تصویر : * کتوبا * بسیار زیبا بافته شده همانند طراحی قالیهای
ایرانی و با استفاده از رنگهای بنفش، ابی و قهوه ئی متمایل به قرمز
כ׳ בְּאָב תשע״ד
بیستم ماه * او * ازسال ۵۷۷۴ عبری
20th of Av, 5774
بیست و پنجم امرداد ۱۹۹۳ اسلامی
Sat, 16 August 2014
واتخنن - پاراشای * عقو * -فصل هفتم
1. هنگاميكه خداوند خالقت تو را به آن سرزميني كه به آنجا وارد ميشوي تا آن را متصرف شوي بُرد و قومهای بسياري يعني: حيتي، گيرگاشي، اِمُوري، كِنَعَني (کنعانی)، پِريزي، حيوي و يِووسي، همان هفت قومي را كه پرجمعيتتر و نيرومندتر از تو هستند از پيش تو راند ...
2. و خداوند خالق تو آنها را به تو تسليم نمود تا آنها را مغلوب نمايي، آنها را حتماً قتل عام كن، با آنها پيمان نبند و به آنها ترحم نكن.
3. با آنها ازدواج نكن دخترت را به پسرش نده و دخترش را براي پسرت نگير.
4. چونكه پسرت را از پيروي از من منحرف خواهد كرد و ديگر معبودان را ستايش خواهند نمود. پس خشم خداوند بر شما افروخته خواهد شد و تو را به زودي نابود خواهد ساخت.
5. بلكه با آنها اينچنين عمل كنيد. قربانگاههاي آنها را ويران نموده ستونهاي جاي پرستش آنها را خرد كنيد و درختهاي مورد پرستش آنها را بشكنيد و بتهاي آنها را با آتش بسوزانيد.
6. زيرا تو براي خداوند خالق خود قوم مقدسي هستي. خداوند خالقت تو را انتخاب كرد تا در ميان تمام قومهاي روي زمين براي وي قومي نخبه باشي.
7. خداوند نه به خاطر زيادتر بودن شما از قومهاي ديگر به شما زياد علاقمند شد و شما را انتخاب كرد، زيرا شما از تمام قومها كمجمعيتتريد.
8. بلكه بهخاطر محبت خداوند به شما و به خاطر رعايت سوگندي كه براي پدران شما ياد كرده است خداوند شما را با قدرتي قوي بيرون آورد و تو را از دست پَرعُوه (فرعون) پادشاه مصر از خانهی بردگي بازخريد.
9. پس بدان كه خداوند خالق تو، خداست. قادري است وفادار كه پيمان و احسانش را نسبت به دوستدارانش و كساني كه فرامينش را رعايت ميكنند براي هزار نسل مراعات ميكند.
10. و به هر يك از دشمنان خود (به پاس كار نيكي كه احتمالاً انجام داده باشد) در زندگيش پاداش ميدهد تا (در آخرت) نابودش سازد و نسبت به دشمنش تاخير روا نميدارد، در زندگيش به او پاداش ميدهد[1].
11. پس فرمانها و قانونها و احكامي را كه من امروز به تو ميدهم رعايت كرده به آنها عمل نما.
پاراشاي عِقِو فصل هفتم
12. چنين مقرر است، در ازاي اينكه به اين احكام گوش داده و آنها را رعايت نمايي خداوند خالق تو پيمان و احساني را كه به پدرانت سوگند ياد كرد در حق تو مراعات خواهد نمود.
13. دوستت خواهد داشت و بركتت خواهد داد و افزونت خواهد گردانيد. ثمرهی شکمت و میوهی زمینت، غله و شیره و روغنت – بچهی گاوهایت و گلهی گوسفندانت را روی زمینی که به پدرانت سوگند یاد کرد تا به تو بدهد، برکت خواهد داد.
14. از تمام قومها مباركتر خواهي بود. در ميان تو مرد و زن عقيم وجود نخواهد داشت و همينگونه در ميان چارپايان تو.
15. خداوند هر گونه بيماري را از تو دور خواهد كرد و هيچيك از دردهاي درمانناپذير مصريان را كه ميشناسي، بر تو مستولي نخواهد نمود، بلكه آنها را به دشمنان تو خواهد داد.
16. تمام قومهايي را كه خداوند خالقت به تو تسليم ميكند فنا ساز، نسبت به آنها چشمپوشي نكن. معبودانشان را پرستش ننما زيرا اين براي تو دامي خواهد بود.
17. اگر با خود بگويي اين قومها از من افزونترند، چگونه ميتوانم آنها را بيرون كنم؟
18. از آنها ترس نداشته باش، آنچه را خداوند خالقت با پَرعُوه (فرعون) و با تمام مصريان عمل كرد به ياد آور.
19. يعني تجربههاي بزرگ و آيات و معجزات و قدرتي قوي و بازويي افراشته را كه چشمانت مشاهده نمود كه خداوند خالقت (به وسيلهی آنها) تو را بيرون آورد (به ياد آور). خداوند خالقت با همهي قومهاييكه تو از حضور آنها ترس داري چنين عمل خواهد نمود.
20. خداوند خالقت زنبورهاي سرخ را به ميان آنها روانه خواهد نمود تا بازماندگان آنها و پنهان شدگانشان را از پيش تو نابود سازد.
