11.08.2013

1.      (يَعکوو - Yaakov ) (یعقوب)) سخنان فرزندان لاوان را چنين شنيد: «يَعقُوو (یعقوب) آنچه را كه مال پدر ما است برداشته و اين ثروت را از آنچه مال پدر ماست از ان خود نموده است».
2.      يَعقُوو (یعقوب) قيافهي لاوان را ديد كه اينك با او چون سابق نيست.
3.      خداوند به يَعقُوو (یعقوب) گفت: به سرزمين اجداد و زادگاهت برگرد، با تو خواهم بود.
4.      يَعقُوو (یعقوب) فرستاده همسرانش  راحِل و لِئا  (  Rachel and Le'a ) را به
        كشتزار نزد گلهاش صدا زدند که با انان مشورت کند.
5.      به آنها گفت: من قيافهي پدرتان را ميبينم كه با من چون سابق نيست و خداوند پدرم با من بوده است.
6.      شما ميدانيد كه با تمام قدرتم به پدرتان خدمت كردم.
7.      پدرتان مرا گول زده و مزدم را ده مرتبه عوض كرد و خداوند به او اجازه نداد به من بدي كند.
8.      اگر چنين ميگفت: که گوسفندان نقطهدارها مزدت باشد. تمام گوسفندان نقطهدار ميزاييدند و اگر چنين ميگفت: مخططها مزدت باشند تمام گوسفندان مخطط به دنیا میاوردند.
9.      خداوند مواشي پدرتان را از چنگش بيرون آورد و به من داد.
10.  در موقع جفتگيري گوسفندان بود كه چشمانم را بلند نموده در خواب ديدم ،اينك که گوسفندهاي نر روي گوسفندان ماده سوار ميشوند مخطط، نقطهدار و لكهدار سفيد هستند.
11.  فرشتهي خداوند در خواب به من گفت: يَعقُوو (یعقوب)، گفتم اری.
12.  گفت نظر به اينكه ديدم لاوان با تو چه عملي ميكند، چشمانت را بلند كن و به خاطر داشته باش تمام گوسفندهاي نر را كه سوار گوسفندان ماده ميشوند ببين خطخطي، نقطهدار و لكهدار سفيد هستند.
13.  من قادري هستم كه در بِت‌‌اِل  ( Bet El ) ستون پرستشگاهي را با روغن مسح نمودی و در آنجا از من نذری طلبیدی. اكنون برخيز از اين سرزمين بيرون برو و به سرزمين زادگاهت بازگرد.
14.  راحِل و لِئا جواب داده گفتند: مگر ديگر سهم و ملكي در خانهي پدرمان داريم؟
15.  مگر نه اين است كه برايش بيگانه محسوب ميشويم (چون در مقابل خدمت تو) ما را فروخت.
      او مزد تو ، شوهرمان را خورده و باز هم خواهد خورد.
16.  نظر به اينكه تمام ثروتي كه خداوند از (چنگ) پدرمان درآورده است متعلق به ما و فرزندانمان ميباشد، اكنون هرچه خداوند به تو گفته است انجام بده.
17.  يَعقُوو (یعقوب) بلند شده فرزندان و زنانش را روي شترها سوار كرد.
18.  تمام مواشي و دارايي که در «پَدَناَرام» Padan Aram كسب نموده بود را با خود برد، كه به نزد ييصحاق Itskhak (اسحاق) پدرش به كِنَعَن Kenaan (کنعان) بازگردد.
19.  و لاوان براي پشمچيني گوسفندانش رفته بود. راحِل تِرافيم Trafim(بتهاي خانوادگي كه هم براي پرستش و هم براي فالگيري بهكار ميرفت) متعلق به پدرش را دزديد.
20.  براي اينكه يَعقُوو (یعقوب) به لاوان اَرَمي اطلاع ندهد كه فرار ميكند او را اغفال كرد.
21.  يَعقُوو (یعقوب) با آنچه كه داشت فرار نمود، برخاست از آن نهر گذشته روي خود را به سوي 
     كوه گيلعاد نهاد.
22.  در روز سوم به لاوان اطلاع داده شد كه يَعقُوو (یعقوب) فرار كرده است.
23.  (لاوان) دوستانش را با خود برداشت و مسافت هفتروزه راه را بهدنبال او رفت و در كوه گيلعاد به او پيوست.
24.  فرشتهاي در روياي شب نزد لاوان اَرَمي آمده به او گفت: مواظب خود باش مبادا با يَعقُوو (یعقوب) از خوب تا بد سخن بگويي.
25.  لاوان به يَعقُوو (یعقوب) رسيد. يَعقُوو (یعقوب) در آن كوه چادر زده بود و لاوان دوستانش را در كوه گيلعاد قرار داد.
