راز پاتوق افیونی مرد ۳ زنه
این مرد ۳ زنه که همسر اولش بهتازگی از او جدا شده است، در بازجوییها گفت: پسرم دانشجو است و خرج زندگی بسیار بالا است. از طرفی باید خرج همسرانم را نیز تامین میکردم. وقتی یکی از دوستانم به من گفت که با فروش موادمخدر و سیگارهای قاچاق میتوانم پولدار شوم، تصمیم گرفتم من هم در این راه فعالیت کنم تا پولدار شوم.
وطن امروز: رئیس باند افیونی انگیزه خود در قاچاق موادمخدر و سیگارهای خارجی را تهیه هزینه زندگیاش با 3 زن خود دانست.
این مرد 3 زنه پاتوقی پنهانی داشت و هیچگاه تصور نمیکرد ماموران پلیس وی را شکار کنند.
چندی پیش همسایههای مرد جوانی وقتی دیدند رفت و آمدهای شبانه زیادی به خانه وی میشود و امنیت محله به هم ریخته، پلیس را در جریان قرار دادند.
بدینترتیب تیمی از ماموران پس از بررسیهای میدانی و تحتنظر قرار دادن خانه مرد مرموز فاش کردند که وی در قاچاق سیگارهای خارجی و موادمخدر فعالیت دارد.
پلیس در تحقیقات گسترده دریافت مرد افیونی «محسن» نام دارد و بارها به اتهام موادمخدر دستگیر شده و پشت میلههای سلول را تجربه کرده است. این مرد همچنین دست به قاچاق سیگارهای خارجی میزد و به مغازهداران میفروخت.
با افشای این حقایق، ماموران کلانتری خود را به پشت در آپارتمان محسن افیونی رساندند و در یک عملیات غافلگیرانه وی را بازداشت کردند.
در بازرسی از پاتوق سیاه وی، در حدود 2 کیلو تریاک و یک کیلو سوخته تریاک، 3 عدد وافور و 15 حقه وافور و 870 جعبه (باکس) سیگارهای خارجی کشف کردند.
محسن که با دیدن پلیس غافلگیر شده بود، خود را بیگناه دانست و مدعی شد که این مواد و سیگارها متعلق به یکی از دوستانش است.
این مرد 3 زنه که همسر اولش بهتازگی از او جدا شده است، در بازجوییها گفت: پسرم دانشجو است و خرج زندگی بسیار بالا است. از طرفی باید خرج همسرانم را نیز تامین میکردم. وقتی یکی از دوستانم به من گفت که با فروش موادمخدر و سیگارهای قاچاق میتوانم پولدار شوم، تصمیم گرفتم من هم در این راه فعالیت کنم تا پولدار شوم.
وی ادامه داد: سیگارهای قاچاق را یکی از دوستانم برایم از خارج از کشور میآورد و من هم آنها را با سود بالایی به مغازهدارها میفروختم.
وی که خودش اعتیاد شدیدی به تریاک دارد و بیشتر اوقات خانهاش را پاتوق دوستان افیونی خود میکرد، گفت: موادمخدر را دوستم به من داده بود و من برایش میفروختم. از مقدار این مواد بیخبر بودم.
محسن در حالی چنین ادعایی را مطرح کرده که ماموران پلیس در تحقیقات محلی پی بردند که این مرد 3 زنه سالهاست که فروشنده موادمخدر است و مشتریانش به صورت عمده از او مواد میخریدند.
پس از اعتراف این مرد قاچاقچی،تحقیقات پلیسی و قضایی در این پرونده آغاز شد تا همدستان احتمالی وی دستگیر شوند و راز اینکه این قاچاقچی سیگارهای قاچاق و مواد افیونی را چطور و از چه کسی تهیه میکرده است، افشا شود.
انتقامجوئي ۲ مهندس از پدر زن ثروتمند
دو برادر که با هم باجناقهای صمیمی بودند برای انتقام از پدرزن ثروتمندشان به طراحی توطئه سرقتی میلیونی پرداختند.