21. از آنها نهراس زيرا خداوند خالقت كه قادري بزرگ و مهيب است در ميان توست.
22. خداوند خالقت اين قومها را به تدريج از پيش تو ميراند. نبايد آنها را زود فنا نمايي مبادا كه حيوانات صحرا عليه تو بسيار شوند.
23. خداوند خالقت آنها را در برابر تو تسليم ميكند و تا نابوديشان آنها را فوقالعاده آشفته ميگرداند.
24. پادشاهان آنها را به دست تو تسليم خواهند كرد تا نامشان را از زير آسمان محو سازي. كسي را در برابر تو ياراي مقاومت نخواهد بود تا آنكه آنها را نابود گرداني.
25. پيكرههاي معبودانشان را با آتش بسوزانيد. آرزو نكن كه نقره و طلايي را كه بر آنهاست براي خود برداري. مبادا با آن به دام افتي، چونكه (اين عمل) در نظر خداوند خالقت ناپسند است.
26. و چيز ناپسند را وارد خانهي خود نكن تا مثل آن (چيز) تحريم نگردي. از آن نهايت نفرت را داشته و كاملاً آن را زشت بدان چونكه حرام است.
پاراشای * عِقِو * -فصل هشتم
1. مواظب باشيد هر فرماني را كه من امروز به شما ميدهم، انجام دهيد تا اينكه زنده مانده افزون شويد و بياييد آن سرزميني را كه خداوند (دربارهي آن) به پدران شما سوگند ياد كرد به تصرف درآوريد.
2. تمام راهي را كه در بيابان خداوند خالقت تو را در اين چهل سال رهبري نمود به ياد آور. براي اين بود كه تو را رنج داده بيازمايد[1] و بداند در قلب تو چيست؟ و آيا فرمانش را رعايت ميكني يا نه؟
3. تو را رنج داد و گرسنه گذاشت. «مان» را كه نميشناختي و پدرانت نميشناختند به تو خورانيد تا اينكه به تو بفهماند كه آدمي تنها به وسيلهي غذا زنده نميماند بلكه به خاطر هر امري كه (براي زنده ماندن كسي) از سوي خداوند صادر شده است زنده ميماند.
4. اينك چهل سال است لباس تو در برت فرسوده نشد و پايت آماس نكرد.
5. پس با شعورت تشخيص بده همانطوري كه كسي فرزندش را تأديب ميكند خداوند خالقت تو را تأديب مينمايد[2].
6. پس دستورات خداوند خالقت را مراعات نما تا در راههايش گام نهي و از او ترس داشته باشي.
7. هنگاميكه خداوند خالقت تو را به سرزمين خوبي بیاورد –سرزمين رودهاي آب، كه چشمهها و سيلابهايش از درهها و كوهها بيرون ميآيند ...
8. سرزمين گندم و جو و تاك و انجير و انار –سرزمين زيتون پر روغن و شهد (خرما) ...
9. سرزميني كه در آن در حال فقر، امرار معاش نكني، چيزي در آن كسر نداشته باشي، سرزميني كه از سنگهايش آهن و از كوهستانهايش مس استخراج كني ...
10. ميخوري و سير ميشوي، خداوند خالق خود را به خاطر آن سرزمين خوبي كه به تو داده سپاس بگو.
11. مواظب خود باش مبادا خداوند خالق خود را فراموش كني و فرمانها و احكام و قانونهايش را كه من امروز به تو امر ميكنم مراعات نكني ...
12. مبادا بخوري و سير شوي، خانههاي خوب بسازي و بنشيني ...
13. رمه و گلهات افزون شود، نقره و طلايت زياد گشته، آنچه داري افزون گردد.
14. آنگاه دلت مغرور شود و خداوند خالق خود را كه تو را از سرزمين مصر و از خانهي غلامي بيرون آورد فراموش كني ...
15. تو را در بيابان بزرگ و خوفناكي كه جاي مار، مار سمي و عقرب ميباشد و خشك و بيآب است رهبري ميكند، براي تو از سنگ خارا آب بيرون ميكشد ...
16. در بيابان، «مان» را كه پدرانت نميشناختند به تو ميخوراند. براي اينكه تو را رنج داده بيازمايد تا تو را عاقبت به خير گرداند.
17. (مبادا) در دلت بگويي اين نيرو و قوت دستم بود كه اين توانگري را براي من به وجود آورد.
18. بلكه خداوند خالق خود را به ياد داشته باش، زيرا اوست كه به تو نيرو ميدهد تا توانايي حاصل كني تا چنانكه امروز ميبيني به پيمان خود كه براي پدرانت سوگند ياد كرده است وفا كند.
19. امروز به شما اخطار كردم كه چنين مقرر است كه اگر خداوند خالق خود را فراموش كني و به دنبال ديگر معبودان رفته و آنها را ستايش نمايي و به آنها سجده كني حتماً آواره ميشويد.
20. در نتيجهي عدم اطاعتتان از سخن خداوند خالق خود، مانند قومهايي كه خداوند از پيش شما نابود ميكند، در به در خواهيد شد.
پاراشای * عقو * فصل هشتم
1. اي ييسرائل (اسرائیل) گوش فرادار: تو امروز از يَردِن ميگذري تا بيايي قومهاي بزرگ و قويتر از خود و شهرهاي بزرگي را كه حصارهايشان سر به آسمان ميسايد به تصرف درآوري.
