9.03.2014

توراه فارسی سپتامبر ششم
































برداشت مطالب از سایتهای 
انجمن کلیمیان تهران
 و له دور وادور /  از این نسل به نسل دیگر




10.  هرگاه عليه دشمنانت به جنگ بروي و خداوند خالقت آن (دشمنان) را به دست تو تسليم نمايد و اسيرش را به اسارت درآوري؛
11.  و در بين اسيران زني خوشقيافه ببيني و عاشق او شوي و (بخواهي) او را به همسري انتخاب كني؛
12.  او را به داخل خانهات بياور، سرش را بتراشد و ناخنهايش را از مُد خارج كند.
13.  لباس اسارتش را از تنش دور نمايد و در خانهي تو بماند و مدت يكماه براي پدر و مادرش گريه كند و بعد از اين با او همخوابي كرده شوهرش بشو و او همسر تو باشد.
14.  چنين مقرر است كه اگر به او راغب نباشي، آزادش كني. هر جا ميخواهد برود مبادا او را در برابر پول (يا در برابر چيز ديگري) بفروشي. بهخاطر اينكه به او تجاوز كردي با او بدرفتاري نكن.
15.  هرگاه مردي دو زن داشته باشد يكي محبوب و يكي مورد نفرت و آن (دو زن) محبوب و مورد نفرت برايش پسراني بزايند و پسر نخستزاد از آن زن مورد نفرت باشد.
16.  چنين مقرر است، روزي كه آنچه را كه دارد بين پسرانش تقسيم ميكند نميتواند به پسر زن محبوب به جاي زن مورد نفرت كه نخستزاد است، حق نخستزادي بدهد.
17.  بلكه بايد پسر زن مورد نفرت را نخستزاد بشناسد و از هرچه دارد به او دو برابر (سهم) بدهد زيرا آن پسر اولين نسل اوست، حق نخستزادي از آن او ميباشد.
18.  هرگاه شخصي پسري منحرف و نافرمان داشته باشد كه از فرمان پدر و مادرش اطاعت نكند و او را تنبيه كنند و (باز هم) از آنها اطاعت نكند.
19.  پدر و مادرش او را گرفته پيش محترمين شهر و دادگاه محلي خود ببرند.
20.  به محترمين شهر وي بگويند: «اين پسر ما منحرف و نافرمان است، از فرمان ما اطاعت نميكند، هرزه و ميگسار است
21.  تمام مردم شهرش (به دستور دادگاه) او را با سنگ سنگباران نمايند تا بميرد و آن فساد را از ميان خود نابود كن تا تمام ييسرائل (اسرائیل) بشنوند و ترس داشته باشند.
22.  و هرگاه مردي خطايي بكند كه مستوجب اعدام باشد و كشته شود و (جسد) او را بهدار بياويزي ...
23.  جسدش تا شب روي دار نماند، بلكه البته در همان روز او را بهخاك بسپار زيرا بالاي دار ماندن (او) اهانت به خداوند است. پس زمينت را كه خداوند خالقت به تو ارث ميدهد ناپاك نساز.
توضیح
[1] بعد از اجراي دستورات فوق مسئولين مربوطه بايد به جستجوي قاتل پرداخته و در صورت يافتن او، وي را مجازات كنند.