این برادران که هر ۲ مهندس هستند وقتی دیدند تاجر فرش برای پسر یکی یکدانهاش خانهای ویلایی در شمال تهران خریده، کینه به دل گرفتند.
چندی پیش مردی با مراجعه به دادسرای شمیرانات ادعا کرد وقتی به همراه اعضای خانوادهاش به سفر خارجی رفته بود تا در جشن عروسی برادرزادهاش شرکت کند به خانهاش دستبرد زده شده است.
این مرد شیکپوش که میگفت تاجر فرش است به دادیار پرونده گفت: «یک ماه پیش وقتی برادرزادهام در آلمان جشن عروسی گرفت و همه بستگانمان که وضع مالی خوبی دارند، تصمیم گرفتند در آن شرکت کنند من هم به همسر و بچههایم پشینهاد دادم به آلمان برویم که هم در عروسی «سوسن» شرکت کنیم و هم اینکه سفری به اروپا داشته باشیم.
همه پذیرفتند، 2 دامادم که برادر هم هستند به خاطر کارشان نمیتوانستند بیایند و اجازه دادند بچهها و همسرانشان با ما هم سفر شوند، پس از این سفر دستهجمعی 2 روز پیش به تهران بازگشتیم، سرایدارمان مراقب خانه بود و نگرانیای نداشتیم اما وقتی وارد خانه شدیم و من سراغ کمدم رفتم، دیدم به هم ریخته است و حدود 300 میلیون تومان پول که در جایی مخفی کرده بودم به سرقت رفته است».
وی افزود: «مش کریم که سرایدارمان است انسان باخدایی است و حدود 15 سالی میشود که با ما زندگی میکند، این مرد خانواده بسیار مومنی دارد و اگر میخواست دزدی کند، میتوانست دفعات پیش پول بیشتری به جیب بزند، نمیدانم دزد کیست اما هرکسی است میدانسته پولها در آن کمد است و با تجسس توانسته محل پنهانش را پیدا کند».
وقتی با دستور دادیار پرونده تیمی از پلیس وارد عمل شد ابتدا مشکریم تحت بازجویی گرفته شد.
وی که خیلی ترسیده بود، گفت: من سالهاست با حاج حمید کار میکنم و این نخستینبار است چنین اتفاقی افتاده. من یک لحظه هم چشم از خانه برنداشتم و هیچکس را هم به خانه سرایداریام راه ندادم، تنها یک بار فرشید داماد بزرگ حاجحمید به اینجا آمد و ماشین پدرزنش را برای تعمیر بیرون برد که 10 دقیقه هم طول نکشید و اصلا داخل عمارت نرفت».
وی ادامه داد: «آقامهندس چون میدانست من نمیتوانم ویلا را ترک کنم در مسیر آمدن برای من نوشیدنی و خوراکی هم خریده بود و دیگر کسی را ندیدم».
کارآگاهان دیدند که درهای ورودی سالم هستند و شکستگیای وجود ندارد، از سوی دیگر دزدان تنها به سراغ کمد پول رفتهاند در حالیکه گاوصندوقی نیز در همان اتاق وجود داشت.
وقتی در تحقیق از تاجر فرش پی بردند همه میدانستند وی در گاوصندوق چیز باارزشی نگهداری نمیکند، مطمئن شدند این توطئه داخلی است و حتما زیر سر یکی از دامادهاست. بررسی شخصیت کاری 2 برادر که هر 2 مهندس بودند نشان میداد که آنان در شرایط مالی مناسبی قرار دارند و هیچ نیازی به 300 میلیون تومان نداشتهاند.
وقتی فرشید و فرشاد تحت بازجویی گرفته شدند با ناراحتی از اینکه چرا آنان را گناهکار میدانند، ادعا کردند دخالتی در سرقت نداشتهاند.
معمای این سرقت گره کور داشت تا اینکه افسر پرونده شنید مشکریم با خوردن یک نوشیدنی نیمهبیهوش شده است و خانواه تاجر فرش اورژانس را خبر کردهاند وقتی سرایدار پیر بیدار شد و مامور پلیس شنید وی از همان نوشیدنیای که فرشید برایش خریده بود و در یخچال از آن نگهداری میکرد نوشیده است، سرنخ اصلی در سرقت را به دست آورد.