26.  لاوان به يَعقُوو (یعقوب) گفت: چه كردي؟ اغفالم نمودي و دخترانم را چون اسيران جنگي بردي.
27.  چرا پنهاني فرار كردي. مرا اغفال كردي. به من نگفتي تا تو را با خوشي و سرود و (نواختن) دايره و چنگ روانه كنم.
28.  به من اجازه ندادي پسران و دخترانم را ببوسم. اكنون ناداني كردي.
29.  در قدرت من است با شما بدي كنم ولي خداوند پدرتان ديشب اينطور به من گفت: مواظب خود باش كه با يَعقُوو (یعقوب) از نيك تا بد سخن نگويي.
30.  اكنون که چون واقعا به خانهي پدرت اشتياق می ورزي و بهطور قطعي و برای همیشه میرفتي . چرا بتهاي (تِرافيم) مرا دزديدي؟
31.  يَعقُوو (یعقوب) جواب داده به لاوان گفت: (تو را اغفال كردم) چونكه ترسيدم مبادا دخترانت را از من بگيري.
32.  هركس كه بتهايت را پيش او پيدا كني زنده نماند. در مقابل دوستانمان شناسايي كن چه چيزي پيش من است، براي خودت بردار. يَعقُوو (یعقوب) نميدانست كه راحِل آنها را دزديده است.
33.  لاوان به چادر يَعقُوو (یعقوب) چادر لِئا و چادر آن دو كنيز داخل شده (چيزي) نيافت. از چادر لِئا خارج و به چادر راحِل وارد شد.
34.  راحِل ترافيم را برداشته آنها را در جهاز (پالان) شتر گذاشت و روي آنها نشست. لاوان تمام آن چادر را جستجو كرد و نيافت.
35.  (راحِل) به پدرش گفت: از اينكه نميتوانم از حضورت بلند شوم به نظر آقايم گران نيايد زيرا عادت زنان دارم. (لاوان) جستجو كرد و تِرافيم را نيافت.
36.  يَعقُوو (یعقوب) به خشم آمد و با لاوان نزاع كرد. صداي خود را بلند كرده به او گفت: تقصير و خطاي من چيست كه به دنبال من تاختي؟
37.  حالا كه تمام اسبابهاي مرا جستجو كردي، از همهي اسبابهاي خانهات چه يافتي؟ اينجا در مقابل دوستان من و دوستان خود بگذار تا بين ما دو نفر داوري كنند.
38.  بيست سال است من پيش توام ميشها و بزهاو بره هایت را از دست ندادیقوچهاي گلهات را نخوردم.
39.  نخجير شده پيش تو نياوردم. و اگر بود تاوان آن را میدادم، چه روز دزديده ميشد چه شب، آن را از من مطالبه ميكردي.
40.  در وضعي قرار داشتم كه گرما(ي سوزان) در روز و سرما(ي يخبندان) در شب مرا نابود ميكرد، و خواب را از چشمانم می ربود.
41.  اينك بيست سال است در خانهي توام. چهارده سال براي دو دخترانت و شش سال براي گوسفندانت تو را خدمت كردم و ده مرتبه مزد مرا عوض كردي.
42.  اگر خداوند پدرم اَوراهام Avraham (ابراهیم) و خدايي كه ييصحاق (اسحاق) از او ميترسيد با من نبود، اكنون مرا دست خالي روانه ميكردي. خداوند، بيچارگي و كار دستم را ديد كه ديشب (تو را) نصيحت نمود.
43.  لاوان جواب داده به يَعقُوو (یعقوب) گفت: اين دختران، دختران من و اين پسران پسران من هستند. و اين گله، گلهي خودم است و آنچه تو ميبيني مال من است. , ایا امروز مگر انکه شما را رها کنم به اين دخترانم يا به فرزنداني كه زایيدهاند چه کاری میتوانم بکنم.
44.  پس اكنون بيا من و تو پيمان ببنديم كه بين من و تو به منزلهي شاهد باشد.
45.  يَعقُوو (یعقوب) سنگي برداشته ستون پرستشگاهي برپا نمود.
46.  يَعقُوو (یعقوب) به دوستانش گفت سنگهايي برچيند. سنگهايي برداشته تپهاي ساختند.
     آنجا روي آن تپه غذا خوردند.
47.  لاوان آن‌ (مكان) را «يِگَرساهَدوتا» YegarSahduta و يَعقُوو (یعقوب) آن را «گَلعِد»
       Gilad ناميد.
48.  لاوان گفت امروز اين تپه بين من و تو شاهد است بنابراين (او) نامش را گَلعِد گذاشت.
49.  و همچنين ميصپا Mitspeh (يعني محل ديدباني). (لاوان)گفت هنگاميكه از 
       يكديگر دور ميشويم خداوند بين من و تو مراقب باشد.
