8.06.2014































* دواریم - وائتخنن *
تمنای * مشه * از قوم ایسرائل

 (تصویری از یک کارت کتاب مقدس توسط

 شرکت مشیت چاپ سنگی منتشر شده  ۱۹۰۷ )

تصویر - ویکیپدیا

دِواريم-فصل سوم- واتخنان
1.      پس متمايل گشته از راه باشان بالا رفتيم. «عُوگ» پادشاه «باشان»، خود با تمام قومش، براي جنگ در برابر ما به «اِدْرِعي» آمد.
2.      خداوند به من گفت: از او ترس نداشته باش زيرا او و تمام قومش و تمام سرزمينش را به دست تو تسليم كردم. پس همانگونه كه با «سيحُون» پادشاه «اِمُوري» كه در «حِشبُون» ساكن بود، عمل كردي با او عمل كن.
3.      خداوند خالق ما، «عُوگ» پادشاه «باشان» و تمام قومش را هم به دست ما تسليم كرد تا حدي كه وي را شكست داديم و رهايي يافتهاي براي او باقي نگذاشتيم.
4.      در آنوقت تمام شهرهايش يعني شصت شهر تمام منطقه «اَرگُوو»- تمام مملكت «عُوگ» در «باشان» را تسخير نموديم. شهركي نبود كه آنرا نگرفته باشيم.
5.      علاوه بر شهرهاي بيحصاري كه بسيار زياد بود، تمام اينها شهرهايي بود حصاردار با ديوارهاي بلند و درهاي دولنگهاي با پشتبند.
6.      همانطور كه با «سيحُون» پادشاه «حِشبُون» عمل كرده بوديم، آنها را يعني تمام اهالي شهر و زنان و اطفال را تباه ساختيم.
7.      و تمام چارپايان و غنيمت آن شهرها را براي خود تاراج كرديم.
8.      در آنوقت آن سرزمين را از رود «اَرنُون» تا كوه «حِرمُون» كه در شرق «يَردِن» است از دست اين دو پادشاه اِمُوري گرفتيم.
9.      صيدُونيها «حِرمُون» را، «سيريُون» و «اِمُوريها» آنرا، «سِنير» ميخواندند.
10.  تمام شهرهاي آن دشت و تمام گيلعاد و تمام «باشان» تا «سَلخا» و «اِدْرِعي»، شهرهاي كشور «عُوگ» در «باشان» بود.
11.  زيرا از بقيه «رِفائيم» فقط «عُوگ» پادشاه «باشان» باقي مانده بود. هم اكنون گهواره آهنين او در (شهر) رَبَت (متعلق به) فرزندان عَمُون موجود است. طولش نه اَما و عرض آن چهار اَماي مردانه است.
12.  و آن سرزمين را آنوقت تصرف كرديم. از عَرُوعِر كه كنار رود اَرنُون است، و نصف كوه گيلعاد و شهرهايش را به رِئووِنيها و گاديها دادم.
13.  و بقيه گيلعاد و تمام باشان كشور عُوگ را به نصف سبط مِنَشه دادم. تمام منطقه اَرگُوو، يعني تمام باشان سرزمين رِفائيها خوانده ميشد.
14.  يائير پسر مِنَشه تمام منطقه اَرگُوو تا مرز گِشوري و مَعَخاتي را گرفت و آنها را به نام خود خواند. باشان را، حَوُوت يائير (ناميد) كه تا امروز (به همين نام) باقي است.
15.  و گيلعاد را به «ماخير» دادم.
16.  و از گيلعاد و تا رود اَرنُون داخل دره و تا انتهاي مرز را به رِئووِنيها و گاديها دادم و تا رود يَبُوق كه مرز فرزندان عَمُون است ...
17.  علاوه بر آن باديه و يَردِن و تا انتهاي مرز، از كينِرِت تا درياي آن باديه كه همان درياي نمك است، پائين دامنه آن قله به طرف شرق.
18.  در آنوقت به شما فرمان داده گفتم: خداوند خالقتان اين سرزمين را به شما داده است تا آن را تصرف كنيد. پس شما همهي مردان دلير پيشاپيش برادران خود فرزندان ييسرائل (اسرائیل)- مجهز عبور نماييد.
19.  فقط زنان و اطفال و مواشي شما، كه ميدانم مواشي زياد داريد، در شهرهايتان كه آنها را به شما دادم بمانند.
20.  تا خداوند به برادران شما چون شما آسايش بخشد و آنها هم سرزميني را كه خداوند خالقتان در آن طرف يَردِن به آنها ميدهد تصرف نمايند. سپس هركدام به زمين ملكي خود كه به شما دادم بازگرديد.
21.  و در آن وقت به يِهُوشوعَ (یُوشَع) دستور داده گفتم: عملي را كه خداوند خالقتان با اين دو پادشاه كرد ديدي، خداوند با تمام كشورهايي كه تو به سوي آنها ميروي، همينطور عمل خواهد كرد.
22.  از آنها ترس نداشته باشيد زيرا خداوند خالق شماست كه براي شما جنگ ميكند.
23.  در آنوقت به خداوند التماس كرده گفتم:
24.  خداوندا، خداوند، تو شروع كردي كه بزرگواري و قدرت زيادت را به بندهات نشان دهي، چونكه كدام نيرويي در آسمان و زمين وجود دارد كه كارها و دلاوريهاي تو را انجام دهد.
25.  تمنا اينكه (اجازه دهي از يَردِن) عبور نمايم و آن سرزمين خوبي را كه در آنطرف يَردِن است يعني این كوه زيبا و لِوانُون را ببينم.
26.  خداوند به سبب شما به من خشم كرد و به سخنم گوش نداد. خداوند به من گفت: تو را بس است. بار ديگر در اين مورد با من به صحبت ادامه نده.
27.  بر سر اين قله برآمده و چشمانت را به باختر و شمال و جنوب و خاور متوجه كن و با چشمانت ببين زيرا از اين يَردِن نخواهي گذشت.
28.  به يِهُوشوعَ (یُوشَع) فرمان بده. او را تقويت و تشجيع كن زيرا او پيشاپيش اين قوم خواهد گذشت و او آن سرزمين را كه ميبيني، به ملكيت آنان درخواهد آورد.
29.  پس در «گي» مقابل بِت (خانهي) پِعُور مانديم.




