم ميباشد، برحسب خاندان پدريشان سرشماري كنيد.
3.      مُشه (موسی) و اِلعازار كُوهِن (کاهن) در باديهي مُوآوْ، كنار يَردِن يِرِحُو، به آنها (به فرزندان ييسرائل (اسرائیل)) چنين سخن گفتند:

دختران صِلُوفحاد




1.      و دختران صِلُوفحاد پسر حِفِر پسر گيلعاد پسر مِنَشه پسر يوسف (به حضور مُشه (موسی)) مشرف شدند و اينها نامهاي دخترانش هستند: مَحلاه، نُوعا، حُوگلاه، ميلكا و تيرصا ...
2.      حضور مُشه (موسی) و اِلعازار كُوهِن (کاهن) و آن رئيسها و تمام آن جمعيت در درگاه چادر محل اجتماع ايستاده گفتند:
3.      پدر ما در بيابان مرده است و او در ميان جمعيتي كه برضد خداوند متفق شده بودند در جمعيت قُورَح (قارون) نبود بلكه به خاطر خطاي خودش مرده است و پسراني نداشته است.




خداوند به مُشه (موسی) چنين سخن گفت:
2.      به فرزندان ييسرائل (اسرائیل) فرمان داده به آنها بگو: قرباني تقديمي به من را كه از جانب من طعمهاي براي آتشهاي (قربانگاه) ميباشد و بوي خوشآيندي است رعايت كنيد و در موقعش به حضور من قرباني نماييد.
3.      و به آنها بگو هديهي آتش (قربانگاه) كه به حضور خداوند تقديم خواهيد نمود اين است: برههاي نر (از هشت روزه تا) یکساله بيعيب، روزانه دو رأس جهت قرباني سوختني دائمي.


1.      و روز اول ماه هفتم براي شما روز اجتماع مقدس باشد. (غير از پخت و پز) هيچ كار پرزحمتي نكنيد. براي شما روز به صدا درآوردن شوفار (به علامت آژير خطر) باشد.
2.      به منظور بويي خوش براي خداوند يك گاو نر جوان، يك قوچ و هفت برهي بيعيب (از هشتروزه تا) یکساله به عنوان قرباني سوختني تقديم كنيد.
3.      و هديهي آردي آنها، آرد نرم سرشتهشده در روغن باشد. سهدهم (ايفا) براي آن گاو و دو دهم (ايفا) براي آن يك قوچ.

*************

         چهل و یکمین هفطارا      
       پادشاهان اول  ۱۸/۴۶ – ۱۹/۲۱   
*  پینحــــــــاس  *



هجده

. قدرت خد.ا در اِلیاهو پدیدار گشت. (وی) کمر همت بست و 

(در احترام به نشان پادشاه) تا ورودی ییزرِعل، پیشاپیش اَحآب دوید.



