10.23.2013





این مطالب توسط خانم زینب صبوری جمع آوری شده است
.با تشکر از ایشان
مغز از دو نیم کره تشکیل یافته است و اگر چه که آنها برای کارکردن با
 هم طراحی شده اند هر یک دارای تواناییهای منحصر به فرد بسیار 
متفاوت از هم هستند.
در اوایل سال 1960 دکتر راجر اسپری از دانشگاه کالیفرنیا به پدیده جالبی برخورد. او کشف کرد که وقتی corpuscallosum (نوار وسیعی از میلیونها فیبر عصبی که نیم کرهراست و چپ مغز را به هم پیوند می دهد) کارش را متوقف می کند چه اتفاقی می افتد. چیزی که او کشف کرد دنیای پزشکی را شگفت زده کرد. هر کدام از دو نیم کره فعال است و به کار خود ادامه می دهد بدون هیچ وابستگیی به هم اما به طور بسیار واضح به شکلی متفاوت. هر کدام تجربه ها افکار و احساس و حافظه مربوط به خود را دارد.
تحقیق جدا سازی دو نیم کره مغز او که باعث شد در سال 1981 جایزه نوبل را بگیرد نشان می دهد که نیم کره چپ مغز اطلاعات را به صورت خطی و همراه با جزئیات پردازش میکند. این نیم کره کلید زبان و منطق است در حالیکه نیمکره راست بر اساس خلاقیت حافظه حسی و احساس عمل می کند. نیمکره چپ برای صحبت کردن نوشتن و انجام معادلات ریاضی استفاده می شود در حالیکه نیمکره راست موسیقی را فرا میگیرد و تن ها و صداهای مختلف را تشخیص می دهد.
بر اساس این تحقیقات اولیه گروه های دیگری هم مثل دکتر رابرت اورنستین تحقیقاتی انجام دادند که نشان داد هر نیمکره شامل تواناییهایی از نیم کره دیگر هم می شود. حالا ما می دانیم که وقتی یک توانایی مربوط به یک نیم کره در مغز پیشرفت می کند و فعال می شود کل مغز فعال می شود و فعالیت همه نواحی مغزی بهبود می یابد.
هر نیم کره مغز دارای صفات مشخصی است:

نیمکره چپ
نیمکره راست
ضمیر خودآگاه
ضمیر ناخودآگاه
حافظه کوتاه مدت
حافظه بلند مدت
دریافت آرام
دریافت سریع
جزئی نگری
کلی نگری
خطی و پیوسته و با دلیل
خلاقیت و خیال
حواس پنجگانه
حس ششم
آموزش از طریق تکرار
جذب اطلاعات مثل یک اسفنج
استفاده از کلمات لیستها و شماره ها
استفاده از آهنگ صدا شکل و حافظه تصویری
بررسی یک داده در یک زمان
بررسی همه اطلاعات به صورت همزمان
عملی (تحت فشار و استرس خوب عمل می کند)
احساسی ( وقتی خوب کار می کند که در حالت ریلکس و آرامش باشد)

در ادامه طبقه بندی جالب دو شیوه متفاوت آموزش را داریم. این مطلب از کتاب " میلیونر یک دقیقه ای: روشی موفق برای رسیدن به ثروت" نوشته مارک ویکتور هنسن و روبرت آلن گرفته شده است.
یادگیری تحول یافته
(Transformational)
یادگیری اطلاعاتی
  (Informational)
نیمکره راست
نیمکره چپ
حسی
عقلانی
قلب
سر
خلاق
چهارچوب دار
کنجکاوی
جدی
اسفنجی و نرم
سخت و محکم
پاسخ را کشف کن
پاسخ را بگو
دریافت مستقیم
یادگیری از طریق تکرار
فعال
غیر فعال
حرکت کن
مانع
بهترین خودت باش
بهترین باش
فهم
دانش
مثبت
منفی

مغز مثل دیگر قسمت های بدن با سرعت چشمگیری از همان ابتدای تشکیل نطفه در حال رشد است. سه لایه تشکیل دهنده مغز به ترتیب از داخل به خارج ساقه، لایه میانی و کورتکس بیرونی هستند.
کورتکس بیرونی مغز از راست به چپ رشد می کند و این لایه به نوزادان کمک می کند تا فعالیتهای خود را انجام دهند.
مرحله اول ساقه مغز رشد می کند. این قسمت موارد مربوط به علائم حیاتی را در بدن کنترل می کند مثل تنفس، گردش خون، ضربان قلب، دستگاه گوارش و بخش خود آگاه ذهن.
مرحله دوم لایه میانی مغز ساخته می شود. این لایه به  کمک غدد تالاموس و هیپوتالاموس و ... میزان هورمونها و فشار خون را تنظیم می کند همچنین حافظه و احساس مربوط به این قسمت است.
مرحله سوم لایه بیرونی مغز که لایه میانی را در بر گرفته ایجاد می شود. این لایه بیرونی بین دو نیم کره راست و چپ مغز هماهنگی ایجاد می کند. دو بخش راست و چپ لایه بیرونی به وسیله یک رشته فیبرهای عصبی به هم متصل می شوند.

دریچه نیمکره راست مغز
وقتی لایه بیرونی مغز رشد می کند در ابتدا لایه میانی به نیم کره راست مغز لینک می شود و در حدود سن دو سالگی ارتباط بین نیمکره راست و چپ برقرار می شود.
نیمکره چپ مغز تا حدود سن 4 تا 6 سالگی به صورت کامل استفاده نمی شود بنابراین دریچه نیمکره راست برای آموزش در سنین صفر تا سه سالگی کاملا باز است. ما این دوره را "دریچه نیمکره راست" می نامیم.
بعد از حدود سه سالگی فعالیت کودک به صورت مشخص به سمت منطقی شدن یا همان نیمکره چپ جا به جا می شود. تا قبل از این مرحله اگر از نیمکره راست مغز استفاده نشود یا کودک در محیطی قرار بگیرد که نیمکره چپ مغز او آموزش ببیند همواره نیمکره چپ غالب می ماند.