2. قومي بزرگ و بلند قد يعني فرزندان عَناقيها (غولها) را تو ميشناسي و دربارهي آنها شنيدهاي: كيست كه در برابر فرزندان عَناق (غول) مقاومت كند؟
3. امروز بدان كه خداوند، خالق توست. او آتشي است سوزان كه پيشاپيش تو ميگذرد او نابودشان میکند و در برابر تو تسليمشان ميكند. همانگونه كه خداوند به تو گفت زود آنها را بيرون رانده نابودشان كن.
4. هنگاميكه خداوند خالقت آنها را از پيش تو دفع كرد چنين مگو كه خداوند به سبب عدالت من مرا آورد تا اين سرزمين را به تصرف درآورم بلكه به سبب شرارت اين قومهاست كه خداوند آنها را از پيش تو ميراند.
5. به سبب عدالت و پاكدليت نيست كه ميایي سرزمين آنها را به تصرف درآوري بلكه به سبب شرارت اين قومهاست كه خداوند خالقت آنها را از پيش تو ميراند و به خاطر وفا كردن به سوگندي است كه براي پدرانت، اَوراهام (ابراهیم)، ييصحاق (اسحاق) و يَعقُوو (یعقوب) ياد كرده است.
6. بدان، به سبب عدالت تو نيست كه خداوند خالقت اين سرزمين خوب را به تو ميدهد كه آن را به تصرف درآوري چونكه تو قومي، گردنشق هستي.
7. به ياد داشته باش فراموش نكن كه خداوند خالقت را در بيابان خشمگين كردي. از همان روزي كه از سرزمين مصر بيرون آمدي تا رسيدنتان به اين محل در برابر خداوند نافرمان بوديد.
8. و در حُورِو خداوند را خشمگين كردي و خداوند به شما غضب كرد تا شما را نابود كند.
9. هنگامي كه از آن كوه بالا رفتم كه لوحهاي سنگي –لوحهاي پيماني را كه خداوند با شما منعقد كرد بگيرم، چهل روز و چهل شب در آن كوه ماندم. غذا نخوردم و آب ننوشيدم.
10. خداوند آن دو لوح سنگي را كه با قدرت خداوند نوشته شده بود، به من داد و روي آنها تمام آن سخنانيكه خداوند در آن كوه از ميان آتش در روز آن اجتماع در برابر شما گفت (نوشته شده) بود.
11. در پايان چهل روز و چهل شب بود كه خداوند آن دو لوح سنگي – لوحهاي پيمان را، به من داد.
12. خداوند به من گفت: برخيز زود از اينجا پايين برو چونكه قومت كه از مصر بيرون آوردي، فاسد شده است. فوراً از آن راهي كه به آنها فرمان دادم دور شدند و براي خود بت ريختگي ساختند.
13. خداوند به من گفت: اين قوم را ملاحظه كردم كه اينك قومي گردنشق است.
14. مانع نشو تا نابودشان سازم و نامشان را از زير آسمان محو كنم و تو را به قومي قويتر و افزونتر از او تبديل نمايم.
15. در حالي كه آن كوه در آتش افروخته و دو لوح پيمان روي دو دستهاي من بود بازگشته و از كوه پايين آمدم.
16. مشاهده كردم كه اينك به خداوند خالق خود خطا كرديد. براي خودگوسالهی ريختگي درست نموديد. به زودی از آن راهی که خدا به شما سفارش کرده بود دور شدید.
17. دو لوح را گرفتم. از روي دو دستم انداخته آنها را جلو چشمان شما خرد كردم.
18. به خاطر تمام خطايي كه شما مرتكب شده بوديد و آن كار بد (گوسالهپرستي) را در نظرش انجام داديد تا عصبانيش كنيد، مانند بار اول به حضور خداوند روي بر زمين نهادم. چهل روز و چهل شب غذا نخوردم و آب ننوشيدم.
19. زيرا از خشم و غضبي كه خداوند بر شما كرد تا شما را نابود كند ترسيدم. خداوند اين بار هم با من موافقت كرد.
20. خداوند نسبت به اَهَرُون (هارون) بسيار خشمگين شد (ميخواست) نابودش كند. براي اَهَرُون هم در آنوقت دعا كردم.
پاراشای * عقو * فصل نهم
1. در آن وقت خداوند به من گفت دو لوح سنگي مانند اوليها بتراش[1] و به حضور من به كوه بيا و صندوقي از چوب براي خود بساز.
2. تا كلماتي كه روي لوحهاي اول كه شكستني بود بر اين لوحها بنويسم كه آنها را در صندوق قرار دهي.
3. پس صندوقي از چوبهاي اقاقيا ساختم و دو لوح سنگي مانند اوليها تراشيدم و در حاليكه آن دو لوح در دستم بود، به كوه برآمدم.
4. خداوند دهفرمان را روي آن لوحها طبق نوشتهي اولي و آنچه خداوند در روز آن اجتماع در آن كوه از ميان آتش به شما گفته بود، نوشت و آن را به من داد.
5. برگشته از كوه پايين آمدم و آن لوحها را در آن صندوقي كه ساخته بودم قرار دادم. پس همانطور كه خداوند به من فرمان داد، آنجا باقي ماندند.