فصنوزده
1. احآب، ایزِوِل را از آنچه الیاهو کرده و تمام پیغمبران (دروغین) را با شمشیر کشته بود، آگاه کرد.2. ایزول (پیکی) نزد الیاهو فرستاد و گفت: «اگر تا فردا همین هنگام جان تو را مانند جان یکی از آنها نکنم، معبودها (بتها) به من چنین (و چنان) کنند و همین طور (چند چندان) بیفزایند.»3. (الیاهو چون این وضع را) نگریست، برای اینکه جان خود را از مرگ برهاند، برخواسته، به بِئِرشِوَع که در یهوداست روانه شد و خدمتگزار خود را آنجا نهاد.4. (از ترس کشته شدن) مسافت یک روز را به بیابان رفت و آمده زیر یک درخت روتِم (گل ارژن) نشست. و برای خود مرگ خواست.و گفت: «خد.اوندا حالا دیگر بس است. جانم را بگیر که من از پدرانم بهتر نیستم.» (تا از آنها بیشتر عمر کنم)5. زیر یک درخت روتم دراز کشید و خواب رفت که ناگهان (دید) فرشته ای او را لمس می کند و به او می گوید: «برخیز و بخور»6. نگریست که اینک بالای سرش نان (بر) آتش و کوزه آبی است. خورد و نوشید. برگشت و خفت.7. فرشته خد.ا برگشت و باز او را لمس کرد و گفت: «برخیز، بخور؛ چون راه زیادی در پیش داری.»8. برخاست. خورد و نوشید و با نیروی این خوراک، چهل روز و چهل شب تا حورِو کوه خد.ا را پیمود.9. به غاری آمد و آنجا منزل کرد. ناگاه کلام خد.ا بر او نازل شد و به او گفت: «الیاهو اینجا چه کار داری؟»10. گفت: «چون فرزندان ایسرائل از پیمانت دست شسته اند و قربانگاه هایت را ویران کرده اند، پیغمبران تو را با شمشیر کشتند و تنها من مانده ام. به خد.اوند لشکریان سخت غیرت ورزیده ام و خواستند جان مرا هم بگیرند.»(پس در غار پناه گرفته ام)11. فرمود، «برو بیرون و در کوه، حضور خد.اوند بایست که ناگه خد.ا می گذرد و باد سخت و شدیدی، درهم کوبنده کوه ها، شکننده صخره ها پیشاپیش خد.اوند است.خد.اوند در آن باد نیست. پس از آن باد، همهمه ای است که خد.اوند در آن همهمه نیست.»12. «پس از آن همهمه آتش است و خد.اوند در آن آتش نیست و پس از آن آتش آوای نجوای ملایم است.»13. وقتی الیاهو شنید، چنین شد که روی خود را در ردایش پوشاند. بیرون آمد و در درگاه غار ایستاد. ناگاه ندایی به او نازل شد که می گفت: «الیاهو اینجا چه کاری داری؟»14. گفت: «چون فرزندان ایسرائل از پیمانت دست کشیده اند و قربانگاه هایت را ویران کرده اند، پیغمبران تو را کشتند و تنها من مانده ام، نسبت به خد.اوند لشکریان سخت غیرت ورزیدم، و خواستند جان مراهم بگیرند.»(پس در غار پناه گرفته ام)15. خد.اوند به او گفت: «به راه خود (که آمدی) بازگرد و به بیابان دَمِشق برو. وارد شده، حَزائل را به پادشاهی بر اَرام مسح کن.»16. «و یِهو پسر نیمشی را به پادشاهی (کشور) ایسرائل مسح کن و اِلیشاع پسر شافاط اهل اَوِل مِحولا را برای پیامبری به جای خود مسح کن.»17. «چنین استوار است: "کسی که از شمشیر حزائل برهد، یهود او را خواهد کشت و آنکه از شمشیر یهود رها شود، الیشاع وی را خواهد کشت."»18. «در (کشور) ایسرائل هفت هزار نفرکسانی را که زانوهایشان برابر بَعَل هم نشده است و مردمانی که او را نبوسیده اند، خواهم گذاشت.»19. از آنجا رفت و الیشاع پسر شافاط را چنان یافت که دوازده جفت (گاو) پیش خود داشت، و او با این دوازده جفت شخم می زد.الیاهو به سوی او رفت و ردای خود را (برای اشاره) نزد وی انداخت.20. گاوها را ترک کرد و در پی الیاهو دوید و گفت: «تمنا که پدر و مادر خود را (برای اجازه و خداحافظی) ببوسم و در پی تو بیایمبه او گفت: «برو و بازگرد. مگر من به تو چه کردم.» (که مرا معطل می کنی)21. الیشاع به دنبال او بازگشت. جفتی گاو برداشت و ذبح نمود و گوشت آن گاو را در ظرفهایی پخت و به مردم (که برای بدرقه او آمده بودند) داد و خوردند.آنگاه برخواست و در پی الیاهو رفت و او را خدمت می کرد.


*****************



ایرانیان یهودی 

ویکیپدیا دانشنامه ازاد




 تصویر بالا
 اثر نظامی گنجوی به خط عبری



تصویر بالا «پیغمبریه» در قزوین

که محل دفن چهار پیغمبر یهودی است.


عکس بالا کلیمیان در جنبش مشروطه



با ارزوی هفته خوبی برای همه تان


שבוע טוב ומבורך לכם





No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information