1.      مبادا گاو يا گوسفند سرگردان برادر (يعني همنوع)ت را ببيني و آنها را ناديده بگيري. حتماً آن را به برادر خود بازگردان.
2.      و اگر برادر (يعني همنوع)ت به تو نزديك نيست و او را نميشناسي، آن را به داخل خانهات ببر تا (هنگامي) كه برادرت آن را جستجو كند، پيش تو بماند تا آن (يا معادل آن) را به او بازگرداني.
3.      همين عمل را نسبت به الاغش بكن، همين عمل را نسبت به اسبش بكن و با هر گمشدهي برادرت كه از او گم شود و تو آن را بيابي، همين عمل را انجام بده. نميتواني (آن را) ناديده بگيري.
4.      تماشاگر الاغ برادر (يعني همنوع)ت، يا گاوش كه در راه افتاده است نباش كه از آنها روبگرداني. حتماً (آن را) با كمك خودش بلند كن.
5.      زن، لوازم (ويژهي) مرد را به كار نبرد و مرد لباس زن نپوشد. زيرا هركس اين كارها را ميكند در نظر خداوند خالقت ناپسند ميباشد.
6.      هرگاه بهطور تصادفي بر سر راه تو بر هر درختي يا روي زمين آشيانهي پرندهاي پيدا شود (و در آن) جوجهها يا تخمهايي باشند، و مادر روي جوجهها يا روي تخمها خوابيده باشد مادر را با جوجهها برندار.
7.      حتماً مادر را آزاد كن و جوجهها را براي خودت بردار تا اينكه وضع تو خوب شود و عمرت طولاني گردد.
8.      هرگاه خانهي جديدي ساختي براي بامت نرده درست كن. زيرا كسيكه افتادني باشد از آن ميافتد. پس نگذار در خانهات خون ريخته شود.
9.      در تاكستانت دو نوع (گياه) نكار مبادا بذري كه ميكاري و محصول تاكستان تماماً حرام گردد (و سوخته شود).
10.  گاو و الاغ (يعني دو نوع چارپا) را با هم براي شخم بهكار نگیر.
11.  شعطنز يعني جنس پشم و كتان را با هم (در يك ملبوس اعم از دوخته يا بافته و غيره) نپوش.
12.  بر چهار گوشه پوشاكت كه (خود را) با آن ميپوشاني بندهاي تابيدهي (مخصوص) درست كن.
13.  هرگاه مردي زني[1] بگيرد و با او همخوابي نموده سپس از او متنفر شود ...
14.  و به او تهمت ناروا بزند و برايش موجب بدنامي شده بگويد: اين زن را گرفته و با او نزديكي كردم و او را دوشيزه «نيافتم؛»
15.  پدر آن دختر و مادرش (آثار) دوشيزگي آن دختر را پيش محترمين شهر بهدادگاه بياورند.
16.  و پدر آن دختر به محترمين بگويد: دخترم را به اين مرد به همسري دادم و (اين مرد) از او متنفر شده است.
17.  و اينك به او تهمت ناروا زده ميگويد: «دخترت را باكره نيافتم» و اينها (آثار) دوشيزگي دختر من ميباشد و آن پارچه را در حضور محترمين شهر بگستراند.
18.  محترمين آن شهر آن شوهر را گرفته تنبيهش كنند.
19.  چونكه موجب بدنامي دوشيزهي ييسرائل (اسرائیل) شده است، او را صد كِسِف (واحد پول) جريمه نموده (پول را) به پدر آن دختر بدهند و (آن دختر) زن او خواهد ماند و در تمام مدت عمرش نميتواند او را طلاق دهد.
20.  و اگر اين موضوع راست بود (و آثار) دوشيزگي آن دختر پيدا نشد.
21.  آن دختر را به دَر خانهي پدرش آورده مردم شهرش او را با سنگ سنگباران نمايند تا بميرد. چونكه در ييسرائل (اسرائیل) بيعفتي كرده يعني در خانهي پدرش زنا كرده است. آن فساد را از ميان خود نابود كن.
22.  هرگاه مردي يافته شود كه با زن شوهرداري همخوابي كرده باشد، هر دوي آنها را نابود كن. يعني آن مردي كه با آن زن همخوابي نموده و آن زن با هم كشته شوند. آن فساد را از ميان ييسرائل (اسرائیل) نابود كن.
23.  هرگاه دختري دوشيزه، عقد شدهي مردي باشد، و مردي او را در شهر يافته با او همخوابي كند؛[2]
24.  هر دو نفرشان را به بيرون شهر ببرند آنها را با سنگ سنگباران نماييد تا بميرند. آن دختر را براي اينكه در شهر فرياد برنياورد، و آن مرد را براي اينكه به زن همنوعش تجاوز كرد، و آن فساد را از ميان خود نابود كن.
25.  و اگر آن مرد در صحرا آن دختر عقد شده را بيابد و آن مرد بهزور او را گرفته و با او همخوابي كند، فقط آن مردي كه با او همخوابي كرده است، كشته شود.
26.  و به آن دختر كاري نكن، آن دختر خطايش مستوجب مرگ نيست، زيرا اين عمل مانند آن است كه كسي عليه همنوعش قيام نمايد و او را بكشد.
27.  زيرا او را در صحرا يافته است، آن دخترِ عقد شده، فرياد برآورده است و نجاتدهندهاي براي وي نبوده است.
28.  هرگاه مردي دوشيزهاي را كه عقد شده نباشد يافته او را بهزور بگيرد با او همخوابي كند و پيدا شوند ....
آن مردي كه با او همخوابي كرده است به پدر آن دختر پنجاه كِسِف (واحد پول بهعنوان جريمه) بدهد و (آن دختر) زن او باشد و نظر به اينكه به او تجاوز كرده است، نميتواند تا آخر عمرش او را طلاق دهد.