50.  كه دخترانم را نرنجاني و سر دخترانم زناني نگيري. كسي بين ما نيست
      ببين خداوند بين من و تو شاهد است.
51.  لاوان به يَعقُوو (یعقوب) گفت: اينك اين تپه و اين ستوني كه برپا داشتم بين من و تو شاهد است.
52.  اين تپه و اين ستون شاهد باشد كه من از اين تپه به طرف تو عبور نكنم و تو از اين تپه و اين ستون به منظور بدي كردن به طرف من عبور نكني.
53.  خداوند اَوراهام (ابراهیم) و خداوند ناحُور، خداوند پدرشان بين ما داوري كند. يَعقُوو (یعقوب) به خدايي كه پدرش ييصحاق (اسحاق) از او ميترسيد ( خاطره بدی که از قربانی شدن داشت ) سوگند ياد كرد.
54.  يَعقُوو (یعقوب) در آن كوه ذبح كرد و دوستانش را صدا زد تا غذا بخورند. غذا خوردند و شب را در آن كوه گذراندند.




         هفتمین هفطارا
هوشع  ۱۱/۷-۱۲/۱۲
هوشع از دیگر پیامبران ایسرائل بود که پس از تجزیه کشور ایسرائل باستان به دو نیمه شومرون در شمال و یهودا در جنوب به رهنمونی ملت ایسرائل پرداخت. وی حدود سال 3150 عبری و در دوران سلطنت عوزیاهوپادشاه یهودا به پیامبری رسید و تا سال 3200 عبری آغاز سلطنت حزقیا- پادشاه دیگر یهودا ، قوم ایسرائل را ارشاد می کرد.
هوشع با طبعی بسیار ظریف و حساس ، پیوسته یهودیان را یادآور می شد که انجام دادن کورکورانه آیین ایسرائل بی ایمان کافی و کامل به ذات الهی و تورای آسمانی اش ، عبادتی ناقص بوده که ثمره و تاثیر حقیقی را در پی ندارد. وی بر آن بود که ارزش و اهمیت نفوذ سیاسی و اتکا به قدرت نظامی، به ویژه میان ملت ایسرائل ، نشانه ای از سستی ایمان و اعتقاد کافی به خد-اوند است که به تنهایی پیروزی های مردم و کشور ایسرائل را به ارمغان نمی آورد.
اشاره ناوی به حضرت یعقوب و توان رویارویی و مبارزه با سختی ها در این هفطارا، همانندی آن را با زندگانی یعقوب در پاراشای ویصه آشکار می سازد.



هوشع- فصل یازده
7- (خد-اوند از زبان هوشع می فرماید): "قوم من- ملت ایسرائل درباره بازگشت به راه من و انجام دادن فرمانهای من در شک و دو دلی هستند و با اینکه پیامبران ایسرائل ، پیوسته آنان را به افزایش ایمان و اعتقاد تشویق و ارشاد می کنند، هیچ یک از افراد ایسرائل روحانیت و ایمانش را نمی افزاید."
8- "ای خاندان افرائیم، چگونه تو را از دست بدهم و ای ایسرائل ، چگونه تو را تسلیم بیگانگان کنم؟"
خد-اوند می فرماید :"ای ایسرائل ، چگونه تو را همچون شهر ادما در سدوم رها سازم و مانند شهر صونیم در عمورا بپندارم؟ قلبم در اندرونم پریشان شده و احساساتم شوریده و آشفته شده است."
9-"خشمم را بر نمی افروزم ، زیرا حد-ای بخشنده و دیر خشم دیگر بار افرائیم (بخشی از قوم ایسرائل) را تباه نمی سازم؛ زیرا من حد-ا هستم و انسان نیستم، همان ذات مقدسی که درمیان توملت ایسرائل ساکن بوده و به شهر دیگری جز یروشالییم وارد نخواهم شد."
10-"آنان(قوم ایسرائل) در گالوت نیز راه حد-ا را پیروی خواهند نمود، همان ذاتی را که چون شیر می درخشد و آنگاه که ذات او بخروشد، فرزندانش (قوم ایسرائل)از مغرب (مصر) به لرزه درآمده ، با شتاب به نزدش می دوند."
11-خد-اوند می فرماید :"آنان لرزان چون پرندگان از مصر و کبوتران از آشور (سوریه و عراق) سرازیر می شود و من- قادر مطلق ، آنان را در خانه هایشان (سرزمین موعود) ساکن می سازم."