مرحله اتصال
زمانی که نیمکره راست و چپ مغز به هم لینک می شود به اصطلاح مرحله اتصال یا پل گذاری اتفاق می افتد. وقتی کودک شما جملات کامل میگوید، منطقی برخورد می کند و یا شروع به خواندن و نوشتن و شمردن می کند و زمان را می فهمد یعنی اینکه کودک وارد مرحله اتصال شده است. تا قبل از این مرحله هر چیزی ممکن است. بچه ها در مرحله فعالیت نیمکره راست برای یادگیری محدودیتی نمی شناسند. این در مورد بچه هایی که مغزشان آسیب دیده یا بزرگسالانی که رشد آنها با تاخیر اتفاق می افتد نیز صادق است.

یک نکته در مورد سن اتصال دو نیمکره
هر کودکی با زمان بندی خاص خودش رشد می کند. محدوده سن فعالیت نیمکره راست مغز یا مرحله اتصال راست و چپ مغز بر اساس مطالعات انجام شده مطرح شده است ولی این سن در هر کودکی متفاوت است. در بعضی از کودکان شروع فعالیت نیمکره چپ زودتر و در بعضی دیرتر از سه سالگی اتفاق میافتد. بعضی از محققین معتقد هستند که مرحله اتصال دو نیم کره مغز آلبرت انیشتن در حدود نه سالگی اتفاق افتاده است.

نیمکره چپ مغز به کمک واقعیتهای قابل لمسی که از طریق حواس پنج گانه دریافت می شوند فعالیت می کند. بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و حس لامسه. نیمکره راست فرکانس امواج ظریف نور، صدا، فکر، احساس و جاذبه و کشش که معمولا به وسیله حواس پنج گانه قابل درک نیستند، را تشخیص می دهد.
حساسیت به فرکانسها موهبتی است شگفت انگیز و عجیب که نیمکره راست آن را دارا می باشد. اما این یک جادو نیست این توانایی در انسان از همان ابتدای تولد و حتی قبل از آن وجود داشته است. ما همه قادر هستیم که به این توانایی دست یابیم.
توانایی نیمکره راست مغز را می توان با کمک شرح مفهوم امواج توضیح داد. حقیقتا امواج وجود دارند. نور و صدا به صورت موج جابه جا می شوند. طول یک موج هویت آن را مشخص می کند. به عنوان مثال رنگ قرمز طول موج بلندتری نسبت به بنفش دارد. این خاصیت به رنگ ها و صدا کمک می کند که برای نیمکره چپ قابل تشخیص و اندازه گیری باشند.
علم جدید تاکید می کند که امواج به وسیله حواس بیرونی قابل درک نیستند و هنوز به کمک دستگاه های مخصوص و با حساسیت بالا اندازه گیری می شوند.
برای آموزش نیمکره راست مغز از امواج استفاده می شود.
نور
ما تنها در حدود 40 درصد از رنگهای موجود در نور خورشید را می بینیم. آنها رنگهای رنگین کمان هستند، قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش. طیف الکترومغناطیس- امواج رادیویی، اشعه مادون قرمز، اشعه ماورا بنفش، اشعه ایکس و اشعه گاما- برای حواس بیرونی غیر قابل درک هستند.
در آموزش نیمکره راست ما با استفاده از امواج نور مسیر اعصاب چشم را در مغز تحریک می کنیم. با استفاده از طیف کامل نور و رنگهای متحرک میتوان حافظه تصویری و تصویر سازی ذهنی را تقویت کرد.
صدا

صدا هم مانند نور به گروه وسیعی از امواج تقسیم می شود که تنها بخشی از آن برای گوش انسان قابل شنیدن است.
دسته امواج صوتی که بیشتر مردم می توانند بشنود محدود می شود به صدای کلیدهای یک پیانو بزرگ. هنوز سگها و دیگر پستانداران بیشتر از انسان می شنوند. مثلا "سوت سکوت سگ" ( سوت مخصوص سگها که صدایش برای انسان قابل شنیدن نیست.) امواج صوتی می فرستد که خارج از آستانه شنوایی ما است در حالیکه این صدا برای سگها مثل روز روشن است.
نیمکره راست مغز توانایی این را دارد که صدا و فرکانس مخصوص هر نوت موسیقی را به تنهایی تشخیص دهد. ما معتقدیم که شاید به همین دلیل است که باعث می شود موسیقی کلاسیک موتزارت، باخ و بتهوون باعث تحریک و رشد بهتر مغز نوزادان می شود.
جالب اینجاست که هر زبانی در جهان فرکانس مخصوص به خود را دارد. وقتی شما کودک خود را در سنین شکل گیری در معرض زبانهای مختلف قرار می دهید آنها خیلی راحت تر می توانند در سالهای آینده آنها را یاد بگیرند. این به خاطر توانایی مغز در جذب فرکانسهای مختلف هر کلمه، جمله، گرامر و لهجه و تن هر زبان است.
تفکر

 چیزی که طرفداران مثبت اندیشی می توانند به شما بگویند این است که: "افکار خیلی قوی هستند." ناپلئون هیل نویسنده کتاب "فکر کنید و ثروتمند شوید" می گوید: اگر شما می توانید چیزی را تصور کنید و آن را باور دارید پس می توانید آن را به دست آورید. بچه ها به افکار بسیار حساس هستند.
اگر قرار است یک چیز از این کتاب به خاطر داشته باشید بهتر است این باشد که : برای موفقیت فرزندانتان این بسیار مهم است که فعالیتهایشان را تا رسیدن به توان واقعی آنها با مثبت اندیشی و عشق بدون قید و شرط دنبال کنید.
امواج فکر یا مغز قابل اندازه گیری هستند و به چهار گروه تقسیم می شوند.
امواج مغز
مشخصات
فرکانس
امواج بتا
بیداری کامل و خودآگاهی
30-14 هرتز
امواج آلفا
آرامش عمیق و ناخودآگاه
13-8 هرتز
امواج تتا
خواب سبک
7-4 هرتز
امواج دلتا
خواب سنگین
3.5-0.3 هرتز
نیمکره راست مغز در حالت ناخودآگاه و آرامش عمیق بهتر عمل می کند. اینکه شروع تمرینات نیمکره راست با تکنیکهای آرامش بخش پر از عشق همراه است به همین دلیل است. گاهی تمرینات را از طریق گوش دادن به نوارهای صوتی قبل از خواب انجام می دهند.
تفکر ابزار قدرتمند نیمکره راست مغز است. با این وسیله ما دنیای جدیدی را خلق می کنیم. هر رویدادی در ذهن با تمام جزئیات و حتی روابطی که با دیگر رویدادها دارد ثبت می شود.
احساس

