7.31.2014




 شبات شالم/۸.۲.۱۴




  • JEWISH WORLD









انکه به پدران ما  حضرات ابراهیم و اسحق و یعقوب برکت داد او  سربازان ارتش دفاعی اسرائیل و افراد در خدمت سرویسهای امنیتی که برای دفاع از کشور و شهرهای خداوند از مرزهای لبنان تا صحراهای مصر و از اقیانوس بزرگ تا مغرب در زمین و هوا و دریا خدمت میکنند را به همچنین برکت دهددشمنان انان که برای نابودی ما قد علم میکنند را به بیماریهای سخت دچار سازد و او خداوند یکتا سربازان ما را از هر گونه گزند و بیماری  مبرا دارد. به تلاش انان در راه خدمت به ملت یهود در جهان موفقیت و عنایت عطا فرماید. دشمنانشان را مغلوب و انانرا با تاج پیروزی  به خانه بازگرداند و همانطورد که در پاراشای این هفته در فصل * دواریم * امده 
* خداوند با شما خواهد بود و به
 جای شما با دشمنانتان خواهد 
جنگید و نجات بخشتان خواهد شد *. امین



تصویر ماهواره ئی از شرق رودخانه اردن 
 که نشان میدهد سرزمینهای اقوام باستانی 
« ادوم، مواو، امون و گیلعاد » 
که در زمان فعلی همان اردن میباشند