مشکریم گفت یکبار هم در همان شبی که فرشید برای بردن خودرو به ویلا آمده بود از خوراکیها و نوشیدنیها خورده و راحت خوابیده است و صبح به سختی و دیرتر از همیشه بیدار شده است.
کارآگاهان این بار وقتی 2 مهندس را بازداشت کردند خود را در برابر اعترافات عجیب آنها دیدند. فرشید گفت: ما هیچ نیاز مالی نداریم و سرقت را برای انتقامجویی انجام دادهایم چرا که حاجحمید وقتی برادرزنم ازدواج کرد سرمایه زیادی به پایش ریخت و یک خانه ویلایی بزرگ برای وی خرید که این بیانصافی بود».
وی افزود: «زنهای ما نیز در این خانه و پولهای پدرشان سهم دارند من و فرشاد وقتی خلوت کردیم، دیدیم نمیتوانیم اعتراض کنیم البته پیش همسرانمان غر زدیم اما فایدهای نداشت. به خاطر همین کینه به دل گرفتیم و دنبال فرصت گشتیم. وقتی ماجرای سفر پیش آمد من و برادرم تصمیم گرفتیم با سرقتی ناچیز نخستین ضربه را بزنیم و فضای امن خانه پدرزنم را به هم بریزیم.
میدانستیم گاوصندوق خالی است و پدرزنم پولها را در کمد پنهان میکند وقتی به بهانه بردن ماشین به ویلا رفتم در مسیر همراه فرشاد آبمیوه، نوشابه و خوراکی خریدیم و نوشیدنیها را آلوده به مواد بیهوشی کردیم. آن شب ابتدا به مشکریم زنگ زدیم دیدیم جواب نمیدهد مطمئن شدیم خواب و بیهوش است به خاطر همین با آسودگی و در حالی که کلیدهای یدک همسرانمان در اختیارمان بود به داخل خانه رفتیم و خیلی زود پولها را برداشتیم و آنجا را ترک کردیم».
فرشاد نیز در بازجوییها پذیرفت که انگیزهشان تنها انتقامجویی است و پولها را در جایی پنهان کردهاند.
کت و شلوار دامادی برای زندانی فراری
یک زندانی فراری كه با نام جعلي اقدام به ازدواج ميكرد در بندرعباس دستگیر شد.اردشير كرمي با اعلام اين خبر اظهار داشت: به دنبال شكايت مردي از اهالي سپيدان فارس مبني بر خيانت در امانت، پروندهاي از فرماندهي سپيدان به فرماندهي استان هرمزگان ارسال شد و بلافاصله در دستور كار ماموران و واحدهاي گشتي كلانتري قرار گرفت.
وي درباره عامل اين پرونده در ادامه افزود: متهم با استفاده از مرخصي اعطايي از طريق زندان شيراز متواري شده و به بندرعباس گريخته و تحت تعقيب پليس قرار داشته است.
رئیس پلیس بندرعباس تصريح كرد: ماموران كلانتري 14 نخل ناخداي بندرعباس پس از انجام تحقيقات پليسي و گشتهاي مكرر موفق به شناسايي و دستگيري مجرم فراري شدند كه در بازرسي از اموال وي يك فقره گواهينامه جعلي فاقد هرگونه مشخصه، ممهور به مهر و امضاي جعلي كشف و ضبط شد.
كرمي در پايان يادآور شد: مجرم فراري دستگير شده از مجرمان حرفهاي و فعال در امر خريد و فروش موادمخدر نيز بود كه با نام جعلي ديگري با زنی ازدواج و از طرفي ديگر داراي 2 همسر در شهرستانهاي شيراز و همدان بوده است.
مردم ، هم « هیچکاره » و هم « قربانی » در روند دستگیری شروران!