آیا می دانید احساسات و عواطف شما مثل نور و صدا از طریق امواج در فضا جا به جا می شوند؟ یک موسسه پژوهشی فرکانس احساس های مختلف از قبیل عشق، عصبانیت، ترس، آرامش و خوشحالی را از طریق ضربان قلب اندازه گیری کرده است.
وقتی شخص مورد آزمایش احساس عصبانیت و ترس را تجربه کرد، طول موجهای بلند و نامنظم ثبت شد و زمانی که فرد احساس شفقت و دلسوزی را تجربه کرد طول موجهای منظم و کوتاه به ثبت رسیده است.
نتایج تحقیقات نشان داد که بین امواج مغز و سلامت بدن رابطه محکمی وجود دارد.
یک نویسنده می گوید هر زمان که مثبت می اندیشید،  یک تفکر شاد و امیدوار و مهربان، مغز شما ماده ای ترشح می کند که باعث ایجاد یک احساس خوب در بدن می شود.و هر وقت که شاد هستید، تصور اینکه مغز شما حبابهایی با صورت های شاد و خندان ترشح میکند، باعث ایجاد یک حس خوب در بدن شما می شود.
یک لحظه در مورد آخرین رویداد خوشایند زندگیتان فکر کنید ( مثل گرفتن نمره خوب در امتحان یا تولد یک فرزند) در درون بدن خود چه حسی را تجربه می کنید؟
بیشتر مردم وقتی شاد هستند ماهیچه هایشان بدون انقباض و ضربان قلبشان آرام است و دستهایشان عرق نمی کند و تنفس آرامی دارند. همچنین بدن شما به یک فکر خوب و مثبت هم عکس العمل نشان می دهد.
به خود و کودکانتان مثبت اندیشی را بیاموزید. این هم برای ذهن و هم جسمتان بسیار سودمند است

هر چیزی در ذهن کودکان امکان پذیر است و دوره شاد کودکی زمانی است که باید آموزشهای نیمکره راست مغز را پیاده کرد.
وقتی درباره تواناییهایی شبیه حافظه تصویری بالا یا تندخوانی یا محاسبات ذهنی ریاضی به سرعت کامپیوتر صحبت می کنیم، اینطور می اندیشیم که این تواناییها نه تنها برای غالب مردم نیست بلکه فقط عده بسیار معدودی از نوابغ هستند که چنین استعدادهایی را دارند. اما کاملا بر عکس است. همه انسانها بالقوه دارای چنین تواناییهایی هستند و تنها چیزی که لازم است باور آنها و تلاش برای به فعلیت درآوردنشان است.
نیمکره راست مغز چه کارهایی انجام میدهد
در راستای تدریس و آموزش نیمکره راست مغز ما به نبوغ اعجاب انگیزی در کودکان دسترسی یافتیم. آنچه ما به عنوان تواناییهای نیمکره راست شناختیم چیزی نبود که از طریق آزمایشهای اعصاب مغز کشف کنیم بلکه ما آنها را در کلاس و در میان بچه ها یافتیم.
با ادامه تدریس به شیوه سریع و استفاده کامل از تمام حواس ما کشف کردیم که بچه های زیادی قادر هستند به این تواناییها دسترسی داشته باشند.
تواناییهای نیمکره راست مغز
1-    حافظه تصویری بالا
2-    تندخوانی
3-    انجام محاسبات ریاضی به صورت حسی
4-    فراگیری چند زبان
5-    تصویر سازی ذهنی سه بعدی
6-     مشاهده دقیق (observation training)
7-    آرامش عمیق (خواب آلفا)

در هر کلاس آموزش بر اساس نیمکره راست مغز باید یک تابلوی بزرگ رنگی در مورد اهداف پنج گانه آموزش نصب شود. این اهداف به ما خاطر نشان می کنند که خیلی جدی و خشک نباشیم. و همچنین یادآوری می کنند که روابط دوستانه مهمترین هدف آموزش است.     
هدف اول   ایجاد رابطه عمیق عاطفی بین والدین و فرزندان
یک محیط خانوادگی گرم و صمیمی پایه اصلی آموزش است و این مهمترین هدف آموزش نیمکره راست است.
وقتی که والدین نمی توانند با فرزندان خود ارتباط صمیمی برقرار کنند و در نتیجه نمی توانند تمرینات آموزشی را دنبال کنند، همه اینها به این دلیل است که بیشتر والدین از طریق نیمکره چپ آموزش دیده اند در حالیکه کودکانشان در حال یادگیری از طریق نیمکره راست مغز خود هستند. آنها دو انسان کاملا متفاوت هستند و هر یک سعی دارد به شیوه خود با دیگری ارتباط برقرار کند در حالیکه طرف مقابل زبان او را نمی فهمد.
زمانی که بزرگترها شروع به صحبت از طریق نیمکره راست مغز خود می کنند ( در پستهای بعدی درباره زبان نیمکره راست خواهم نوشت) باعث می شود که بچه ها احساس نزدیکی بیشتری با والدین خود بکنند.