 توضیح

[1] منظور از «زني بگيرد» دختري باكره است.
[2] در مورد دختري بحث ميشود كه باكره به عقد شوهر درآمده و هنوز به خانهي شوهر نرفته است.


كسي زن پدرش را نگيرد و به ناموس پدرش تجاوز نكند.
2.      شخص بيضه لهشده و آلتبريده داخل جماعت خداوند نشود.
3.      حرامزاده داخل جماعت خداوند نشود، حتي پشت دهم او داخل جماعت خداوند نشود.
4.      عَمُوني و مُوآوي داخل جماعت خداوند نشود. حتي پشت دهم آنها هرگز داخل جماعت خداوند نشود.
5.      چونكه موقع خارج شدنتان از مصر در راه، شما را با نان و آب استقبال نكردند و بهخاطر اينكه بيلعام پسر بِعُور را از پِتُوراَرَم نَهَرَييم براي نفرين كردن تو اجير نمود.
6.      و خداوند خالقت نخواست با بيلعام موافقت كند چونكه خداوند خالقت تو را دوست ميداشت. خداوند خالقت آن نفرين را براي تو به بركت تبديل نمود.
7.      ابداً در تمام عمرت خواستار خير و خوبي آنها نباش.
8.      از اِدُومي تنفر نداشته باش چونكه برادرت است، از مصري تنفر نداشته باش چونكه در سرزمينش غريب بودي.
9.      فرزنداني كه از آنها به دنيا آيند، از پشت سوم (به بعد ميتوانند) داخل جماعت خداوند شوند.
10.  هرگاه با سپاه، عليه دشمنت بيرون روي از هر چيز بد بپرهيز.
11.  هرگاه بين تو مردي باشد كه بهخاطر احتلام شب، پاك نباشد، از اردوگاه (ييسرائل (اسرائیل)) بيرون رود. وارد اردوگاه نشود.
12.  چنين مقرر است كه نزديك غروب در آب غسل نموده و همينكه خورشيد غروب كرد به داخل اردوگاه بيايد.
13.  و خارج از اردوگاه مكاني داشته باش كه براي رفع حاجت به آنجا بروي.
14.  و در اسباب خود ميخي داشته باش كه براي موقع رفع حاجتت با آن (خاك را) بكني و برگشته مدفوع خود را بپوشاني.
15.  زيرا خداوند خالقت در ميان اردويت ميخرامد تا تو را رهانيده و دشمنانت را تسليم تو كند. پس اردويت مقدس باشد، و چيز بدي در تو نبيند كه از تو روي برگرداند.
16.  غلامي را كه از نزد اربابش به تو پناهنده شود، به آقايش تسليم نكن.
17.  در ميان تو در مكاني كه انتخاب كند يعني در يكي از جاهاي قلمروهايت كه برايش خوب باشد با تو ساكن شود. به او آزار نرسان.
18.  بين دختران ييسرائل (اسرائیل) زن هرجايي نباشد، و بين پسران ييسرائل خود فروش نباشد.[1]
19.  مرد روسپي و بهاي سگ را به خانهي خداوند خالقت براي هيچ نذري نياور چونكه هر دوي آنها (یا هر چيزي كه با آن پولها تهيه شود) براي خداوند خالقت ناپسند است.
20.  به برادرت سود وام نده، هر چيزي كه سود وام محسوب شود، خواه سود پول، خواه سود خواربار.
21.  به بيگانه سود وام بده ولي به برادرت سود وام نده تا اينكه خداوند خالقت در آن سرزميني كه تو براي وارث شدنش به آنجا وارد ميشوي در هر شغلي كه داري بركتت بدهد.
22.  هرگاه براي خداوند خالقت نذري كردي در اداي آن تأخير نكن زيرا خداوند خالقت آن را حتماً از تو مطالبه ميكند و (در صورت تأخير) براي تو خطا محسوب خواهد شد.
23.  و اگر از نذر كردن خودداري كني براي تو خطايي محسوب نخواهد شد.
24.  طبق آنچه براي خداوند خالقت نذر كردي يعني آنچه با دهانت داوطلبانه گفتي، گفتهي زبانت را رعايت كرده عمل كن.
25.  هنگاميكه (به عنوان كارگر) به تاكستان همنوعت ميآيي به قدر ميلت انگور بخور تا سير شوي. در ظرف خود (چيزي براي بردن) نگذار.
26.  هنگاميكه (به عنوان كارگر) بر حاصل درو نشدهي همنوعت ميروي ميتواني با دست خود خوشههايي بچيني ولي بر حاصل درو نشدهي همنوعت داس به كار نبر.
توضیح
[1] اين فرمان به مراجع مسئول خطاب شده است كه
 از ايجاد مراكز فساد جلوگيري به عمل آورند.


