چقدر خوبه تفاهــــم
لطیفه شب جمعه
مشکل حاجیه خانم با نظام
فریدون سلوکی
حاجیه خانوم (لبخند زنان) - حاج آقا، امشب شب جمعه است ها !
حاج آقا (آه عمیقی میکشد)- آره میدونم ولی برنامه بی برنامه. برو بخواب !
حاجبه خانوم با غمزه - ولی هفته گذشته هم همین رو گفتی! اصلا معلومه چه ات شده؟ نکند خدای نکرده زبانم لال پای یک زن دیگه ای در میونه؟
حاج آقا- زن! این حرفا چیه که میزنی؟ مگر خبر نداری دولت داره پارازیت ول میکنه توی هوای تهرون؟
حاجیه خانوم- واسه چی؟
حاج آقا- آخه دولت دلش نمیخواد مردم کانالهای ماهواره ای رو نگاه کنن و از راه راست منحرف بشن. بخاطر همینه که داره پارازیت ول میکنه توی هوا
حاجیه خانوم - خب. این چه ربطی داره به برنامه شب جمعه ما ؟
حاج آقا - میگن این پارازیتها باعث عقیم شدن مردها میشه! اون ها رو سست و بی حال میکنه! مال ما هم پارازیتی شده !
حاجیه خانوم (بغض میکند) - اوا خدا مرگم بده! این که نمیشه بخاطر بهشت رفتن یک عده شبهای جمعه ما بشود جهنم! ایشالله خدا ذلیل شون کنه که اینقدر به مردم ظلم میکنن. میگم حاج آقا! حالا نمیشه تشکیلاتت را استتار کنی یا زاویه آنرا یکخورده مثل دیش ماهواره تغییر بدی تا پارازیت کمتری به آن بخوره؟
حاج آقا - میخواهی ما را بیندازی توی دردسر؟ فردا ممکن است بیایند ما را بخاطر همین که سرش را یکخورده کج کرده ایم بگیریند و بجرم مبارزه نرم علیه نظام! بیاندازند توی هلفدونی ولش کن بگذار در جهت حفظ نظام باشد تا انقلاب بعدی!
مراسم رقص و شادمانی در روز ۱۳ بدر سال ۱۳۹۰ در
منطقه * فشام * که به دور از چشم تازیان جمهوری اسلامی
برگزار شده است
|
Speed ??control in Israel! See these photos ...... especially the last one! How's this for high-speed control?? ببینید با چه ترفندی ادارات راهنمائی و رانندگی در اسرائیل رانندگان را مجبور میکنند که از سرعت وسائل نقلیه خود در خیابانها و شاهراه ها بکاهند!. |
When drivers pass by, they almost stop completely
due to the holes and to avoid car damages.
This is a strategy currently used in
Israel as a high-speed control.
It is more economical than using
cameras, radar, police officers, etc.
The Power of Words
جا قحطی بود واسه نماز که باید در
پیشگاه این « حرامی فروش » بر پا شود ؟!
جشن تکلیف دختران ۹ ساله مسلمان هم وطن
در لندن که هر ساله توسط عاملان جمهوری
جهل و خون اسلامی انجام میگیرد.
نمونه اینگونه جشنها در مذاهب و ادیان دیگر نیز وجود دارد
با این تفاوت که در جمهوری اسلامی این دختران
نگون بخت را برای ازدواج و انجام امور
زناشویی نیز
در لندن که هر ساله توسط عاملان جمهوری
جهل و خون اسلامی انجام میگیرد.
نمونه اینگونه جشنها در مذاهب و ادیان دیگر نیز وجود دارد
با این تفاوت که در جمهوری اسلامی این دختران
نگون بخت را برای ازدواج و انجام امور
زناشویی نیز
اماده میکنند.
Ultimate Loyalty:
Japanese Dog Refuses to Leave Injured Friend Behind
معرفت خالص
سگی در ژاپن که پس از حادثه سونامی سگ همبازیش را مجروح یافته لحظه یی از کنار او دور نمیشود و او را تنها نمیگذارد
رقص جوادی
ببینید و حال کنید
به انتخاب ژاله حکیمی
شعر مادر
ایرج میرزای قرن ۱۹
شب ها بر ِ گاهواری من بیدار نشست و خفتن آموخت |
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم وهست دارمش دوست
شعر مادر
ایرج میرزای قرن ۲۱
گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر
روی کاناپه، لمــــیدن آموخت
شب ها بر ِ مـــاهــواره تا صبــح
بنشست و کلیـپ دیدن آموخت
برچهـــره، سبوس و ماست مالید
تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت
بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش
تا رســم کمان کشـیدن آموخت
هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح
آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت
دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار
همـــــواره طلا خریدن آموخت
با دایــــــی و عمّه های جعــــلی
پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت
با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند
از قوم شــــوهر، بریدن آموخت
آســــــوده نشست و با اس ام اس
جک های خفن، چتیدن آموخت
چون سوخت غذای ما شب وروز
از پیک، مدد رسیــــدن آموخت
پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم
گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت
بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار
بیماری و قد خمیـــــدن آموخت
اعدامهای مخفیانه شب عید نوروز ۱۳۹۰
استقبال از اقای دکتر مهندس احمدی نژاد
رئیس جمهور مملکت اسلامی
تفاوت برگزاری مراسم عید نوروز
شاهزاده رضا پهلوی و عید فطر احمدینژاد
جمهوری اسلامی مردم با اشتیاق از
همدیگر عکس انداختند
دور از انظار « اقایان »
ایه زمینی
به انتخاب مژگان هارونی
هل یستوی الذین یتیـغـون محاسنهم والذین یتیغون الناس بمحاسنهم عندالله؟
آیا کسانی که با تیغ ریش میزنند با کسانی که با ریش تیغ میزنند، نزد خدا برابرند؟
جايگاه رفيع از ديدگاه ملانصرالدين...
به انتخاب فریدون سلوکی
يک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود
مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد
و به بالای پشت بام ببرد.
الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت .
ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت
و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود،
ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید.
هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد.
ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد ، که استراحت کند.
در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد .
وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ
را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود.
به ناچار خودش برگشت پایین .
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده
و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده،
بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.
بعد ملا نصر الدین گفت:
لعنت بر من که نمی دانستم که اگر
هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد!!!
دوربین مخفی
نامه عاشقانه خامنه ئی به معشوقه ایثار گرش |
به انتخاب فریدون سلوکی
سلام بر تو
میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم
شایدم نشناختی، منم خامنه یی، امام دجال
آااهای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و قلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟
امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟
ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟
..
..
خیلی خنگی، خودم میگم. اونروز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاقه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم
از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم، دو کوچه با کوچهٔ شما فاصله داشت
یک قاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم "عشقم" هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به قاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟" داداشم گفت "این که خالیه!" بهش گفتم "تو غلط میکنی به فکر من نگاه میکنی
راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی "مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد" من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مگه نه!؟
یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟
ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبه ات!! آدم انقد بی جنبه؟
ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای دو کیلو برنج هم سر راهت بگیر!
یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بگو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فکر بد نکنیااا ! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودربایستی گیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.
راستی من عاشق قورمه سبزی هم هستم (البته بعداز تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچین با مشت میزنم پای چشمت که نفهمی از کجا خوردی هااااااا
خلاصه اینکه بی قراری نکن،
یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم
چینیها دنیا را روسفید کرده اند
به انتخاب ژاله حکیمی
بعضی اوقات باید از سوراخ مستراح اموخت
درسی از حوزه
No comments:
Post a Comment