هدف دوم    تقویت حواس
این بخش از برنامه بسیار هیجان انگیز است. بالا بردن سطح حواس ( یا به تعبیری حساس تر کردن کودک) شبیه شستن پنجره ذهن است که باعث افزایش سطح هوشیاری و آگاهی درباره هر چیزی که پیرامون او اتفاق می افتد، می شود. و در یک تعریف ساده تر یعنی توجه کودک را به رویدادهای پیرامونش افزایش می دهیم.
وقتی که شما نسبت به محیط پیرامون خود حساس تر باشید ...
اگر به صدای یک آلت موسیقی گوش می دهید، متوجه کوچکترین صداهای ایجاد شده از ساز می شوید.
اگر به مطالب درسی گوش می کنید، شما برای سپردن مطالب از تمام حافظه تان بهره می برید.
اگر به منظره ای نگاه می کنید، به هر نکته ظریفی توجه می کنید- به هر ساقه گیاهی، به مسیر آفتاب بر روی شاخه درختان و به رنگهای مختلف ابرهای بالای سرتان.
همه هنرمندان و دانشمندان در راه تعالیشان از حواس قویی خود بهره بسیار برده اند. حس بینایی، چشایی، شنوایی، بویایی، لامسه و حواس طبیعی درونی در تمرینات نیمکره راست به کار گرفته می شوند.  
هدف سوم    افزایش خلاقیت
در طول دوره آموزش نیمکره راست بچه ها هیچ محدودیتی نمی شناسند. آنها هر چیزی را که دلشان بخواهد می توانند کشف کنند، به بازی بگیرند و خلق کنند.
هدف چهارم   تبدیل آموزش به یک بازی آسان و جذاب
آیا می دانید که روی شانه هایتان یک کامپیوتر شخصی دارید؟ بله نیمکره راست مغز از هر چیزی در کسری از ثانیه تصویر برداری می کند و این اطلاعات را جذب و برای استفاده در آینده طبقه بندی می کند. و به همین دلیل است که آموزش از طریق نیمکره راست بسیار آسان و بیشتر شبیه یک بازی با اطلاعات طبقه بندی شده است.
هدف پنجم   به نبوغ فرزندان خود اجازه دهید تا بدرخشد
به فرزندانتان کمک کنید تا تواناییهایشان را بشناسند. متوقع نبودن از آنها بزرگترین هدیه شما به فرزندانتان در تمام طول دوره زندگیشان است.

در هر دوره آموزشی این سوال مهم مطرح می شود که کدام یک مهم تر است؟ طبیعت کودک ( یا همان ژنتیک، خصوصیاتی که بچه با آنها متولد می شود) یا آموزش و پرورش(محیط، فرهنگ و نحوه آموزشی که کودک با آن رشد می کند). کدام یک در پیشرفت کودک نقش اساسی دارد؟
ما بر روی آموزش و پرورش کودک تمرکز می کنیم زیرا چیزی است که ما می توانیم در آن تغییری ایجاد کنیم.
چگونه مغز در جامعه نیمکره چپی ها رشد می کند؟
 نوزادان با استفاده از نیمکره راست مغز خود شروع به یادگیری در محیط زندگیشان می کنند. چیزی که بیشتر مردم نمی دانند. هر چند که آنها هم از همین مغز برای برقراری ارتباط با محیط زندگیشان استفاده می کنند. وقتی که نوزاد با استفاده از نیمکره راست مغز شروع به برقراری ارتباط با اطرافیانش می کند، اطلاعات از طریق فکر و احساس به والدینش منتقل می شود. والدین چپ مغز که بیشتر مواقع از طریق صحبت کردن ارتباط برقرار می کنند نمی توانند این داده های ظریف درونی را دریافت کنند.
آنها بیشتر منتظر اولین کلمات کودک می مانند. بنابراین بچه ها برای نجات از این وضعیت شروع به یادگیری از طریق نیمکره چپ می کنند.
وقتی که پل ارتباطی بین نیمکره راست و چپ مغز ایجاد می شود کودک صحبت می کند و از این طریق نیازها و احساسهایش را با والدینش در میان می گذارد.
در این شرایط اگر نیمکره راست مورد توجه قرار نگیرد به تدریج حسهای درونی و یادگیری از آن طریق به فراموشی سپرده می شود.

آموزش نیمکره چپ مغز ساده است. این بخش مغز از طریق تکرار اعداد و ارقام، قانونها و توضیحات منطقی یاد می گیرد.
آموزش نیمکره راست مغز از این هم ساده تر است. این بخش مغز همانند یک اسفنج مجازی همه چیز را جذب می کند و از هر رویدادی در کسری از ثانیه عکس میگیرد. نیمکره راست حتی قابلیت ثبت چندین رویداد را با هم دارد. مثل یادگیری همزمان چندین زبان بدون هیچ اشتباه و سردرگمی.
فعالیت کل مغز به ما کمک می کند تا به تمام قابلیتها و تواناییهایمان دست یابیم. برای فهم این مساله که چگونه قابلیتهای هر دو نیمکره را بالا ببریم و آنها را فعال نگه داریم ما بیشتر بر روی کورتکس بیرونی نیمکره راست مغز تمرکز می کنیم که همان "مغز تصویربردار" است.

اگر شما حافظه تصویری قوی داشته باشید، آنوقت قادر خواهید بود پس از یکبار دیدن چیزی آن را با جزئیات تمام شرح دهید.
اگر شما هوش شنوایی* داشته باشید، میتوانید هر آلت موسیقی را با توجه به حافظه موسیقی خود کوک کنید.
اگر شما توانایی شهود داشته باشید، آنوقت می توانید افکار و احساسات دیگران بخوانید و درک کنید.
اگر شما تند خوانی یاد داشته باشید، میتوانید با ورق زدن یک کتاب مطالب آن را در حافظه تان ذخیره کنید.
اگر شما بتوانید محاسبات ریاضی را با سرعت کامیپوتر انجام دهید، آنوقت میتوانید ارقام یک فاکتور را در کمتر از یک ثانیه جمع بزنید.
اگر شما قابلیت فهم چند زبان را داشته باشید، میتوانید چندین زبان مختلف را بشنوید و درک کنید و صحبت کنید.
اگر شما خلاقیت داشته باشید، آنوقت میتوانید در کارگاه ذهنتان خلق کنید و بسازید و تجربه های ملموسی داشته باشید.
اگر شما تجسم پیشرفته داشته باشید، آنوقت در حالیکه در اتاق خود نشسته اید میتوانید ساعتی را به سیر و سیاحت در جنگل های دوردست بگذرانید و یا از بلندترین قله ها بالا بروید و یا در سواحل زیبای اقیانوس ها به استراحت بپردازید.
* در متن اصلی از اصطلاح perfect pitchاستفاده کرده است. در فرهنگ لغت longman   معنی این اصطلاح یعنی توانایی تشخیص صدای هر نوت تنها از طریق شنیدن. و چون اصطلاح مشخصی برای آن نیافتم آن را "هوش شنوایی" معنی کردم.