شرور از نوع ایرانی اش، می رباید، تجاوز می کند، فیلم می گیرد و فیلمش را هم بلوتوث می کند و شب که تلویزیون را نگاه می کند، می بیند هیچ خبری نشده است و شنیع ترین جنایت ها نسبت به نوامیس مردم بازتاب خبری در تلویزیون نداشته و در عوض گزارشگر صدا و سیما از لندن، گزارشی انتقادی از کوچه ای از لندن فرستاده که خوب برف روبی نشده و نگران است که مبادا مردم انگلیس زمین بخورند!
مسئولان قضایی و انتظامی پس از حادثه شرم آور و تکان دهنده حمله چهارده نفری عده ای شرور به یک مهمانی و تجاوز گروهی به زنان و دختران، اعلام کرده اند که تعدادی دستگیر شده و دیگر متهمان فراری کاملا از سوی پلیس شناسایی شده اند و بیشتر آنان از افراد سابقه دار هستند.
بنابراین، پلیس تصویر آنان را در اختیار دارد؛ اما به روش چهل سال پیش می خواهد صرفا با تحت نظر قرار دادن ارتباطات و محل های رفت و آمد، آنان را دستگیر کند و به اشتباه و بر خلاف عرف معمول در دنیا برای دستگیری مجرمان خطرناک، از شیوه اختفای کامل ـ که برای ردیابی و دستگیری جاسوسان به کار گرفته می شود ـ استفاده می کند.
با جستجوی کلمه «Most Wanted Fugitives» در اینترنت، می توان سایت های پلیس در کشورهای گوناگون را دید که از مردم کشورشان برای دادن اطلاعاتی از مجرمان فراری کمک می گیرند.
اینکه چرا دنیا ده ها سال است به این روش روی آورده است، هم به خاطر منافع بسیار آن است و هم این که در جریان نگذاشتن مردم، به سادگی آنان را تبدیل به قربانیان از همه جا بی خبر جنایات آینده جانی می کند.
برخی از فواید کمک خواستن از مردم برای دستگیری مجرمان خطرناک که در ایران اجرا نمی شود، از این قرارند:
۱ . این کار عرصه را بر فعالیت های آینده مجرم بسیار تنگ می کند (اگر تصاویر سه متهمی که به تازگی در زاهدان دستگیر شدند، بارها و بارها از طریق صدا و سیما منتشر شده بود، آیا آنها می توانستند تا زاهدان بروند)؟
۲ . مردم اهتمام مسئولان کشورشان برای دستگیری هر چه زودتر مجرمان فراری را به روشنی لمس می کنند، به ویژه آنکه با تعیین جایزه های کلان، این امر بهتر احساس می شود.
۳ . فشار افکار عمومی باعث می شود مسئولان قضایی و انتظامی برای دستگیری و سپس مجازات مجرمان تلاش مضاعفی از خود نشان دهند.
۴ .هرچند این کار به تلاش بیشتر مجرم فراری برای اختفا منجر می شود ولی با توجه به اینکه میلیونها نفر در تعقیب وی هستند دستگیری بسیار زودتر صورت می گیرد.
۵ . وقتی تصویر و اطلاعات متهم منتشر نشود، مجرم فرصت بیشتری برای تهدید قربانی یا خانواده او برای انصراف از پیگیری شکایت می یابد.
با صد افسوس، اشتباه آشکاری که پلیس و مسئولان قضایی ما می کنند، این است که می پندارند هدف اصلی، «دستگیری» متهم است؛ بنابراین، اصل نخست برای آنان این است که مجرم تا جایی که می شود، متوجه نشود در تعقیب او هستند تا دستگیری وی راحت تر انجام شود؛ بنابراین، تنها پس از آنکه جستجوی طولانی پلیس ـ که گاه ممکن است تا یکی دو سال طول بکشد ـ به جایی نرسید، نسبت به انتشار تصویر وی اقدام می کنند (که البته در کشور ما در این مرحله هم به ندرت چنین کاری صورت می گیرد). در واقع پلیس ما، هدف و وسیله را با هم درآمیخته و گمان می کند هدف نخست و اصلی، «دستگیری» مجرم است.