6. فرزندان ييسرائل (اسرائیل) از بِئِرُوت بِني یَعَقان به مُسِرا كوچ كردند. آنجا اَهَرُون (هارون) درگذشت و همانجا به خاك سپرده شد و اِلعازار پسرش به جاي او به كِهانَت رسيد.
7. از آنجا به گودگُود و از گودگُود به يُوطواه، سرزمين رودهاي آب كوچ نمودند.
8. در آن وقت خداوند سبط لِوي را براي حمل صندوق پيمان خداوند جدا كرد تا به حضور خداوند بايستند و او را خدمت كرده (و ييسرائل (اسرائیل)) را تا امروز به نام او بركت كنند.
9. به اين جهت لِوي در ميان برادرانش (در ميان اسباط ديگر) سهم و زمين ملكي ندارد. همانطوريكه خداوند خالقت به او گفت نصيب او خداوند است.
10. و من مانند روزهاي اول –چهل روز و چهل شب در آن كوه ماندم. اين بار هم خداوند (تقاضاي) مرا اجابت كرد. خداوند نخواست شما را فنا كند.
11. خداوند به من گفت: برخيز و براي كوچ كردن پيشاپيش اين قوم برو تا بيايند و آن سرزميني را كه به پدرانشان سوگند ياد كردم به آنها بدهم، به ارث ببرند.
12. حال اي ييسرائل (اسرائیل)، خداوند خالقت از تو چه ميخواهد؟ جز اينكه از خداوند خالقت ترس داشته باشي و در همهي راههايش گام برداري و او را دوست بداري و خداوند خالق خود را با تمام قلبت و با تمام جانت ستايش كني ...
13. و فرمانهاي خداوند و قانونهايي را كه من امروز به صلاح تو، به تو فرمان ميدهم رعايت نمايي.
14. اينك اين آسمان و ديگر آسمانها، این زمین و هر چه در آن است از آن خداوند خالق تو است.
15. خداوند نسبت به پدران شما علاقهي مفرطي نشان ميداد كه آنها را دوست بدارد. پس بعد از ايشان نسل آنها يعني شما را مانند امروز از بين تمام قومها انتخاب كرد.
16. بيعاطفگي را از خود دور نموده و ديگر گردنشقي نكنيد.
17. زيرا خداوند خالق شما داور داوران و سرور سروران است. قادر بزرگ و دلير و خوفناكي است كه نه طرفداري ميكند و نه رشوه ميگيرد.
18. به حق يتيم و بيوهزن رسيدگي ميكند و غريب را دوست ميدارد تا به او خوراك و پوشاك بدهد.
19. نظر به اينكه در سرزمين مصر غريب بوديد غريب را دوست بداريد.
20. از خداوند خالق خود ترس داشته او را ستايش كن و به او پيوسته باش (در صورت لزوم به امر دادگاه) به نام وي سوگند ياد كن.
21. او مايهی افتخار توست، او خداوند توست كه اين كارهاي بزرگ و مهيب را كه چشمانت مشاهده كرد براي تو انجام داد.
22. اجدادت به تعداد هفتاد نفر وارد مصر شدند و اكنون خداوند خالقت تو را مانند ستارگان آسمان فزوني داده است.
هاوا ناگیلا بسیار زیبا به انتخاب مژگان هارونی
هفطـــــــــــارا
چهل و ششمین * هفطارا * - عقو
یشعیا - ۴۹/۱۴-۵۱/۳
دومین هفطارا از هفت هفطارای تسلا بخش یشعیا که از شَبات
پس از نهم آو آغاز شده و برای هفت هفته تا شَبات پیش از روش هَشانا پی گرفته می شود
در واپسین روزهای اسارت ملت ایسرائل در بابِل، با اینکه یِشَعیا پیوسته ایشان را به نجات الهی و بازگشت به کشور خود نوید می داد، گروهی از ملت خسته، فرسوده و رنجدیده هنوز قادر به باور و باور و پذیرش نجات از این اسارت نبوده، خود را قوم فراموش شده خد.ا پنداشته و امیدی به رهایی نداشتند.
نخستین آیه این هفطارا – و اما صیون می گوید: «خد.ا مرا ترک کرده، پروردگارم مرا از یاد برده است»، نمونه ناامیدی و فرسودگی قوم ایسرائل در اعماق گالوت بابل است.
ادامه هفطارا عِقِو را پاسخ نوید بخش و امیدوار کننده ذات الهی در قالب بیان گرم و شیوای ناوی می سازد. کلامهای بشارت زای آسمانی مبنی بر علاقه و دلبستگی شدید خد.ا به ایسرائل، در بخش اول این هفطارا و بخش اول پاراشایش، تشاب
پس از نهم آو آغاز شده و برای هفت هفته تا شَبات پیش از روش هَشانا پی گرفته می شود
در واپسین روزهای اسارت ملت ایسرائل در بابِل، با اینکه یِشَعیا پیوسته ایشان را به نجات الهی و بازگشت به کشور خود نوید می داد، گروهی از ملت خسته، فرسوده و رنجدیده هنوز قادر به باور و باور و پذیرش نجات از این اسارت نبوده، خود را قوم فراموش شده خد.ا پنداشته و امیدی به رهایی نداشتند.