کلیک، کلیک، کلیک، کلیک. در هر ثانیه مغز شما چندین تصویر از این صحفه کتاب می گیرد. چشم شما مانند یک دوربین و اسکنر عمل می کند- ماهیچه های چشم، عدسی ها، شبکه اعصاب که این تصاویر را به مغز میرسانند- و نیمکره راست مغز که شبیه یک لابراتوار عکاسی و کتابخانه بزرگ عکس عمل می کند.
هر تصویر به صورت آنی و طبقه بندی شده بر اساس سیستم کامپیوتری مخصوص به هر فرد ذخیره می شود. این واقعا شگفت انگیز است.
این خاصیت منحصر به فرد نیمکره راست به ما این امکان را میدهد که یک نابغه باشیم، چیزی که تا قبل از این حتی فکرش را هم نمیکردیم.

همه فعالیتهایی که قبلا برای نیمکره راست و چپ نام بردیم، هر دو نیمکره مغز را بکار می گیرند بجز یکی- تجسم پیشرفته یا تصویرسازی ذهنی.
بر اساس نتایج اسکن مغز، تجسم تنها در نیمکره راست مغز انجام می شود. برای فعال کردن مراکز تصویرسازی در مغز اعصاب بینایی را تحریک می کنیم. این اعصاب مسیر ورود داده های لازم برای تجسم ذهنی است.
در ادامه یک تمرین چشمی را با هم انجام می دهیم.
1-    در یک محیط آرام با نور کافی خیلی راحت بنشینید.
2-    حدود 30 ثانیه به نقطه وسط سیب خیره شوید یا تا زمانی که اطراف این نقطه را درخشان ببینید. خیلی مهم است که کاملا متمرکز باشید.
3-    حالا سریعا به تصویر بعد نگاه کنید و به نقطه سیاه وسط صفحه خیره شوید.
.
4-    حالا چه می بینید؟
اگر تصویر زیر را به صورت معکوس دیدید حتی اگر این تصویر تار و ضعیف بود به شما تبریک می گویم. تجسم سازی ذهنتان فعال است. اگر نه ناراحت نشوید و دوباره تلاش کنید تا زمانی که بتوانید تصویر را ببینید. 
آیا میدانید وقتی که درباه مغز صحبت می کنیم شما میتوانید کاملا نامتعادل باشید؟ روانشناسان دریافته اند وقتی که یکی از نیمکره ها به طور قابل ملاحظه ای نسبت به دیگری رشد می کند یک الگوی مشخص غالب بوجود می آید. حالا ما میدانیم که انسان میتواند بیش از یک غالب مغزی داشته باشد و این الگوهای ذهنی در نواحی مختلف مغز میتواند اتفاق بیافتد.
به عبارتی دیگر وقتی که دارید مساله ای را حل می کنید می تواند نیمکره راست مغزتان فعال باشد و زمانی که فوتبال بازی می کنید نیمکره چپ غالب باشد.
غالب های مغزی به طور کاملا مشهودی در کل بدن دیده می شود. همانطور که میدانید شما می توانید غالب مغزتان را نه تنها در شیوه یادگیری بلکه با توجه به فرم صورت و یا کشیدگی دستها، پاها و حتی چشم ها تعیین کنید. به این خاطر که هر نیمکره مغز نیمه قرینه بدن را هدایت می کند( مغز راست نیمه چپ بدن و مغز چپ نیمه راست بدن را کنترل می کند.)
یک داستان جالب
یک دانشمند آمریکایی هنگامی که در انگلیس رانندگی می کرد به نکته جالبی پی برد.( بر طبق قوانین انگلیس صندلی راننده در سمت راست است) او متوجه شد که به حرفهای همسرش که در سمت چپ او نشسته است خیلی بیشتر از زمانی که در آمریکا رانندگی می کند، گوش میدهد هر چند که در آن واحد رانندگی و جهت یابی هم می کرد.
در آمریکا صندلی راننده در سمت چپ قرار دارد و وقتی همسرش با او صحبت می کند ( در حین رانندگی) او با گوش راست خود می شنود و چون نیمکره چپ مرد غالب مغزی است و او در حال رانندگی است نمی تواند به خوبی حرفهای همسرش را بشنود پس به صحبت های او بی توجه است.

یک خط عمود فرضی از مرکز بدنتان رسم کنید. هر نیمه از بدن به وسیله موتور مغزی نیمه مخالفش به کار می افتد. به عبارت دیگر وقتی شما دست چپ خود را حرکت می دهید نیمکره راست مغزتان فعالیت می کند.
سعی کنید نیمه غیر معمول بدنتان را به فعالیت وادارید مثلا: با دست غیر معمولتان بنویسید یا غذا بخورید و یا توپ را با پای غیر معمولتان شوت کنید.
هنگامی که افرادی که نیمکره چپ مغزشان فعال است مبادرت به انجام کاری به صورت خودانگیخته و خلاق می کنند (یعنی نیمکره راست مغز را فعال می کنند) یک اتفاق بی نظیر می افتد. آنها رشد می کنند و شکوفا می شوند. و همین اتفاق برای کسانی که نیمکره راست مغزشان غالب است می افتد وقتی که آنها برای انجام کارشان وقت بگذارند و برنامه ریزی کنند و کارها را مرحله به مرحله تا رسیدن به رویاهایشان پیش ببرند.
تمام اینها به این خاطر است که سلولهای مغزی که در نیمکره غیر معمول مغز فرد واقع شده و در حالت عادی فعالیتی نمی کنند، با یک پروسه تحریک شروع به کار میکنند. این دقیقا همان دلیلی است که باید مغز را ورزش داد و کل مغز را درگیر کرد. پس بهتر است هر روز کارهایی را با نیمه غیر مسلط بدن خود انجام دهید.
فعالیتهایی برای فعال کردن نیمکره چپ مغز
پازل حل کنید- شطرنج بازی کنید- کتاب بخوانید- مساله ریاضی حل کنید- برای روزتان برنامه ریزی کنید- میزتان را مرتب کنید- سخنرانی کنید- حسابتان را بررسی کنید- برای مسافرت برنامه ریزی کنید- مقاله بنویسید
فعالیتهایی برای فعال کردن نیمکره راست مغز
نقاشی کنید- مجسمه سازی و طراحی کنید- آواز بخوانید- موسیقی بیاموزید و ساز بزنید- برقصید- مدیتیشن کنید- با بچه ها بازی کنید- به موسیقی گوش کنید- خلاقانه و بدون دستورالعمل آشپزی کنید- شعر بخوانید- افکارتان را بنویسید.