1.      هرگاه مردي زني بگيرد و با او ازدواج كند چنين مقرر است، اگر چيز ناپسندي در او بيابد و در نظرش پسنديده نيايد و برايش طلاقنامهاي نوشته به دستش بدهد و از خانهي خود بيرونش كند ...
2.      و (آن زن) از خانهي او بيرون آمده و برود همسر مرد ديگري شود ...
3.      شوهر اخير هم از او متنفر شده و (او هم) برايش طلاقنامهاي بنويسد و به دستش بدهد و او را از خانهي خود روانه كند، يا شوهر اخير كه او را به زني گرفته است بميرد؛
4.      (در اين صورت) شوهر اوليش كه او را طلاق داده بود نميتواند پس از آنكه (آن زن) قانوناً (نسبت به وي) ناپاك بهحساب آمده است برگشته او را بگيرد كه (دوباره) همسر وي شود. زيرا در حضور خداوند كار ناپسندي است.[1] (خطاب به دادگاه) پس باعث آلودگی آن سرزمینی که خداوند خالقت به تو به ارث میدهد نشو.
5.      هرگاه مردي همسر جديدي گرفت به سربازي نرود و هيچكاري (از امور ارتش) به عهدهي وي گذاشته نشود. يكسال بهخاطر خانواده‌‌اش آزاد باشد تا همسري را كه گرفته است شاد كند.
6.      (كسي) آسياب دستي يا سنگ روئي آسياب را به گرو نگيرد، زيرا وسيلهي زندگي را به گرو ميگيرد.
7.      هرگاه شخصي يافت شود كه يكي از برادرانش يعني از فرزندان ييسرائل (اسرائیل) را بدزدد، به وي ظلم نموده او را بفروشد، آن دزد كشته شود. پس آن فساد را از ميان خود نابود كن.
8.      دربارهي آسيب برص مواظب باش كه (دستورات) آن را زياد رعايت كرده عمل كني. همانگونه كه به كُوهِن (کاهن)‌هاي از سبط لِوي دستور دادم، هر آنچه به شما راهنمايي كنند رعايت نموده عمل كنيد.
9.      آنچه را که خداوند خالقت موقع بيرون آمدنت از مصر، بين راه با ميريام عمل كرد به ياد داشته باش.
10.  هرگاه به همنوعت چيزي وام دادي براي گرفتن گروي آن به خانهي وي داخل نشو.
11.  بيرون بايست تا آن شخصي كه تو به او وام ميدهي گروي را نزد تو بیرون بياورد.
12.  و اگر او شخص فقيري است تا زمانيكه گروي او نزد توست آرام نگير.
13.  حتماً موقعي كه آفتاب غروب ميكند آن گروي را به او بازگردان تا در پوشش خود بخوابد و تو را دعا كند و (اين عمل) در پيشگاه خداوند خالقت براي تو نيكوكاري به شمار آيد.
14.  به مزدور فقير و مسكين، از برادرانت يا از غريبي كه در سرزمينت يعني در قلمرواَت (باشد) اجحاف نكن.
15.  در همان روز قبل از غروب آفتاب مزدش را بده زيرا فقير است و جانش به آن بستگي دارد. تا عليه تو نزد خداوند فرياد برنياورد مبادا براي تو خطايي محسوب شود.[2]
16.  پدران به موجب (گواهي) فرزندان كشته نشوند و فرزندان به موجب (گواهي) پدران به قتل نرسند. هركدام بهخاطر خطاي خويش كشته شود.
17.  حق غريب يا يتيم را پايمال نكن. لباس بيوهزن را گرو نگير.
18.  و به ياد داشته باش كه در مصر غلام بودي و خداوند خالقت تو را از آنجا بازخريد نمود. به اين جهت من به تو فرمان ميدهم كه اين كار را بكني.
19.  هرگاه حاصل خود را در صحرايت درو كني و دستهاي از خوشهها را فراموش نمايي برنگرد كه آن را برداري. براي غريب، يتيم و بيوهزن بماند. تا اينكه خداوند خالقت تو را در تمام كسب و كارت بركت دهد.
20.  هرگاه درخت زيتون (و هرگونه محصول روغندار) خود را تكاندي (آن را) به كلي عاري از ميوه نكن، براي غريب، يتيم و بيوهزن بماند.
21.  هرگاه تاكستان خود را ميوهچيني كردي، خوشههاي كمدانه را كه جا گذاشتي نچين. براي غريب، يتيم و بيوهزن بماند.
به ياد داشته باش كه در سرزمين مصر غلام بودي بدين جهت من به تو فرمان ميدهم اين كار را بكني.