نخستین آیه این هفطارا – و اما صیون می گوید: «خد.ا مرا ترک کرده، پروردگارم مرا از یاد برده است»، نمونه ناامیدی و فرسودگی قوم ایسرائل در اعماق گالوت بابل است.
ادامه هفطارا عِقِو را پاسخ نوید بخش و امیدوار کننده ذات الهی در قالب بیان گرم و شیوای ناوی می سازد. کلامهای بشارت زای آسمانی مبنی بر علاقه و دلبستگی شدید خد.ا به ایسرائل، در بخش اول این هفطارا و بخش اول پاراشایش، تشاب
یشعیا – فصل چهل و نه
14. و اما صیون (نام نمادین مادر قوم ایسرائل) می گوید:
«خد.اوند مرا ترک فرموده، پروردگارم مرا فراموش کرده است.»
15. (خد.اوند به زبان ناوی نوید می دهد): آیا ممکن است زنی (مادری) شیرده، طفل شیرخوارش را از یاد برده، به پسرش که از رحم خویش زاده شده، حس ترحم و دلبستگی نکند؟
آری مادرانی میان انسانها یافت می شوند که چنین نوزادان خود را فراموش کنند؛ اما من هرگز تو را (ای ایسرائل که فرزندم هستی) از یاد نمی برم. (الطاف و رحمتهایم را از تو دریغ نخواهم فرمود.)
16. اینک بنگر که من تصویر تو را بر کف دستهایم حک کرده ام و دیوارهای شهر مقدس تو پیاپی در نظر من است. (حکاکی تصویر ایسرائل برکف دستهای الهی، وصفی ادبی و به معنی آن است که ایشان پیوسته در نظر خد.اوند بوده و خواهند بود.)
17. فرزندانت برای بازگشت به وطن و سرزمین موعود در عجله و شتابند؛ اما نخست آن دسته از خرابکاران و نابود کنندگانی که میانت شکستها و شرمساری ات را برانگیخته اند، باید از میان تو در آمده، دور شوند.
(بیشتر شکستها و سختی های ایسرائل برای گناه و بی ایمانی گروهی از افراد خود قوم بوده است.)
18. اینک ای سرزمین ایسرائل چشمانت را برافراز. به اطرافت بنگر که قوم پراکنده ایسرائل گرد شده، به سوی تو می آیند. پس خد.اوند می فرماید: «سوگند به حیات ابدی ام که تو ای صیون، بی گمان، خود را با آنها (ایسرائل) همچون جواهر و زیور آلات آراسته، چون عروس، خویش را به آنها خواهی آراست.»
19. «زیرا اکنون خرابی ها و ویرانه های تو و زمین نابود شده ی تو برای این کثرت ساکنانش تنگ و کوچک خواهد بود، در حالی که ایشان باعث نابودی تو شده اند، از تو دور خواهند شد.»
20. «فرزندانت که در گالوت زاده شده اند و تو از حضورشان محروم بوده ای، بار دیگر در گوشهایت زمزمه خواهند نمود:
"اینجا (زمین ایسرائل) برای ما تنگ است. پس جایی را برای سکونت ما در سرزمین موعود تعیین کن."»
21. «آنگاه تو در دلت خواهی گفت: "چه کسی این ملت را برای من زاده است؟ زیرا من فرزندانم (ایسرائل) را از دست داده، نازا بوده، اسیر و در به در بودم. چه کسی آنان را پرورده، بالانده است؟
اینک من در تنهایی رها شده بودم. پس اینان از کجا آمده اند؟"»
22. این است آنچه خد.اوند خالق یکتا می فرماید: «(ای صیون) اینک بنگر که من دستم را به سوی ملل عالم برافراشته (نظر افکنده)، نشان و پرچمم را برای آنان بر می افرازم (تا بدانند که قوم را برای بازگشت به سرزمین موعود به کجا ره نموده و بدرقه کنند). آنگاه ایشان پسرانت را با لطف و مهربانی تمام در آغوششان و دخترانت را با احترام تمام بر شانه هایشان به سوی سرزمین مقدس می آورند.»
23. «پادشاهان ملل عالم، چون پدران پرورنده تو و ملکه های آنها، چون مادران شیرده تو خواهند شد.
ایشان (با تمام عظمت و مقامشان به مشیت من) در برابر تو تعظیم کرده، دیده بر زمین می نهند و خاک پاهای تو را (به نشان ارادت) خواهند لیسید. پس خواهی فهمید که من خد.اوند قادر مطلق هستم.
نیز بدان و آگاه باش آنان که در انتظار من و امیدشان تنها به من باشد، ناامید و خجل نخواهند شد.»
24. «آیا می توان طعمه شکار شده را از چنگال نیرومند رهاند و آیا اسیران را از دست پیروزان و تسخیرشدگان رهایی است؟»
25. کلامی است که خد.اوند در پاسخ می فرماید: «اسیران دست نیرومندان نیز (به خواست من) رها شده، غنایم از دست ستمگر و مستبد رها می شوند؛ زیرا من فرزندان تو را نجات خواهم بخشید.»
26. «من گوشت ایشان را که بر تو ظلم و ستم روا داشته اند، (با جنگ و ستیز در میانشان) به خودشان خواهم خوراند. آنان (دشمنان) از آشامیدن خون خودشان، همچون شرابی شیرین مست شده و آن هنگام، تمام بشر خواهند دانست که من خد.اوند رهاننده تو، آزاد کننده تو و قادر مطلق یَعقوب هستم.»