   چهل و پنجمین  هفطـــــــــارا  





وائِــــــــــتحَنَن



یِشَعیا 40/1 –40/26
نخستین هفطارا از 7 هفطارای تسلا بخش 




نمونه بیت همیکداش دوم  در مجاورت معبدگاه کتاب در موزه اسرائیل،اورشلیم


یشعیا که از شَباتپس از نهم آو آغاز شده و تا شبات پیش از روش هَشانا ادامه می یابد47 سال پس از خرابی بِت هَمیقداش اول (3338 عبری) و اسارت قوم ایسرائل به بابِل، آوازه فتوحات کوروش هَخامَنِشی، همچون نغمه دلنوازی بر دل ملت اسیر و رنجدیده ایسرائل در بابل می نشست که در سال 3385 با فتح بابل و رهایی، ایشان را روانه سرزمین موعود کرده، امکان بازسازی بت همیقداش دوم را فراهم آورد. 23 سال پس از آن (70 سال پس از خرابی بت همیقداش اول)، بازسازی بت همیقداش دوم پایان گرفت و تا 420 سال برجا ماند.همه کلامهای تسلا بخش آسمانی که خد.اوند به زبان یِشَعیا در روزهای رهایی از اسارت بابل به قوم ایسرائل می رساند، حاکی از علاقه و دلبستگی بسیار ذات الهی به قوم و سرزمین ایسرائل بوده، نجات نهایی ایشان را از سختی ها و دوران در به دری اش در قالب زیباترین توصیفات ادبی نوید می دهد.