آموزش دیدن برای یک معلم نیمکره راست مغز میتواند به مثابه یک سفر جذاب، هیجان انگیز و زیبا باشد. در ابتدای امر شما یک پروسه عشق به خویشتن را میگذرانید که از ورای این عشق و اعتماد به نفس هست که میتوانید آنچه که خوب است و شما دارا هستید را با دیگران سهیم شوید. موفقیت شما به عنوان یک معلم کاملا  به این وابسته است که شما چقدر ذهنتان را آرام سازید  و راحت و ریلکس باشید و امواج مغزیتان چقدر به حالت آلفا نزدیک باشد.
چهار عاملی که در زیر آمده مواردی هستند که شما را برای رسیدن به هدفتان یاری میدهند.
1-    آماده سازی درونی
2-     زبان مثبت
3-    فضای عاطفی
4-    آرام کردن ذهن
آماده سازی درونی
چه فکر می کنید وقتی به شما بگویم که اگر از انجام فعالیتهای زیر لذت ببرید باعث توسعه سیستم عصبی کودکتان خواهید شد؟
1-    یک ناهار خوب
2-    ماساژ
3-    رایحه درمانی
4-    پیاده روی در پارکی زیبا
5-    بازدید از یک موزه آثار هنری
6-     نوشیدن یک فنجان چای خوشبو
آیا این حرف را قبول دارید؟ باور کنید که درست است. وقتی که شما روحیه خود را تقویت می کنید و یا نیازهایتان را به بهترین شکلی برآورده می سازید، اینها همه بر روی آنچه که می خواهید با کودکتان سهیم شوید تاثیر میگذارد.
 کودکتان در هر مرحله ای که باشد (چه آن زمان که در رحم شماست و یا در کالسکه خوابیده و یا کودک بازیگوشی است که مشغول کشف دنیای اطرافش است) باید نیازهای خود را با عشق و به صورت کامل بر طرف کنید.
وقت گذاشتن برای خودتان می تواند پیاده روی در پارک یا یک حمام آرام و گرم و حتی یک فنجان چای داغ باشد در حالیکه به موسیقی موتزارت گوش می دهید. بعد از هر یک از اینها شما احساس می کنید که ماهیچه هایتان شل و رها شده است، ذهنتان آرام گرفته و نگرانیهای روزمره تان کاهش یافته است و ذهن شما به حالت آلفا نزدیک می شود. تنها در این حالت است که شما میتوانید به دنیای کودکان راه یابید با قلب و ذهنی باز.

وقتی که آرامش داریم بسیار راحت تر به مرکز شهودی وجودمان متصل می شویم. این دقیقا ما را به نیمکره راست مغزمان اتصال می دهد و این همان چیزی است که باعث می شود راحت تر با کودکمان ارتباط برقرار کنیم. یک معلم خوب نیمکره راست مغز میتواند دقیقا مانند یک کودک باشد.
آیا می توانید حدس بزنید وقتی معلمی که نیمکره چپ مغزش فعال است آموزش نیمکره راست بدهد چه می شود؟
1-    کودک نسبت به روش آموزش بی علاقه می شود. توجه کودک به آموزش کم می شود و یک دوره آموزشی سخت را می گذراند
2-    نیمکره چپ مغز کودک غالب می شود. فعالیتهای نیمکره چپ کودک او را در به سمت حالت بتا سوق می دهد. در این حالت نیمکره چپ او بسیار عالی عمل می کند در حالیکه خلاقیت، تصویر سازی و درک و جذب راحت مطالب از بین می رود.
اما اگر معلم ( والدین کودک) آرام و راحت باشد و ذهن خود را آرام کند امواج مغزیش به سمت حالت آلفا سیر  میکند و احساس شادی می کند و میتواند خلاقانه رفتار کند و با کودک که معمولا در حالت آلفا است ارتباط برقرار کند و فعالیتهای آموزشی را به سمتی که کودک تمایل بیشتری دارد هدایت کند.
نوزادان به طور صددرصد در حالت آلفا هستند. والدین برای داشتن یک ارتباط خوب و کامل با نوزادشان باید بتوانند ذهن خود را آرام کنند یعنی ریلکس باشند. برای همین شاید بهتر باشد که ابتدا والدین خود آموزش های نیمکره راست مغز را ببینند.
یکی از تاثیرات مهم رسیدن به حالت آلفا این است که تواناییهای نیمکره راست مغز و قوه شهود ما افزایش می یابد. در این حالت ما دقیقا شبیه یک کودک یاد می گیریم به سرعت و آسان.

ریتم تنفس شما گامهای رسیدن به آرامش ( تعادل و انرژی ) را تنظیم می کند. این همچنین شما را برای  حرکت امواج مغزیتان از حالت بتا به آلفا کمک می کند.
وقتی که بتوانید آگاهانه موقعیت خود را از حالت بتا به آلفا تغییر دهید، شما قادر خواهید بود در هر موقعیتی آرامش خود را حفظ کنید (ریلکس باشید) و آگاهی از تنفس به شما کمک می کند تا ذهن و احساس خود را آرام نگه دارید.
به ضربان قلبتان گوش کنید
در اینجا یک روش راحت برای آرام سازی ذهن به شما پیشنهاد می کنم.
1-    به ضربان قلبتان گوش فرادهید. آیا آرام است یا تند؟
2-    چشمانتان را ببندید و بر روی ضربان قلبتان تمرکز کنید ( حدود یک دقیقه یا بیشتر)
3-    حالا به آهنگ تنفستان توجه کنید. می بینید که چقدر آرام شده است ( به خاطر توجه شما به صدای قلبتان)
معمولا بچه های بزرگتر این تکنیک آرام سازی را دوست دارند در حالیکه نوزادان و نونهالان به آرام کردن تنفس و ذهن خود نیازی ندارند. آنها از قرار گرفتن بر روی بدن ما ( در زمان ریلکسیشن) و گوش دادن به صدای قلبمان در حالت آرامش، لذت می برند.
این یک روش عالی و یک زمان بسیار خوب برای آموزش تکنیکهای آرام سازی ذهن به بچه ها است