فصل پنجاه
1. خد.ا چنین می فرماید:
«ای ملت ایسرائل کجاست طلاقنامه مادر شما (صیون) که با آن او را طلاق دادم؟
(خد.ا دلیل جدایی و دوری خود را از ایسرائل می پرسد.)
یا به کدام یک از طلبکاران شما را (به جای طلبش) فروختم؟
اینک بنگرید که شما برای گناهانتان (به اسارت) فروخته شده، مادرتان هم برای خطاهای شما از پیشگاه من اخراج شد.»
2. «چرا زمانی که میان شما آمدم، کسی آنجا نبود و به پیشواز من نیامده بود؟»
(چرا در شَبات ها و موعِدها که جلالم را به میان قوم ایسرائل فرستادم، کسی نبود که آنها را محترم شمارد) «و چرا زمانیکه شما را خوانده صدا می زدم، کسی به ندای من پاسخ نمی داد؟
آیا شما قوم ایسرائل می پندارید که دست (مشیت) من چنان برای نجات شما کوتاه (و بی ثمر) است؟
یا هیچ نیرو و قدرت نجاتی در من نمانده است؟
اینک بنگرید که به کلام سرزنش آمیز خود دریا را خشکانده، رودخانه ها را بیابانی خشک می کنم.
ماهیان این رودخانه و دریاها از بی آبی بسیار گندیده و از تشنگی نابود می شوند.»
3. «منم که (قادرم) و آسمانها را تاریکی پوشانده، آن را با پلاس می پوشانم.» (ضربت تاریکی در مصر)
4. و اما این خد.اوند خالق یکتاست که زبان مردی دانا فهمیده را به من (یشعیا) ارزانی فرمود تا بدانم چگونه خستگان و ضعیفان را به کلامم تقویت و امیدوار کنم.
(خد.ا) هر بامداد مرا بیدار فرموده، گوشهایم را برمی خیزاند تا به نام فردی دانا کلام او بشنوم.
5. خد.اوند خالق یکتا گوش مرا گشود. پس با خواست او مخالفت نکرده و به عقب بازنگشتم.
6. پشتم را به آنان که مرا برای ایمانم به خد.اوند ضربه می زنند، سپرده؛ و گونه هایم را در دست آنان که برای تنبیه من موهای سر و صورتم را می کنند، نهاده ام؛ و روی خود را نیز از خجالت دفاع از کلام خد.اوند و از آب دهان مخالفان کلام خد.اوند نهفته ام.
7. (همه این عذابها را شکیفتم؛ زیرا می دانم که) خد.ای خالق یکتا مرا یاری خواهد فرمود. پس مشوش و مضطرب نشدم و روی خود را برابر مخالفانم، چون سنگ خارا کردم و می دانم که شرمسار نمی شوم.
8. آن ذاتی که از من حمایت کرده، کلام مرا گواهی می کند نزدیک من است.
کیست که با من برابری و ستیز کند؟ بیاید تا برابر یکدیگر بحث کنیم.
چه کسی مخالف و ضد من است؟
به نزد من بیاید.
9. اینک بنگرید که خد.ای خالق یکتا مرا یاری می کند. چه کسی مرا محکوم می سازد؟
ببینید و شاهد باشید که همه مخالفان من و مخالفان کلام خد.اوند، چون جامه ای کهنه و دریده شده، ایشان را بید می خورد.
10. و اما ای ملت ایسرائل، کیست در میان شما که از خد.ا می ترسد و کلام خادم خد.ا را اطاعت می کند؟
با اینکه در تاریکی سختیهای زندگی به سر می برد و نور امیدی را نمی یابد، به عظمت نام خد.ا ایمان و اعتقاد داشته، توکلش به خد.اوند است.
11. اکنون بنگرید ای گروه بی ایمانان که آتشی را (پرستش بتها) افروخته و خود را با جرقه های آتش در بر گرفته اید، یا در نور آتش (بی ایمانی) خود گام می نهید و میان جرقه هایی که افروخته اید، به سر می برید. این سخن را شما از دست من (یشعیا) خواهید یافت. در اندوه و افسوس ناکامی تان به خواب خواهید رفت. (سرانجام با سرکشی هایتان در راه مخالفت با کلام خد.اوند ناکام خواهید ماند.)
فصل پنجاه و یک
1. و اما گوش فراگیرید ای شما که پیرو پرهیزکاری و عدالتید و در جستجوی خد.اوندید.
به صخره ای که از آن بریده شده پدید آمده اید، بنگرید. (اَوراهام آوینو که از نسل او ساخته شده اید بنگرید)؛ و به چشمه ای که از آن بیرون کشیده شده اید. (سارا مادر قوم ایسرائل)
2. به اوراهام پدرتان بنگرید و به سارا که ابتدا نسل شما را زاییده است؛ زیرا زمانی که او (اوراهام) تنها یک فرد تنها (بی فرزند) بود، من (خد.اوند) او را خوانده، برکت کرده و افزودم.
3. (پس) خد.اوند صیون را تسلا بخشیده است.
اوست که تمام خرابی های (ایسرائل) را آرامش داده، بیابانهایش را چون باغ عَدَن (بهشت) و صحرایش را چون باغ خد.ا خواهد گرداند.