توضیح 

[1] علماي يهود از اين آيهها چنين نتيجه گرفتهاند كه ممكن است دو مرد از اين راه اقدام به مبادلهی زنان خود كنند كه كاري است ناپسند و اين دستور براي جلوگيري از آن عمل ناپسند صادر شده است.
[2] اين در موردي است كه كارگر شب كار باشد در مورد كارگر روزكار به كتاب وييقرا فصل 19 آيه 13 مراجعه شود.


1.      هرگاه بين اشخاص مرافعهاي باشد و براي محاكمه بيايند و دادرسان آنها را داوري كنند كسي را كه حق دارد محق بشناسد و ظالم را محكوم نمايند.
2.      چنين مقرر است كه اگر آن ظالم مستحق تازيانه خوردن باشد آن داور او را بخواباند و در حضور خود او را به ميزان شرارتش، با شماره تازيانه بزنند.
3.      او را (تا) چهل تازيانه بزند، اضافه نكند. مبادا بر اين تعداد افزوده او را تازيانهي بيشتري بزند و برادرت در نظرت خوار شود.
4.      دهان گاو را در موقع خرمن كوبيش نبند.
5.      اگر برادراني با هم معاصر باشند و يكي از آنها بميرد كه فرزندي نداشته باشد، (و زنش هم باردار نباشد) زن آن مرده (از اين خانواده) خارج نشود كه همسر (مرد) غريبي گردد. برادر شوهرش با او ازدواج نموده او را براي خود به همسري بگيرد و وظيفهي برادرشوهري را كه برادرش مرده است، نسبت به وي به جا آورد.[1]
6.      چنين مقرر است، آن نخستزادهاي كه بزايد بنام برادر درگذشته باقيبماند و نام (برادر)ش از ييسرائل (اسرائیل) محو نگردد.
7.      و اگر آن مرد نخواهد زن برادرش را بگيرد، زن برادرش به دادگاه نزد محترمين رفته بگويد: برادرشوهرم از احياي نام برادرش در ييسرائل (اسرائیل) خودداري ميكند، نميخواهد وظيفهي برادرشوهري را كه برادرش مرده است نسبت به من به جا آورد.
8.      محترمين شهرش او را دعوت كرده با او صحبت كنند. ولي اگر (آن مرد باز هم) اصرار نموده بگويد نميخواهم او را بگيرم...
9.      زن برادرش در حضور محترمين، به او نزديك شده و كفش او را از پايش درآورد و پيش وي (بر زمين) تف بيندازد و اعلام داشته بگويد: با مرديكه خاندان برادرش را احيا نكند چنين عمل مي‌‌شود.
10.  و در ييسرائل (اسرائیل) نامش (نام برادر شوهر) «خانوادهي كفش كنده» گذاشته شود.
11.  هرگاه مرداني با هم يعني يكي با ديگري گلاويز شوند و همسر يكي، براي نجات شوهر خود از دست كسي كه او را ميزند، پيشرفته دست خود را دراز كند و شرمگاه[2] ديگري را بگيرد...
12.  دست او را از مچ قطع كن، از او صرفنظر نكن.
13.  در كيسهي خود دو نوع وزنهي بزرگ و كوچك (يعني سنگين و سبك براي تقلب) نداشته باش.
14.  در نزد خود دو نوع ايفا (پيمانه) بزرگ و كوچك (زياد و كم براي تقلب)، نداشته باش.
15.  وزنهي كامل و درست داشته باش، ايفاي (پيمانهي) تمام و درست داشته باش تا اينكه روي آن زميني كه خداوند خالقت به تو ميدهد عمرت دراز شود.
16.  زيرا هر شخص بيانصافي يعني هركسي كه اين كارها را ميكند، مورد تنفر خداوند خالقت است.
17.  آنچه را كه عَمالِق موقع بيرون آمدنتان از مصر در راه با تو كرد به ياد داشته باش.
18.  در حاليكه تو خسته و كوفته بودي، در راه با تو مواجه شد. از پشت سرت تمام واماندگان را كه عقب تو بودند از بين برد و از خداوند ترس نداشت.
پس چنين مقرر است، در سرزميني كه خداوند خالقت براي ارث بردن آن به ملكيت به تو ميدهد هنگاميكه خداوندت از تمام دشمنان اطراف به تو آرامش بخشيد، خاطرهي عَمالِق را از زير آسمان محو كن. فراموش ننمايي.

