سردبیر داوید فاخری
شوخی با سعدی گلی فریور گل همین پنج روز و شش باشد بند تنبان همیشه کش باشد!!....... |
گلستان
......... منت خدای را عز و جل
که
لذت زن را قند و عسل
كه ازدواجش موجب محنت است
وبه طلاق اندرش مزيد رحمت.
هر لنگه كفشي كه بر سر ما ميخورد
مضر حيات است وچون مكرر موجب
ممات.
پس درهر لنگه كفش دو ضربت موجود و بر
هر ضربت آخي واجب !
مرد همان به كه بوقت نزاع،
عذر به درگاه نساء آورد
ورنه زنش ازاثر لنگه كفش
حال دلش خوب به جا آورد.
ضربت لنگه كفش لاحسابش هم از راه رسيده،و
جيب شوهر بدبخت را به قيچي خياطي درآورده
وحقوق يكماهه او را به بهانه جوئي بخورد
شوهر و نوكر و كلفت همگي دركارند
تا تو پول بدست آوري وماشين بخري
شوهرت با كت وشلوار پراز وصله بود
شرط انصاف نباشد كه تو مانتو بخري
روحانی و روستای عوضی
پرویز فاخری
حدود شصت سال پیش یک روحاني به روستائی رسید.
با دیدن مسجد قدیمی آن روستا متوجه شد که مردم
این روستا مسلمان هستند و با خوشحالی به نزد
کدخدا رفت و اعلام کرد که میتواند پیش نماز آن
روستا باشد.
کدخدا که سالها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت
را که اصولا در عمرش ندیده بود، با خودش فکر کرد
که اگر به این مرد روحانی بگویم که من نماز بلد
نیستم که خیلی زشت است، بنابراین بدون آنکه
توضیحی بدهد، موافقت کرد.
همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد و در آخر گفت که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید چه کسی از میان شما این قواعد را میداند؟ نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود. دست آخر یکی از پیرترین اهالی روستا گفت "تا آنجا که من میدانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی، کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم" با این راه حل، خیال همه اسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند. مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند. آقا دستها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه ای کرد، مردم هم دستها را بالا بردند و چون دقیقا نمی دانستند آقا چه گفته است، هرکدام پچ پچی کردند. آقا دستها را پائین انداخت و بلند گفت الله اکبر، مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدند الله اکبر. باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله میکرند. آقا دستهایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت، مردم هم دستهایشان را روی زانو گذاشتند و ناله ای کردند، آقا دوباره سرپا شد و گفت الله اکبر، مردم هم سرپا شدند و فریاد زدند الله اکبر. آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت، مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند. اقا دو زانو نشست، مردم هم دو زانو نشستند. در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیر کرد و ایشان عربده زدند آآآآآآآآخ، مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند آآآآآآآآآآخ. آخوند در حالی که تلاش میکرد خودش را از این وضعیت خلاص کند، خود را به چپ و راست می انداخت و با دستش تلاش میکرد که لای دو تخته چوب را باز کند، مردم هم خودشان را به چپ و راست خم میکردند و با دستانشان به کف زمین ضربه میزدند. آخوند فریاد میکشید "خدایا به دادم برس" و مردم هم به دنبال او به درگاه خدا التماس میکردند. آقا فریاد میکشید "ای انسانهای نفهم مگر کورید و وضعیت را نمیبینید؟" مردم هم دنبال آقا همین عبارت را فریاد میزدند. آقا از درد به زمین چنگ میزد و از خدا یاری میخواست، مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدا یاری خواستند. باری بعد از سه چهار دقیقه، آقا توانست خود را خلاص کند و در حالیکه از درد به خود میپیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد. جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر در آن حالت ماندند تا آخوند به هوش آمد. آن مرد روحانی چون به این نتیجه رسید که به روستای اشتباهی آمده است، بدون توضیحی روستا را ترک کرد و رفت. اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت در آن روستا برقرار است. البته مردم چون ذکرهای بین الله اکبرها را متوجه نشده بودند، آنها را نمیگویند، در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار میکنند و تا امروز دوازده کتاب در مورد فلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده اند. البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا به وجود آمده و در حال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک شده اند، برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین، کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند، چنگ بر هرچیزی جایز است. برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر میشوی و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشیست نه مدت آن. باری آنها در جزئیات متفاوتند ولی همه به یک کلیت معتقدند و آن این است که یک عده باید مرجع باشند و بقیه تقلید کنند. خدایا آنرا که عقل دادی چه ندادی؟ و آنرا که عقل ندادی چه دادی؟!!؟ |
همسران زعمای اقوام « اسلامی » که بر حسب اعتقاداتشان به روشهای پوشش زنانه « اسلامی » لباس پوشیده اند! اگر دقت کنید متوجه قیافه و حرکات صورت برخی ازانان که چگونه شبیه همسرانشان هستند میشوید !. بطور مثال به چهره « قذافی و همسرش » نگاه کنید! مژگان هارونی
عکس یکی از همسران دائم و یا موقت رئیس جمهور رژیم پول و خون و شهوت اسلامی را در زیر میبینید که به خاطر ماسک تمام قدی که برخود گذارده نمیشود حتی حدس زد که کدامیک از انان است! اما سر دبیر عقیده مند است که این گونه موجودات چند زنه اهل تشیع معمولأ در کنار* سوگلی * هایشان عکس میاندازند!. |
مس و یا الومینیوم
برای خانم خانه در اشپزخانه؟!