زمانی که شما یاد می گیرید چگونه در موقعیت آلفا باقی بمانید ( یعنی به همان حالتی که کودکان احساس می کنند و می اندیشند) بهتر است که یاد بگیرید که چگونه به زبان نیمکره راست یا همان زبان مثبت سخن بگویید.
دانستن زبان نیمکره راست بسیار مهم است چون آنگاه میتوانید با کودکتان به زبان خود او صحبت کنید. وقتی که شما با زبان مثبت با او سخن می گویید در حقیقت از دید کودک به مسائل نگاه می کنید و وقتی کودک احساس کند که درک می شود، بسیار خود را توانمند می بیند.
ده مرحله زبان عشق- از آخر به اول
برای اینکه بتوانید به زبان مثبت سخن بگویید ده مرحله را باید بدانید. اگر هر یک از این مراحل را با خود و فرزندتان تمرین کنید خواهید دید که چقدر احساسات شادتر و شفاف تری خواهید داشت.
10- استفاده از تصاویر
نیمکره راست مغز به تصویرساز مشهور است و با خلق تصاویر بهتر کار می کند. شما می توانید این کار را به صورت تمثیلی یا واقعی انجام دهید. در حالت واقعی میتوانید با کشیدن تصاویر مفهوم صحبتهای خود را توضیح دهید و در حالت تمثیلی می توانید با خلق یک تصویر ذهنی که به مفهوم سخنان شما بسیار نزدیک است، حرفتان را توضیح دهید. مثلا به جای اینکه بگویید " ساکت باشید" بهتر است بگویید" بچه ها بیایید مثل یک موش ساکت باشیم"
  9- مثبت باشید
ذهن بشر قادر به ساخت تصاویر منفی نیست. برای همین اگر شما به کودکتان بگویید " در خیابان راه نرو" ذهن او تصویری از پیاده روی در خیابان می سازد و در عمل از همین تصویر ذهنی تبعیت می کند. و همین طور اگر به او بگویید " راه رفتن در پیاده رو مطمئن تر است" در ذهن او تصویر راه رفتن در پیاده رو شکل می گیرد و شما رفتار مطلوب را میتوانید از او انتظار داشته باشید.
8- آواز بخوانید
نیمکره راست مغز به موسیقی خیلی خوب پاسخ میدهد. در مراکز پیش دبستانی و دبستان از ترانه ها و صدای زنگها برای یادآوری کردن قوانین و برنامه های مدرسه به بچه ها، استفاده می کنند.
مثلا وقتی که مادری با صدای مهربان در مورد خوردن سبزی و میوه آواز میخواند. بچه ها با اشتیاق و بدون هیچ فشاری میوه و سبزی خود را میخورند. وقتی که مطالب به همراه موسیقی آموزش داده شوند، یادگیری بسیار آسان تر می شود.
7- هیجان را اضافه کنید
تصویر سازی موتور بازیهای نیمکره راست مغز است. این وسیله همچنین ابزار آموزشی بچه ها است.
برای مثال دانش آموزان بزرگتر برای حل یک صفحه مساله ریاضی می توانند آرام پشت میز بنشینند و از نیمکره چپ خود کمک بگیرند در حالیکه دانش آموزان نیمکره راستی! به چیزهای دیگری نیاز دارند... .
( میتوانید در قالب بازی و یا به کمک عروسکهای مورد علاقه بچه ها و یا با سخن گفتن از زبان وسیله ها او را به انجام کار مورد نظر تشویق کنید)
6-خنده دار باشید
تحقیقات نشان میدهد که قسمت جلوی نیمکره راست مغز نقش اساسی را در فهم مطالب طنز گونه ایفا می کند. وقتی که به بچه ها آموزش میدهید از داستانهای خنده دار و لطیفه های بچه گانه کمک بگیرید.
"اطلاعات با ماشین خنده مستقیما به حافظه بلند مدت میرود"

5-مهمترین چیز رابطه شما با فرزندتان است
ما در کلاسهایمان یک تابلو بزرگ بر روی دیوار نصب کرده ایم با این عنوان " اول رابطه". این تابلو به ما یادآوری می کند که نوع رابطه ما با فرزندانمان بسیار مهم است.
اول عشق- داستان
باربارا مادر دو بچه دبستانی است که از دوره نوزادی شروع به آموزش آنها از طریق کارتهای آموزشی کرده است. او شرح میدهد که : وقتی بچه بزرگترم – تیم - به دنیا آمد من و یکی از دوستانم که تقریبا همزمان بچه دار شده بودیم شروع به مطالعه و تحقیق درباره آموزش به نوزادان کردیم و بعد کلی کارت آموزشی ریاضی، کلمه و زبان خارجی و ... ساختیم و به طور منظم با بچه ها کار می کردیم. پسر دوستم در سه سالگی شر وع به خواندن کرد در حالیکه پسر من بیشتر به ماشین و کامیون علاقه نشان میداد. خیلی نا امید شده بودم و با خودم فکر می کردم که مشکل کجاست. همسرم از من پرسید " تو دقیقا دوست داری که پسرمان چه چیزهایی یاد بگیرد؟" و من بعد از یک زمانی طولانی فکر کردن به این نتیجه رسیدم که می خواهم پسرم عاشق یاد گرفتن باشد و ما ساعات خوشی را با هم بگذرانیم.
زمانی که من هدفم را تشخیص دادم احساس آرامش کردم. همچنان کارتهای آموزشی می ساختم و با پسرم کار می کردم ولی هدف من بازی با کودکم بود. وقتی پسرم پنج ساله شد شروع به خواندن از روی کتاب کرد.
حالا می خواهم به والدین بگویم که بچه ها را دوست داشته باشید. زمانی که آنها احساس کنند که شما دوستشان دارید، آنها تشنه یادگیری می شوند و چیزی نمی تواند آنها را متوقف کند. بدون هیچ قید و شرطی عاشق آنها باشید همانطور که هستند. اگر چنین باشد همه چیز به صورت طبیعی اتفاق می افتد.
4-ارتباط دوستانه
تمام بچه ها از اینکه مورد قبول والدینشان باشند و تشویق شوند و بدون هیچ قید و شرطی دوست داشته شوند، بسیار احساس کامیابی و رضایت می کنند.
قبل از شروع هر نوع آموزشی باید عشق خود را نسبت به آنها نشان دهید.می توانید از سه روش برای بیان احساساتتان استفاده کنید :
روش گفتاری- از کلمات محبت آمیز استفاده کنید و به او بگویید  که چقدر دوستش دارید و یا او را تایید و تشویق کنید.
روش چشمی- با لبخند و تماس های چشمی عشق خود را به او نشان دهید.
روش لمسی- او را نوازش کنید و در آغوش بگیرید و بدنش را ماساژ دهید.
یک فاکتور مهم برای داشتن یک مکالمه دوستانه، پنهان نکردن مشکلات و ایرادها است. به خاطر داشته باشید که وقتی کار اشتباهی می کنید عذر خواهی کنید. این حتی در مورد نوزادان و بچه های کوچک هم صادق است. شاید فکر می کنید که آنها متوجه نیستند ولی آنها به خوبی می فهمند.
معذرت خواهی تنها بیان کلمات نیست بلکه حتی می تواند پیامهایی باشد که از طریق فکر و انرژی شما فرستاده می شود. معذرت خواهی فضای رابطه شما و کودکتان را تمیز و شفاف می کند و ایجاد یک رابطه دوستانه دائمی را ممکن می سازد. و حتی زمانی که کودکتان بزرگ شد به او کمک می کند تا صبورتر باشد و اطرافیانش را راحت تر ببخشد.
3-بین کلمات و افکارتان هماهنگی ایجاد کنید
میدانید که نیمکره راست مغز امواج را دریافت می کند. بنابراین وقتی که شما به فرزند خود حرفی می زنید در حالیکه به چیز دیگری فکر می کنید شما دو نوع فرکانس متفاوت برای کودک می فرستید و او را گیج می کنید.
زمانی که افکار و احساستان با کلماتی که برای بیان آنها استفاده می کنید هماهنگ باشد شما یک نوع فرکانس برای کودک می فرستید. این صداقت شما به کودک کمک می کند تا به دریافتهای درونی اش اعتماد کند. متاسفانه اگر از همان ابتدا این رابطه با دروغ، پنهان کاری و عدم صداقت منقوش شود، کودک سر در گم می شود و حتی ممکن است دریچه های دریافت نیمکره راست مغز خود را ببندد.
وقتی که بچه در محیط صادقانه و با عشق بزرگ می شود، دریافتهای درونی درستی دارد و این دریافتها معلم فردای او خواهد بود.