مژده بازگشت به کشور از زبان ناوی به قوم ایسرائل، در هفطارای وائِتحَنَن و نوید ورود به سرزمین موعود نوسط مُشه رَبِنو در این پاراشا، همانندی آن هفطارا و پاراشایش را می نماید.



یشعیافصل چهل1. خد.ای تو ایسرائل می فرماید: «قومم را تسلا دهید.»2. چه نیکوتر با کلماتی دلنشین به یِروشالَییم بگویید که دوران تنبیه ایسرائل سر آمده و خطای او سرانجام بخشوده شد؛ زیرا از دست خد.ا برای گناهانش دو چندان تنبیه و مجازات دریافته است.3. گوش فرا گیرید، نوایی آسمانی ندا می دهد (فرشتگان آسمانی به یکدیگر ندا می دهند):«راه و مسیر بازگشت قوم ایسرائل را در بیابان به فرماندهی خد.اوند فراهم کنید.نزدیکترین راه را در صحرا (میان بابل و ایسرائل) همچون شاهراهی برای پروردگارمان بگشایید.»4. «پس گودی هر دره ای (سر راه ایسرائل در بازگشت از بابل) بالا آمده، هر کوهستان و تپه ای، کوتاه و هموار می شوند. فراز و نشیبها یکدست شده و راه های ناهموار هموار می شوند.»5. و سرانجام در آن روزگار، جلال خد.اوند آشکار شده، آن را تمام نسل بشر باهم خواهند نگریست؛ زیرا این کلام را خد.اوند فرموده است.6. و آوازی می گوید (فرشته خد.اوند در عالم رویا به ناوی می گوید):ندا برآورده، برسان و او (ناوی) در برابر می گوید: «چه چیز را ندا کنم؟» (و آن صدا در پاسخ می گوید):«ندا کن که تمام بشر (که با نیرو و بزرگی خود می بالد، همچون) سبزه و علف (موقتی و فناپذیر) بوده، و همه زیبایی اش نیز همانند گل صحرا (پژمرده و از میان رفتنی) است.»7. سبزه و علف خشکیده و گل نیز زیر نَفَس خد.اوند (در برابر بادهای صحرایی) پژمرده و پلاسیده می شود. به راستی که انسانها نیز همانند سبزه و علف، موقتی و فناپذیرند.8. سبزه خشکیده و گل پژمرده و پلاسیده می شود؛ اما تنها کلام خد.است که تا ابد ماندنی و پابرجاست.9. ای که حامل اخبار و مژده های خوب برای صیون هستی، به کوه های بلند برآ.ندایت را با نیرو برافراز. ای که مژده های نیکو برای یروشالییم داری، آنان را به نوای بلند بگو، مترس.به شهرهای مشهور یِهودا برسان: «اینک عظمت خد.ایتان را بنگرید.»10. اکنون بنگرید که خد.اوند قادر مطلق باشکوه بسیار، همچون قدرتی عظیم نزول اجلال می فرماید.هم اوست که دست توانایش برایش حکم فرمایی می کند. بنگرید که مشیت اجر و پاداش دهی او تنها متعلق به خود اوست و اعمالش تنها زیر نظر و اختیار ذات اوست.11. همچون چوپانی که گله اش را می چراند؛ بره ها را به بازوی خود گرد کرده، به آغوش خویش بر می دارد و گوسفندان شیرده خسته را به آرامش و ملایمت رهبری خواهد فرمود.12. چه کسی می تواند آبهای زمین را با کف دستش پیمانه کند. آسمانها را وجب کرده، گرد و غبار زمین را دبشمارد و دریابد و کوهستانها و تپه های زمین را به ترازویش وزن کند؟(تنها خد.اوند است که تمام اجزای آفرینشش را ذره به ذره اندازه و ارزیابی می کند.)13. چه کسی ذات خد.اوند را در آفرینش ره نموده یا چون مشاوری او را آموخته است؟14. او از چه کسی (چه نیرویی) مشورت یا راهنمایی گرفته است؟ چه کسی ذات او را در راه و اصول عدالت آموزانده یا دانایی و معرفت به او آموخته و یا ره فهم و شناسایی واقعیات را یاد داده است؟15. هم اکنون بنگرید که ملل عالم برای ذات الهی، چون قطره ای در آوند پر از آب و چون ذرات گرد و غبار بر کفه ترازو (ناچیز) هستند.اینک بنگرید که خشکی های مسکونی زمین در نظر ذات خد.اوندی، چون ذرات بسیار ریز غبارند.16. (و مللی که در قدرت خد.اوند شک داشته یا نجات ایسرائل را از دور می پنداشته اند، برای این بی ایمانی و گناهشان)، نه (درختان جنگلهای پربار) لُبنان کفاف سوخت آتش قربانی های گناه آنان را خواهد داد، و نه حیوانات بی شمار آنجا برای قربانی سوختنی برای اعظم خد.اوند بس خواهند بود.17. همه ملل عالم با تمام نیرو و عظمتشان برابر عظمت قادر مطلق هیچند و از دید و نظر او پوچ و باطلند.18. پس ذات خد.اوند را به چه کسی مانند می سازید؟ و یا چه شباهتی را به او نسبت می دهید؟(بت پرستان، ذات الهی را به بتهای بی قدرت و باطل خود شبیه کرده، نجات را از او دور می پنداشتند.)19. (آیا ذات او را) به یک بت همانند می کنید؟ به پیکر بی جانی که صنعتگر آن را لب می ریزد، زرگر آن را به آب طلا رو کشیده، نقره کار برایش زنجیرهای نقره ای می ریزد.20. دستی که نیروی طلا و نقره را برای بت سازی ندارد، درختی برمی گزیند که چوبش برای ساختن بت نپوسد. آنگاه صنعتگر استادی را می یابد تا برایش با آن چوب شکل و شمایلی بسازد تا از بیش نچرخد.21. و اما ای مردم عالم، آیا نمی دانید؟ آیا نشنیده اید؟آیا از آغاز به شما گفته نشده است؟ و آیا از دیدن بنیاد زمین (اجزای آفرینش) در نیافتید؟ (که خالقی یکتا را لازم نظم چنین عالم بی انتهایی است؟)22. آن خالق یکتاست که برای فرمانروایی بر پهنه آسمانها که زمین را دربرگرفته اند، جلوس فرموده، بر زمینی که ساکنانش از آن ارتفاع، چون ملخهایی کوچک به دید می آیند.(خد.ایی) که آسمانها را همچون پرده ای گسترده تا با آن خیمه ای برای سکونت خود برپا فرماید.23. همان ذاتی که قادر است شاهزادگان و رهبران را به هیچ تنزل داده و قضات و داوران عالم را به بیهودگی و فنا بکشد.24. چنین گیاهان (رهبران و قدرتمندان بی ایمان) کمتر بر زمین (در مدتی طولانی) کاشته شده اند و تنه شان نیز در زمین ریشه ندوانده است؛ زیرا با دمیدن نَفَس الهی بر آنها پژمرده و پلاسیده می شوند و گردباد (مشیت الهی) آنان را مثل کاه از جا کنده، با خود می برد.(چنین رهبرانی کمتر بر زمین استوار بوده، برای مدتی طولانی پابرجا نمانده اند.)25. ذات مقدس می فرماید: «پس ذات منخد.اوند را به که ماند می کنید که شبیه او باشم؟»26. و ای قوم ایسرائل، چشمانتان را به آسمانها برافرازید و بنگرید.چه کسی این ستارگان و اقمار آسمانی را آفریده است؟ همان که جمیع آنها را با شمارشی دقیق استوار ساخته و به یکایکشان نظم و سامانی ویژه ارزانی فرموده است.
(بنگرید و دریابید) که برای عظمت و توانایی و نیرو و قدرت بسیار و بی شمار اوست که یکی (از این ستارگان) نیز گم نشده

با ارزوی هفته خوبی برای همگی
شاووعا طوو





No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information