آنجا (ایسرائل) است که سرانجام شادمانی و خوشی استوار شده، آوازهای سپاسگزاری (از خد.ا) و نوای دل انگیز موسیقی از آن مکان به گوش عالمیان خواهد رسید.
14. و اما صیون (نام نمادین مادر قوم ایسرائل) می گوید:
«خد.اوند مرا ترک فرموده، پروردگارم مرا فراموش کرده است.»
15. (خد.اوند به زبان ناوی نوید می دهد): آیا ممکن است زنی (مادری) شیرده، طفل شیرخوارش را از یاد برده، به پسرش که از رحم خویش زاده شده، حس ترحم و دلبستگی نکند؟
آری مادرانی میان انسانها یافت می شوند که چنین نوزادان خود را فراموش کنند؛ اما من هرگز تو را (ای ایسرائل که فرزندم هستی) از یاد نمی برم. (الطاف و رحمتهایم را از تو دریغ نخواهم فرمود.)
16. اینک بنگر که من تصویر تو را بر کف دستهایم حک کرده ام و دیوارهای شهر مقدس تو پیاپی در نظر من است. (حکاکی تصویر ایسرائل برکف دستهای الهی، وصفی ادبی و به معنی آن است که ایشان پیوسته در نظر خد.اوند بوده و خواهند بود.)
17. فرزندانت برای بازگشت به وطن و سرزمین موعود در عجله و شتابند؛ اما نخست آن دسته از خرابکاران و نابود کنندگانی که میانت شکستها و شرمساری ات را برانگیخته اند، باید از میان تو در آمده، دور شوند.
(بیشتر شکستها و سختی های ایسرائل برای گناه و بی ایمانی گروهی از افراد خود قوم بوده است.)
18. اینک ای سرزمین ایسرائل چشمانت را برافراز. به اطرافت بنگر که قوم پراکنده ایسرائل گرد شده، به سوی تو می آیند. پس خد.اوند می فرماید: «سوگند به حیات ابدی ام که تو ای صیون، بی گمان، خود را با آنها (ایسرائل) همچون جواهر و زیور آلات آراسته، چون عروس، خویش را به آنها خواهی آراست.»
19. «زیرا اکنون خرابی ها و ویرانه های تو و زمین نابود شده ی تو برای این کثرت ساکنانش تنگ و کوچک خواهد بود، در حالی که ایشان باعث نابودی تو شده اند، از تو دور خواهند شد.»
20. «فرزندانت که در گالوت زاده شده اند و تو از حضورشان محروم بوده ای، بار دیگر در گوشهایت زمزمه خواهند نمود:
"اینجا (زمین ایسرائل) برای ما تنگ است. پس جایی را برای سکونت ما در سرزمین موعود تعیین کن."»
21. «آنگاه تو در دلت خواهی گفت: "چه کسی این ملت را برای من زاده است؟ زیرا من فرزندانم (ایسرائل) را از دست داده، نازا بوده، اسیر و در به در بودم. چه کسی آنان را پرورده، بالانده است؟
اینک من در تنهایی رها شده بودم. پس اینان از کجا آمده اند؟"»
22. این است آنچه خد.اوند خالق یکتا می فرماید: «(ای صیون) اینک بنگر که من دستم را به سوی ملل عالم برافراشته (نظر افکنده)، نشان و پرچمم را برای آنان بر می افرازم (تا بدانند که قوم را برای بازگشت به سرزمین موعود به کجا ره نموده و بدرقه کنند). آنگاه ایشان پسرانت را با لطف و مهربانی تمام در آغوششان و دخترانت را با احترام تمام بر شانه هایشان به سوی سرزمین مقدس می آورند.»
23. «پادشاهان ملل عالم، چون پدران پرورنده تو و ملکه های آنها، چون مادران شیرده تو خواهند شد.
ایشان (با تمام عظمت و مقامشان به مشیت من) در برابر تو تعظیم کرده، دیده بر زمین می نهند و خاک پاهای تو را (به نشان ارادت) خواهند لیسید. پس خواهی فهمید که من خد.اوند قادر مطلق هستم.
نیز بدان و آگاه باش آنان که در انتظار من و امیدشان تنها به من باشد، ناامید و خجل نخواهند شد.»
24. «آیا می توان طعمه شکار شده را از چنگال نیرومند رهاند و آیا اسیران را از دست پیروزان و تسخیرشدگان رهایی است؟»
25. کلامی است که خد.اوند در پاسخ می فرماید: «اسیران دست نیرومندان نیز (به خواست من) رها شده، غنایم از دست ستمگر و مستبد رها می شوند؛ زیرا من فرزندان تو را نجات خواهم بخشید.»
26. «من گوشت ایشان را که بر تو ظلم و ستم روا داشته اند، (با جنگ و ستیز در میانشان) به خودشان خواهم خوراند. آنان (دشمنان) از آشامیدن خون خودشان، همچون شرابی شیرین مست شده و آن هنگام، تمام بشر خواهند دانست که من خد.اوند رهاننده تو، آزاد کننده تو و قادر مطلق یَعقوب هستم.»
فصل پنجاه
1. خد.ا چنین می فرماید:
«ای ملت ایسرائل کجاست طلاقنامه مادر شما (صیون) که با آن او را طلاق دادم؟
(خد.ا دلیل جدایی و دوری خود را از ایسرائل می پرسد.)