2-نیمکره راست مغز را در زمانهای مطلوب در هر روز تغذیه کنید
همانطور که میدانید ضمیر ناخودآگاه انسان می تواند با دیدن یک تصویر زیرکانه و ظریف شروع به فعالیت کند و این نکته ای است که در تبلیغات بسیار مورد استفاده قرار می گیرد!
از طریق پیامهای عشق و دوست داشتن و جملات تشویقی در زمانهایی از روز که نیمکره راست به راحتی اطلاعات را جذب می کند، می توان حساسیت نیمکره راست مغز را بالا برد.
زمانی که در حالت آرامش عمیق هستیم اطلاعات مستقیما به نیمکره راست مغز ما می رود. مثل : صبح زود، زمان استراحت نیمروز، قبل از رفتن به رختخواب و خواب شب
بهتر است در این زمانها با فرزندانمان اوقاتی را بگذرانیم تا به اصطلاح آنها را کوک! کنیم. این زمانها می تواند تجربه های بسیار محبت آمیز و شفا دهنده ای باشد.
وقتی که بخواهید با بچه های بزرگتر زمانی را سپری کنید متوجه خواهید شد که آنها با شما احساس راحتی نخواهند داشت. اجازه دهید راجع به احساسشان با شما صحبت کنند و تصویر ذهنی خودشان را از شما اصلاح کنند. به آنها فضا دهید تا افکار دوستی و عشق را جایگزین دیدگاه های منفی شان کنند.
به فرزندانتان بگویید که چقدر به آنها توجه دارید و مواظبشان هستید، که چقدر آنها منحصر به فرد هستند و چقدر آنها را به خاطر خودشان (همینی که هستند) دوست دارید. شما می توانید هر پیام مثبت دیگری را که به بهتر شدن زندگی کودکتان کمک می کند استفاده کنید  مثل اینکه به او بگویید" تو می توانی همه چیز را خیلی راحت یاد بگیری"
1-در ذهنتان همیشه بهترین ها را به تصویر بکشید
تا به حال این جمله را شنیده اید که شما می توانید تا آخرین پله نردبانتان بالا بروید و نه بیشتر، پس نردبان را بلندتر انتخاب کنید. این واقعیت دارد. تنها محدودیتی که بچه های ما می شناسند محدودیتهایی است که ما به آنها می شناسانیم.
آیا باور می کنید که : کودک شما یک نابغه است.
آیا باور می کنید که: او می تواند هر چیزی را که دلش می خواهد انجام دهد.
آیا باور می کنید که: او می تواند کوچکترین اطلاعات را از محیط بگیرید و به صورت مرتب و طبقه بندی شده در ضمیر ناخودآگاهش ذخیره کند. بنابراین اگر شما یک دایرةالمعارف را در جلوی چشمان او ورق بزنید او می تواند جزء به جزء اطلاعات را برای استفاده در آینده حفظ کند.
آیا باور می کنید که: شما یک نابغه هستید و حافظه تصویری خوبی دارید و می توانید تند خوانی کنید و مسایل ریاضی را با سرعت کامپیوتر محاسبه کنید و یا هر نت موسیقی را با شنیدن صدای آن تشخیص دهید و قادرید که چندین زبان را بیاموزید و حس ششم شما فعال است و یا می توانید چیزهایی را اختراع کنید و بسازید.
اگر چنین است که بسیار عالی است. و اگر نه تلاش کنید تا همه اینها را باور داشته باشید. باور اینها برای انجام برنامه های آموزشی نیمکره راست بسیار ضرورری است. چون وقتی شما از خود و فرزندتان چنین تصویری دارید تمام تلاشتان را می کنید تا به آن دستیابید.
این تصویر را در ذهنتان بسازید بقیه چیزها به دنبالش خواهد آمد. وقتی که این ده تکنیک زبان مثبت را استفاده می کنید هیچ محدودیتی بر سر راه موفقیت فرزندتان وجود نخواهد داشت.



No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information