(اشاره به بازگشت قوم ایسرائل از گالوت های بابل و مصر)
فصل دوازده
1- (پس از بازگشت از گالوت بابل و تقسیم ایسرائل باستان به نیمه شمالی و جنوبی):
"خاندان افرائیم در شومرون (شمال)، ذات خد-اوندی مرا به فریبهایشان و ملت ایسرائل را به حیله ها و نیرنگشان در بر گرفته اند، ولی خاندان یهودا در یهودا(جنوب) همچنان غرق در راه حد-ا و معتقد به ذات احدیتش مانده است."
2- "خاندان افرائیم به نیروی باد زنده است و پیرو باد ویرانگر شرقی است و تمامی روز، دروغها و خرابکاری هایشان را افزوده و انباشته ، یا آشوری ها (دشمنان ایسرائل) پیمان می بندند و به مصر برای رشوه در دوستی و حمایت نفت می فرستند."
(خاندان افرائیم ، نماد افراد بی ایمان ایسرائل است که با سخنان فریب چون باد تهی زندگی می کنند و مانند باد ویرانگر شرقی ، همواره در پی آزاد دیگرانند. در اینجا مفهوم پیمان، نفتی است که ایسرائل برای رشوه و در حمایت سوریه و عراق به فرمانروایی مصر رایگان می پرداخت)
3-"و خد-اوند با خاندان یهود نیز در تنش است، ذات الهی، خاندان یعقوب (قوم ایسرائل) را به سزای گناهانشان رسانده و بر پایه گناهانشان داوری خواهد کرد."
(چون کم کم خاندان یهودا همانند افرائیم به فساد گراییدند ، خد-اوند به یهودا چنین ابلاغ فرمود)
4-"یعقوب در رحم مادرش، پاشته برادرش عساو را گرفته بود. یعقوب با قدرت ایمانش با فرشته خد-اوند نیز درگیر شد."
5- "با فرشته درگیر شده ، بر او چیره شد، چنانکه فرشته گریان و نالان از یعقوب خواست تا رهایش کند. از این رو فرشته ، یعقوب را نوید میدهد که ذات خد-اوند در بت ال(جای خواب حضرت یعقوب) در رویا بر یعقوب آشکار شده، درباره فرجاممان به ما فرزندان یعقوب سخن خواهد گفت."
(به تفسیری؛ در حالی که فرشته برای شکستن از یعقوب نالان بود ، یعقوب از وی برکت خواست)
6- "و خد-اوندپروردگار آفریده های جهان، همان ذاتی است که نامش خد-اوند است."
(همان حد-ایی که یعقوب را برای ایمان و پرهیزکاری اش حمایت کرد و با او بود، در برابر پرهیزکاری فرزندانش- ملت ایسرائل نیز حد-ایی اش را می نماید.)
7- "پس ای قوم ایسرائل، از پدرتان یعقوب پند گرفته و به خد-اوندتان روی آورید. عدالت و احسان به دیگران را پیشه خود کرده پیوسته و تنها به امید معجزات ونیکی های او باشید."
8-"و درباره آن تاجر کنعانی که همواره در کارش برای تو توانگری ، ترازوی ریا در دست گرفته است، بدانید که وی عاشق و شیفته فریب و نیرنگ است."
(اشاره به شماری از ایسرائل که به پیروی از بت پرستان کنعانی و بیگانه ها برای ثروت اندوزی بدست به هر حیله و نیرنگی میزند)
9-"و خاندان افرائیم(افراد بی ایمان و مغرور ایسرائل) در پاسخ و دفاع از خود می گفت:
درست است که من توانگر شده ام اما ثروت را به نیرو اراده خود به دست آورده ام و اگر همه کارها و رنجهایم را در پیشه ام وارسند ، در آن گناهی نمی یابند."
10-"و ای ملت ایسرائل من خد-اوند حد-ای شما هستم همان ذاتی که در مصر از معجزاتم مرا شناختید . بدانید که بار دیگر، همانند روزگار هجرت در صحرا شما را در خیمه ها ساکن خواهم کرد؛ سکونتی که سرانجام و فرجامش، مانند عید خیمه ها (سکوت) شیرین و دلپذیر است."
11-"همچنین بدانید من بوده ام که با پیامبران سخن گفته برایشان رویاهای پیامی آشکار ساخته ام و با بهره وری از این تشبیهات و امثال این پیامبران را رهنمون می سازم تا شما را ارشاد کنند."
12-"اگر رنجی بر ساکنان گیلعاد(شمال ایسرائل باستان) بیاید، برای گناهان و بیهودگی کارهایشان بوده است، زیرا در گیلگال (پیرامون گیلعاد) برای بتهای گوساله ای شان قربانی می کردند و پرستشگاه و مذبح هایشان از فراوانی، مانند تودههای سنگی در شیارهای زمین خواهد بود."
(سختی نابسامانی قوم ایسرائل، رودررو درباره گناهان و سرپیچی افراد آن بوده و خواهد بود.)




No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information