دستگیری مجرم، وسیله ای است برای افزایش امنیت مردم، و انتشار عکس مجرم دامنه فعالیت هایش را بسیار محدود می کند و خود به خود هدف اصلی یعنی به خطر نیفتادن امنیت مردم تأمین می شود؛ بنابراین، حتی اگر دستگیری وی به تعویق افتد ـ که معمولا نمی افتد ـ ضرری متوجه جامعه نمی شود. چنانکه خواهیم دید مجرمی که به مردم معرفی شده و سه ماهه دستگیر می شود، ضررش برای مردم بسیار کمتر از مجرمی است که در ظرف ده روز دستگیر می شود، ولی مردم از وجود او بی خبرند.
مهمترین فایده این نوع اطلاع رسانی این است که وقتی شروران دیگر ببینند، انجام یک جرم به انتشار تصویر آنان در عرض چند ساعت در همه جا از جمله تلویزیون منجر می شود، ترس در دلشان حاکم می شود. شرور از نوع ایرانی اش، می رباید، تجاوز می کند، فیلم می گیرد و فیلمش را هم بلوتوث می کند و شب که تلویزیون را نگاه می کند، می بیند هیچ خبری نشده و شنیع ترین جنایت ها نسبت به نوامیس مردم بازتاب خبری در تلویزیون نداشته و در عوض، گزارشگر صدا و سیما از لندن گزارشی انتقادی از کوچه ای از لندن فرستاده که خوب برف روبی نشده و نگران است که مبادا مردم انگلیس زمین بخورند! روشن است که شرور وقتی می بیند آب از آب تکان نخورده است ـ ولو آنکه در واقع پلیس در تعقیب او باشد ـ برای کارهای شنیع تر جرأت پیدا می کند.
برخی به اصطلاح کارشناسان گمان می کنند، انتشار تصاویر متهمان، آرامش روانی و احساس امنیت مردم را به هم می ریزد که این هم استدلالی است کاملا باطل.
نخست: این روش در بسیاری کشورها اجرا می شود و در عین حال، مردم احساس امنیت بسیار بالایی دارند که یکی از شواهد آن علاوه بر اظهارات صریح مردم آن کشورها، دختران تنهایی است که به وفور در خیابان های کاملا خلوت با لباس هایی آزاد در ساعات پایانی شب به دویدن می پردازند.
دوم: آیا حال که به این روش عمل نشده، مردم ما احساس امنیت بالایی دارند؟ مدعیان، سری به مدارس دخترانه بزنند. بنا بر قانون، مردم معمولا فرزندان خود را در مدارس محل زندگی شان نام نویسی کرده اند. خیل خانواده هایی که در هنگام تعطیلی مدارس به مدرسه می روند و دل آرام نیستند که دخترشان ـ و حتی پسر آنان ـ راه چند صد متری مدرسه و خانه را به تنهایی بروند، ناشی از چیست؟ این یکی از شاخص هایی است که نشان می دهد احساس امنیت در جامعه به چه میزان است و البته خود مقامات نیروی انتظامی، پیشتر اذعان کرده اند که احساس امنیت در جامعه ما از خود امنیت کمتر است.
سوم: فرض کنیم با پخش خبر یک جنایت هولناک و پخش تصاویر متهمان، آرامش فکری بخشی از مردم از بین برود. آیا برای مردم «تشویش اذهانشان» مهمتر است یا «تجاوز به ابدانشان»؟
حال ببینیم بی خبر گذاشتن مردم از وجود مجرمان خطرناک چه پیامدهایی دارد. وقتي کودک رباي متجاوز مرودشتي در سال 80، چند دختربچه را با موتور گازي ربود و خانوادههاي آنان را به خاک سياه نشاند، پليس با وجود آنکه پس از مورد «سوم»، از ماجرا آگاه بود، حتي يک هشدار محلي اعلام نکرد و تنها پس از دستگيري مجرم پس از دو سال از ماجرا پرده برداشت. البته در اين زمان، شمار قربانيان به 46 مورد رسيده بود! (ايسنا، 9 مهر ماه 82).