توضیح
[1] اگر مردي فوت كند كه از او فرزندي باقي نمانده باشد بجاست برادر آن مرد با زن برادر متوفي ازدواج كند تا نام برادرش از بين نرود و در صورتيكه برادر شوهر نخواهد يا عملاً نتواند نام برادرش را زنده كند دادگاه او را راهنمايي ميكند كه وي را به همسري بگيرد يا نه.
[2] مفسرين گفتهاند: اين عمل زن نوعي بيعفتي است و مستوجب مجازات ميباشد. علاوه بر اين ممكن است براي مرد ايجاد خطراتي هم بنمايد و صدماتي جبرانناپذير وارد كند. در اين صورت مجازات خواهد شد ولي در صورتيكه صدمهاي وارد نگردد زن محكوم به پرداخت جريمه خواهد شد. پایان





مسابقه * صدا * در تلویزیون اسرائیل



* هفطارای کی یتصه *



چهل و نهمین هفطارا یِشَعیا ۵۴/۱ - ۵۴/۱۰ 

پنجمین هفطارا از هفت هفطارای تسلا بخش 
یشعیا که در هفت هفطارا میان نهم آو و روش
 هشانا خوانده می شود.



این بخش از نبوتهای یِشَعیا وصف پایان گالوت و نجات نهایی ملت ایسرائل است. ایشان را خد.اوند نوید می دهد که ذات مقدسش گالوت سخت و دوران در به دری را پایان داده، نجات دلپذیری را بهره ی سرزمین و قوم رنج کشیده آن خواهد کرد. ابراز دلبستگی شدید الهی به قوم و نوید رحمتها و برکات آسمانی اش، وظیفه ای مقدس برای این ملت پدید می آورد که همانا پذیرش و نگاهداری بی چون و چرای فرمانها و احکام تورای مقدس است. بیش از 70 فرمان از 613 فرمان امر و نهی الهی در پاراشای کی تِصِه نوشته شده که پیوند هفطارا و پاراشای کی تِصِه را می نماید.
یشعیافصل پنجاه و چهار
1. آواز بخوان تو ای نازایی که قادر به زادن و دیدار فرزند نبوده ای. شادی نما.
فریاد برآور که دردهای زایمان را نکشیده ای؛ زیرا خد.اوند چنین می فرماید:
«آگاه باش که فرزندان زن رها شده و بی کس، از فرزندان زن عقد شده بیشتر خواهند بود
(یِروشالَییم در گالوت به نام مادر ناکام ملت ایسرائل از دیدار فرزندانش محروم بوده است و نیز در پایان آن نجات نهایی، شمار قوم ایسرائل در سرزمین موعود، بیشتر و افزونتر خواهد بود.)
2. مکان خیمه ات (یروشالییم) را بگستر (تا ایسرائل را که دسته دسته نزد تو باز می گردند، جا دهی)، پرده های مسکنت (دروازه های شهرهای ایسرائل) بی دریغ بگشا.
ریسمانها (پرده ها و دروازه ها را برای وسعتشان) دراز کن. میخهایت را (در زمین) مستحکم نما.