پرویز فاخری
|
از سوی دیگر محققین، یکی از علتهای بروز بیماری آلزیمر
را رسوب یونهای آلومینیوم در مغز عنوان میکنند.
تا چند دهه پیش، مردم کشور ما رسم داشتند برای پخت
غذا مخصوصاً خورشت و آش از قابلمههای مسی استفاده
میکردند و یک کفگیر آهنی داشتند به نام حسوم که موقع
پخت غذا دائم درون آن قرار میگرفت ...
هیچکس نمیدانست چرا باید این کفگیر درون قابلمه مسی
قرار بگیرد، فقط میدانستند برای پخت غذا خیلی لازم میباشد.
داستان از این قراره که بدن (مخصوصاً مغز) برای سلامت و
نشاط و کنترل اسیدلاکتیک و کورتیزول به ٦ میلیارد یون مس
نیاز دارد و به همین نسبت یون آهن.
کمبود یون مس باعث میشه شما دائم احساس رخوت و
خواب آلودگی و کسالت کنید و مدام دهندره کنید. در
ضمن هیچ کارخانه داروئی نمیتونه از یون یک عنصر
برای شما قرص تهیه کنه ... و اونی که مثلاً به اسم
قرص آهن به خورد شما میدهند شامل مولکول آهن
هستش که برای بدن هیچ کاربردی نداره.
ولی تا این جا بدونید که غذا موقع پخت در درون قابلمه مسی،
از یون آزاد شده این ظرف استفاده میکند و در بدن شما
فوقالعاده احساس نشاط و انرژی ایجاد میکنه دیگه از اون
دهندرگی و خمیازه و کسالت خبری نیست و باعث طول عمر
مفید و سلامتی جسمی مخصوصاً برای خانمها نزدیک به
دوران عادت ماهیانه دارد.
ولی یک دفعه توی دهه ٥٠ از این نون خشکیها اومدند و
داد میزدند (قابلمه مسی ....... کفگیر آهنی خریداریم .....)
و با یک قیمت مناسب این قابلمهها را خریدند و به جاش
قابلمه آلمینیومی میدادند که بهش میگفتند روحی. هیچکس
توی اون دهه نفهمید این همه قابلمه مسی کجا قراره بره؟
بعدش هم که الان ظرفهای استیل و تفلون و این مزخرفات
اومده که مدعی هستند غذا توش زود میپزه و به کف ظرف
نمیچسبه. ولی مردم ما خبر ندارند که همین یونهای مضر
در این ظروف عامل سرطان هستند و به راحتی یون سرب و
آلمینیوم و ..... میتونند در جا، یک کودک ٦ ماهه را ظرف
یک سال به بیماریهای کمبود خونی و سرطان و یک فرد
بزرگسال را در طی ٥ سال به بیماریهای کبدی و خونی
و طحال دچار کند و بعدش هم سرطان.
من به همه دوستان پیشنهاد میکنم حتماً برای پخت غذا
(مخصوصاً غذاهای آبکی) از قابلمه مسی و کفگیر آهنی
استفاده کنند. حداقل برای یک بار هم شده تا ظرف سه
روز اثر آن را روی بدن خودتون ببینید.
حالا جالبه توی شمال ایران موقع پخت خورشت
(مخصوصاً فسنجون) یک تیکه آهن یا نعل اسب می
اندازند وسط خورشت تا حسابی رنگ بگیره ......
این کار باعث آزاد شدن یونهای آهن و سلامتی بدن
میشود. اگر دقت کنید مردم مازندران و گیلان تقریباً
در حد صفر دچار بیماریهای خونی و سرطان خون
میشوند.
No comments:
Post a Comment