شايد بخت با مرودشتيها همراه بود، از اين جهت که پیش از آنکه رقم قربانيان سه رقمي شود، مجرم دستگير شد، زیرا در مورد ديگر، پليس درباره بهزاد، رباينده 340 دختر نوجوان و متجاوز به عنف به 170 نفر از آنان، پیش از دستگيري وي لب به سخن نگشود (فارس، 20 تير ماه 1385). در سال 85 فرمانده وقت نيروي انتظامي اصفهان درباره همین پرونده (تجاوز به 170 دختر نوجوان) چنين گفت: اين پرونده ما را پير كرد و وقت زيادي صرف دستگيري اين فرد شد (کيهان، 21 تير ماه 1385).
اين گرگ صفت هيچ يک از قربانيان را نکشته بود و بنابراين، پليس از همان موارد اول ميتوانست با هشدار، تصوير چهره نگاري شده او را ضمن پخش در ميان گشت هاي پليس در اختيار هفتاد ميليون ايراني گذارد. در اين صورت، هم تعداد قربانيان بسيار کمتر بود و هم کسي در اين ميان پير نميشد. همين رويه خبررساني ـ و در واقع خبرنرساني! ـ درباره خفاش شب در تهران، مرد عنکبوتي در مشهد، رتيل کودک آزار در تجريش و همه موارد مشابه تکرار شده و ميشود.
مثال زیر سیاست کنونی نیروی انتظامی در دستگیری مجرمین را روشن تر می کند.
فرض کنیم که در یک کلاس درس، عقربی چند دانش آموز را نیش زده است. بعد آگاه شویم قضیه از این قرار بوده است که معلم مدرسه، عقرب را در زیر صندلی دانش آموزان دیده اما منتظر فرصت مناسبی بوده که آن را به دام اندازد و در این فاصله، چند کودک قربانی شده اند، با این استدلال که معلم نمی خواسته با اعلام وجود عقرب در کلاس، آرامش روانی شاگردان را به هم بزند. آیا این استدلال که به دام انداختن عقرب به منظور حفظ آرامش دانش آموزان باید در خفای کامل انجام می شد پذیرفتنی است؟!
اعتراض کاملا نامعقول نماینده مردم خمینی شهر ـ که چرا خبر تجاوز دسته جمعی در اطراف اصفهان رسانه ای شد ـ ناشی از همین منطق نادرست است که هدف اصلی را به جای امنیت مردم، دستگیری متهمان می داند و ناآگاهانه ناموس مردم را تبدیل به موش آزمایشگاهی می کند که باید در روند دستگیری مجرمان فراری قربانی شود. معلوم نیست که اگر خبر تعرض در خمینی شهر اعلام نمی شد، این متجاوزین به جای پنهان شدن، با خیال راحت در همین چند روز چند خانواده دیگر را به خاک سیاه نشانده بودند.
اطلاع رسانی با پخش تصاویر مجرمان خطرناک فراری، یکی از ده ها کار لازمی است که باید برای مقابله با شروران انجام شود. نمی توان انکار کرد که با روش های موجود در دستگاه قضایی و نیروی انتظامی و همچنین نقش منفعلانه صدا و سیما ـ که بسیار بیش از آنکه به دنبال تأمین امنیت مردم باشد به دنبال آن است که بگوید چقدر سایر نقاط دنیا ناامن است وچقدر همه جای ما امن است ـ تکرار آنچه در اصفهان اتفاق افتاد، هرگز دور از انتظار نیست.
مسئولان محترم!
با پخش نکردن تصاویر شروران فراری ، مردم نخواهند گفت عجب مملکت امنی داریم؛ اخبار ناامنی درباره تجاوز و زورگیری و آدم ربایی، همواره دهان به دهان می گردد. اقدام اولیه و اجتناب ناپذیر برای آنکه مردم اهتمام مسئولان نسبت به امنیتشان را لمس کنند و برای آنکه بدانند طعمه های بی دردسر در روند دستگیری متهمان نیستند و برای آنکه شروران، کشورمان را دیگر با جنگل اشتباه نگیرند، آن است که مردم با اطلاع رسانی های سریع و همه جانبه در روند دستگیری شروران خطرناک شرکت داده شوند
No comments:
Post a Comment