یا به کدام یک از طلبکاران شما را (به جای طلبش) فروختم؟
اینک بنگرید که شما برای گناهانتان (به اسارت) فروخته شده، مادرتان هم برای خطاهای شما از پیشگاه من اخراج شد.»
2. «چرا زمانی که میان شما آمدم، کسی آنجا نبود و به پیشواز من نیامده بود؟»
(چرا در شَبات ها و موعِدها که جلالم را به میان قوم ایسرائل فرستادم، کسی نبود که آنها را محترم شمارد) «و چرا زمانیکه شما را خوانده صدا می زدم، کسی به ندای من پاسخ نمی داد؟
آیا شما قوم ایسرائل می پندارید که دست (مشیت) من چنان برای نجات شما کوتاه (و بی ثمر) است؟
یا هیچ نیرو و قدرت نجاتی در من نمانده است؟
اینک بنگرید که به کلام سرزنش آمیز خود دریا را خشکانده، رودخانه ها را بیابانی خشک می کنم.
ماهیان این رودخانه و دریاها از بی آبی بسیار گندیده و از تشنگی نابود می شوند.»
3. «منم که (قادرم) و آسمانها را تاریکی پوشانده، آن را با پلاس می پوشانم.» (ضربت تاریکی در مصر)
4. و اما این خد.اوند خالق یکتاست که زبان مردی دانا فهمیده را به من (یشعیا) ارزانی فرمود تا بدانم چگونه خستگان و ضعیفان را به کلامم تقویت و امیدوار کنم.
(خد.ا) هر بامداد مرا بیدار فرموده، گوشهایم را برمی خیزاند تا به نام فردی دانا کلام او بشنوم.
5. خد.اوند خالق یکتا گوش مرا گشود. پس با خواست او مخالفت نکرده و به عقب بازنگشتم.
6. پشتم را به آنان که مرا برای ایمانم به خد.اوند ضربه می زنند، سپرده؛ و گونه هایم را در دست آنان که برای تنبیه من موهای سر و صورتم را می کنند، نهاده ام؛ و روی خود را نیز از خجالت دفاع از کلام خد.اوند و از آب دهان مخالفان کلام خد.اوند نهفته ام.
7. (همه این عذابها را شکیفتم؛ زیرا می دانم که) خد.ای خالق یکتا مرا یاری خواهد فرمود. پس مشوش و مضطرب نشدم و روی خود را برابر مخالفانم، چون سنگ خارا کردم و می دانم که شرمسار نمی شوم.
8. آن ذاتی که از من حمایت کرده، کلام مرا گواهی می کند نزدیک من است.
کیست که با من برابری و ستیز کند؟ بیاید تا برابر یکدیگر بحث کنیم.
چه کسی مخالف و ضد من است؟
به نزد من بیاید.
9. اینک بنگرید که خد.ای خالق یکتا مرا یاری می کند. چه کسی مرا محکوم می سازد؟
ببینید و شاهد باشید که همه مخالفان من و مخالفان کلام خد.اوند، چون جامه ای کهنه و دریده شده، ایشان را بید می خورد.
10. و اما ای ملت ایسرائل، کیست در میان شما که از خد.ا می ترسد و کلام خادم خد.ا را اطاعت می کند؟
با اینکه در تاریکی سختیهای زندگی به سر می برد و نور امیدی را نمی یابد، به عظمت نام خد.ا ایمان و اعتقاد داشته، توکلش به خد.اوند است.
11. اکنون بنگرید ای گروه بی ایمانان که آتشی را (پرستش بتها) افروخته و خود را با جرقه های آتش در بر گرفته اید، یا در نور آتش (بی ایمانی) خود گام می نهید و میان جرقه هایی که افروخته اید، به سر می برید. این سخن را شما از دست من (یشعیا) خواهید یافت. در اندوه و افسوس ناکامی تان به خواب خواهید رفت. (سرانجام با سرکشی هایتان در راه مخالفت با کلام خد.اوند ناکام خواهید ماند.)
فصل پنجاه و یک
1. و اما گوش فراگیرید ای شما که پیرو پرهیزکاری و عدالتید و در جستجوی خد.اوندید.
به صخره ای که از آن بریده شده پدید آمده اید، بنگرید. (اَوراهام آوینو که از نسل او ساخته شده اید بنگرید)؛ و به چشمه ای که از آن بیرون کشیده شده اید. (سارا مادر قوم ایسرائل)
2. به اوراهام پدرتان بنگرید و به سارا که ابتدا نسل شما را زاییده است؛ زیرا زمانی که او (اوراهام) تنها یک فرد تنها (بی فرزند) بود، من (خد.اوند) او را خوانده، برکت کرده و افزودم.
3. (پس) خد.اوند صیون را تسلا بخشیده است.
اوست که تمام خرابی های (ایسرائل) را آرامش داده، بیابانهایش را چون باغ عَدَن (بهشت) و صحرایش را چون باغ خد.ا خواهد گرداند.
آنجا (ایسرائل) است که سرانجام شادمانی و خوشی استوار شده، آوازهای سپاسگزاری (از خد.ا) و نوای دل انگیز موسیقی از آن مکان به گوش عالمیان خواهد رسید.
שבוע טוב
No comments:
Post a Comment