3. زیرا از راست و چپ (مشرق و مغرب یا شمال و جنوب) گسترده می شوی، تا نسل تو زمینهای اقوام (بیگانگان ایسرائل) را تصرف کرده و شهرهای ویران شده ی آن را بار دیگر آباد و در خور زندگی سازند.
4. مترس (ای ایسرائل)؛ زیرا (سرانجام برای حمایت الهی، پس از پایان گالوت و بازگشت نهایی به سرزمین ایسرائل) خجل نخواهی شد و شرمسار مباش که بار دیگر رسوا نمی شوی؛ چون این بار (پس از نجات نهایی) خجالت و شرمساری خطاهای دوران جوانی ات (در گالوت) را فراموش کرده، خفت و خواری دوران بیوگی (سرگردانی و در به دری) را به یاد نخواهی آورد.
5. زیرا آفریدگارت که نام مبارکش خد.اوند مخلوقات عالم هستی است، چون شوهر (تکیه گاه) توست.
آن مظهر مقدس ایسرائل که رهاننده توست.
اوست که سرانجام، خد.ای تمام جهانیان شناخته خواهد شد.
6. خد.اوند تو چنین می فرماید:
«زیرا خد.ا تو را زنی رنجدیده و دلشکسته (مال خود) خوانده است.
(پس)آیا (انصاف است که شوهری) زنش را در دوران جوانی مردود کرده، رها کند؟»
7. «تو را (ای ایسرائل) تنها برای لحظه ای کوتاه (در گالوت) ترک کرده بودم؛ اما با دلسوزی، دلبستگی و رحمی عظیم و بی انتها تو را (از اطراف جهان) انجمن خواهم کرد
8. خد.اوند رهاننده چنین می فرماید:
«در اندک برافروختگی خشمم، (برای خطا و نافرمانی هایت) رخسارم (نظر مبارکم) را از تو برای لحظه ای (سرگردانی در گالوت) نهفتم، اما به لطف و مرحمتی ابدی بر تو رحم و شفقت ارزانی خواهم کرد
9. «برای ذات مقدس من (گالوت ایسرائل) همچون آبهای (طوفان) نوح (زداینده گناهان) بوده است؛ اما چنانکه سوگند یاد کردم (پس از نجات نهایی) بار دیگر به تو ایسرائل خشمگین نشده، تو را توبیخ و تنبیه (پراکنده و سرگردان) نخواهم کرد
(با اینکه دوران گالوت به طور موقت رنج و عذاب ملت ایسرائل را برانگیخته است، به دلیل زدودن گناهانشان فرجامی خوش و دلپذیر در پی دارد.)
10. خد.اوندی که بر تو (ای ایسرائل) رحم و شفقت می بخشد، چنین می فرماید:
«زیرا اگر کوه ها مکانشان را ترک کرده و تپه ها نیز از جایشان بچرخند، بدان که آنگاه نیز احسان مرا ترک نکرده و عهد صلح (ابدی بین من و تو) باطل نخواهد شد
******************

به بهانه فرارسیدن روش هشاناه و دریافت تقویم
 عبری-فارسی-انگلیسی به رسم همه ساله
چکیده ئی از زندگینامه و فعالیت های
  اجتماعی و فرهنگی
  مورخ و شخصیت
 خیراندیش یهودی ایرانی
شادروان، استاد
سلطان سلیمان 





No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information