شاید ندونید...
اینجا قسمتی از کشور ماست ...
اینجا سیستان است شغل
بیشتر مردمانش شتر بانی است...
این مسجدشونه...
جاده هاشون ...
برای پخت و پز از هیزم استفاده می کنند
گاهی اوقات بلند کردن هیزم
به قیمت نیش خوردن از عقرب تموم میشه .
..
آنها مربا و پنیر را نمی شناسند
فقط نان است و نان است و نان...
از معلمشون بپرسید...
از سختی تدریس بدون امکانات وفضا بپرسید
از اومدن گردبادی ناگهانی بپرسید که
دفترو کتاب رو با خود می بره
از اومدن حیوانات ومزاحمت و
حواس پرتی بچه ها بپرسید
اینا ایا چه جوری درس یاد میگیرن
معلمشون رو هم نگاه کنین و ببینین
که چه جوری بهشون درس یاد میده
تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم
باز نه زخمهای من خوب میشود
نه زخمهای تو ... ! ! !
نه زخمهای تو ... ! ! !
ایا کسی از شما میداند که سه
هزار میلیارد چند تا صفر دارد
فروشنده:چه جنسي باشه؟
|
پسر کوچولو:
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
فرقي نميکنه فقط دردش کم باشه...
..
..
..
..
..
..
..
فرقي نميکنه فقط دردش کم باشه...
مرد سرت رو بالا بگیر از چی خجالت میکشی؟
خجالت را باید کسانی بکشند که نان را از سفره تو دزدیدهاند
و با پول اونا حساب بانکی شان را در کشورهای دیگر پر کردند.
خجالت را باید کسانی بکشند
خجالت را باید کسانی بکشند
که هر لحظه فریاد عدالت عدالت سر می دهند
و غیر از ریا چیزی برای زندگی ندارند!
دریـــغ نکنید ! بگـذاریــد واکــس بــزنــم
میخـــواهـم بــرق ِ آســمان را از
میخـــواهـم بــرق ِ آســمان را از
کـفـش هــای ِ شمــا ، دنــبال کــنم !!!
کودکی به پدرش گفت: «پدر دیروز سر چارراه حاجی فیروز دیدم.
بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،
بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،
ولی پدر،من خیلی از او خوشم آمد،
نه به خاطر اینکه ادا در می آورد و می رقصید،
به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود ....»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چارراه می دیدند ...
خداوندا ......
قیامتت را بر پا کن!!!
تو اگر خسته نشده ای ، ما عجیب خسته ایم ..
مطمئنم این عکسها را کسانی که
باید ببینند نمی بینند
باید ببینند نمی بینند
کاش به جای حجاب
حیا اجباری بود شرف اجباری بود
راستی و درستی اجباری بود
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود
انسان هم ميتواند دايره باشد
No comments:
Post a Comment