برگرفته از سایت * نشریه بینا * انجمن کلیمیان ایران

1.      اين است سخناني كه مُشه (موسی) در آن سوي يَردِن (سمت مشرق) در بيابان، در آن باديه مقابل درياي سرخ بين پاران و تُوفِل و لاوان و حَصِرُوت و ديزاها و به تمام (قوم) ييسرائل (اسرائیل) گفت:
2.      از راه كوه «سِعير» از «حُورِو» تا «قادِش بَرنِيَع» يازده روز (راه) است. ‌
3.      در سال چهلم، ماه يازدهم، (روز) اول ماه بود كه مُشه (موسی) با فرزندان ييسرائل (اسرائیل) طبق آنچه كه خداوند به او دربارهي آنها فرمان داده بود، سخن گفت.
4.      بعد از اينكه او «سيحُون» پادشاه اِمُوري را كه ساكن «حِشبُون» بود و «عُوگ» پادشاه باشان را كه ساكن «عَشتارُوت-اِدرِعي» بود شكست داد ...
5.      مُشه (موسی) در آن سوي يَردِن (سمت مشرق) در سرزمين «مُوآو» شروع كرد و اين توراه را چنين شرح داد.
6.      خداوند خالق ما در حُورِو به ما چنين سخن گفت: ماندن شما در اين كوه كافي است.
7.      برگرديد به سوي كوهستان اِمُوري و به طرف تمام سرزمينهاي همجوار به طرف آن بيابان و آن كوهستان حركت كنيد. به شِفِلا و نِگِو به ساحل دريا يعني سرزمين كِنَعَن (کنعان) و لِوانُون تا آن رودخانهي بزرگ يعني رودخانهي پِرات پيش برويد.
8.      توجه كن آن سرزمين را در برابر شما قرار دادم. بياييد آن سرزمين را كه خداوند به پدرانتان يعني به اَوراهام (ابراهیم)، ييصحاق (اسحاق) و يَعقُوو (یعقوب) سوگند ياد نمود كه (آنرا) به آنها و بعد از آنها به نسلشان بدهد وارث شويد.
9.      در آن موقع به شما چنين گفتم: نخواهم توانست به تنهايي زحمات شما را تحمل كنم.
10.  خداوند خالقتان شما را افزون نموده و اينك امروز از زيادي مانند ستارگان آسمان هستيد.
11.  خداوند خالق پدرانتان هزار برابر چون شما بر شما بيفزايد، و چنانكه به شما گفت، شما را بركت دهد.
12.  چگونه من به تنهايي متحمل زحمت و بار و مرافعهي شما شوم.
13.  از بين سبطهاي خود مرداني دانا، فهميده و معروف بياوريد تا آنها را در رأس شما قرار دهم.
14.  به من جواب داده گفتيد: موضوعي كه گفتي انجام بدهيم، خوب است.
15.  پس (من) سران سبطهاي شما- مردان دانا و معروف را گرفته آنها را بر شما سران هزاره و صده و پنجاهه و دهه و مأموران اجرا براي سبطهايتان قرار دادم.
16.  در آن وقت به داوران شما چنين فرمان دادم. به (اختلافهاي بين) برادرانتان گوش بدهيد و بين هر كس با طرف يهودي يا بيگانهاش با عدالت داوري كنيد.
17.  در داوري طرفداري نكنيد. به موضوع يا به مدعي، چه كوچك چه بزرگ باشد گوش بدهيد. از حضور كسي نهراسيد چونكه داوري از آن خداوند است. موضوعي كه براي شما دشوار باشد نزد من بياوريد و من به آن گوش خواهم داد.
18.  در آنوقت تمام كارهاييرا كه بايد بكنيد به شما دستور دادم.
19.  همانطوري كه خداوند خالقمان به ما فرمان داد از حُورِو حركت كرده تمام آن بيابان بزرگ و خوفناكي را كه ديديد از راه كوه اِمُوري پيموده به قادِشبَرنِيَع رسيديم.
20.  به شما اعلام داشتم به كوهستان اِمُوري كه خداوند خالقمان به ما ميدهد رسيدهايد.
21.  توجه كن خداوند خالقت اين سرزمين را پيش تو نهاد. همانطور كه خداوند پدرانت به تو سخن گفت، بالا آمده (آنرا) تصرف كن. ترسان و هراسان مباش.
22.  تمام شما پيش من آمديد و گفتيد: مرداني را پيشاپيش خود بفرستيم تا آن سرزمين را براي ما تفتيش نمايند و دربارهي راهي كه از آن خواهيم رفت و شهرهايي كه به آنها وارد خواهيم شد براي ما گزارش بياورند.
23.  اين كار به نظر من خوش آمد. دوازده مرد را، از شما، از هر سبط يك نفر انتخاب كردم.
24.  (آنها) به آن كوه رو كرده عازم شدند تا نَخَل اِشكُول رسيدند و در آن جاسوسي كردند.
25.  از ميوهي آن سرزمين با دست خود گرفته پيش ما آوردند. به ما گزارش داده گفتند آن سرزمين كه خداوند خالقمان به ما ميدهد، خوب است.
26.  نخواستيد عزيمت كنيد و از امر خداوند خالق خود تمرد كرديد.
27.  در چادرهاي خود غرولند كرده گفتيد خداوند به خاطر دشمني با ما، ما را از سرزمين مصر بيرون آورد. تا ما را به دست اِمُوري تسليم نمايد كه نابودمان كند...
28.  ما به كجا عزيمت كنيم؟ برادرانمان قلب ما را مشوش نموده گفتند (اهالي آن سرزمين) قومي بزرگ و از ما قدبلندترند. شهرها بزرگ و تا آسمان محصور است و فرزندان عَناق (غول) را هم آنجا مشاهده نموديم.
29.  به شما گفتم از آنها نهراسيد و ترس نداشته باشيد.
30.  خداوند خالقتان كه پيشاپيش شما ميرود، به همان گونهاي كه براي شما، در نظر شما، با مصريان عمل نمود براي شما خواهد جنگيد.
31.  در بيابان هم ديدي همانطوري كه مردي فرزندش را نگهداري ميكند، در تمام راهي كه پيموديد تا رسيدنتان به اين محل، خداوند خالقتان تو را نگهداري ميكرد.
32.  و در اين مورد شما به خداوند خالقتان ايمان نداريد ...
33.  (خداوندي) كه شب در آتش و روز در ابر براي نشان دادن راهي كه آنرا خواهيد پيمود پيشاپيش شما ميرفت تا محلي را براي اردو زدنتان به شما نشان دهد.
34.  خداوند صداي سخنان شما را شنيده خشمگين شد و چنين سوگند ياد نمود:
35.  كه از بين مردم اين نسل، كسي، آن سرزمين خوبي را كه سوگند ياد كردم به پدرانتان بدهم، نخواهد ديد.
36.  به جز «كالِو» پسر «يِفونه»، به خاطر اينكه كاملاً از خداوند پيروي نمود. او آنرا خواهد ديد و آن سرزميني را كه بر آن گام نهاد به وي و به فرزندانش خواهم داد.
37.  خداوند به خاطر شما به من هم خشم كرده گفت: تو هم وارد آنجا نخواهي شد.
38.  «يِهُوشوعَ (یُوشَعپسر «نون» كه پيش تو ايستاده است، وارد آنجا خواهد شد. وي را تقويت نما، زيرا او آن (سرزمين) را تقسيم كرده به مالكيت ييسرائل (اسرائیل) درخواهد آورد.
39.  اطفالتان كه (دربارهي آنها) گفته بوديد غارت خواهند شد و فرزندانتان كه امروز خوب و بد را تميز نميدهند، وارد آن خواهند شد. آنرا به آنها خواهم داد و ايشان وارث آن خواهند شد.
40.  پس شما به سوي بيابان متمايل شده از راه درياي سرخ حركت كنيد.
41.  جواب داده به من گفتيد، نسبت به خداوند خطا كرديم، طبق آنچه خداوند خالقمان به ما فرمان داده است ما عازم شده جنگ خواهيم كرد. هركدام وسايل جنگي خود را بسته حاضر شديد تا از آن كوه بالا برويد.
42.  خداوند به من گفت به آنها بگو چونكه من در ميان شما نيستم عزيمت نكنيد و نجنگيد تا از دشمنانتان شكست نخوريد.
43.  به شما گفتم، گوش نداديد. از امر خداوند تمرد كرديد و گستاخي نموده از آن كوه بالا رفتيد.
44.  اِمُوري كه در آن كوهستان ساكن بود، به مقابله با شما درآمده مانند زنبورها شما را تعقيب كردند و شما را در «سِعير» تا «حُورما» در هم كوبيدند.
45.  برگشتيد در حضور خداوند گريستيد. خداوند به حرف شما توجه نكرد و به شما گوش نداد.
46.  پس به اندازهي مدت توقف خود (در ساير منزلگاهها)، سالهاي زيادي در «قادِش» مانديد.


چهل و چهارمین 
هفطارا
یِشَعیا 1/1 – 1/27




No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information