4.29.2015

از گوشه و کنارجهان ۴.۲۶.۱۵ - ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ در ایران اسلامی اشغالی




















ربات
















طرز درست کردن باگت تخم مرغی برای روز مادر

با درست کردن این باگت خوشمزه برای مادر و همسرتان ، اوقات خوشی را در کنار آنها بگذرانید.

مناسب : 10 وعده
مدت زمان آمادگی : 30 دقیقه
مدت زمان پخت : 30 تا 40 دقیقه، 350 درجه‌ی فارنهایت ( 176 درجه‌ی سلسیوس )
مدت زمان خنک شدن : 5 دقیقه

مواد مورد نیاز :

 باگت ( 450 گرمی ) ایتالیایی یا فرانسوی ( بریده نشده )2 عدد
 سوسیسبه مقدار لازم
 فلفل متوسط زرد یا قرمز شیرین، خرد شده1 عدد ( 3/4 فنجان )
 پیازچه نصف شده 1/2 لیوان
تخم مرغ ، آرام زده شده10 عدد
خامه‌ی زده شده به مقدار مساوی یا خامه‌ی سبک2/3 لیوان
ریحان خرد شده1/4 لیوان
نمک1/2 قاشق چایخوری
پنیر موزارلا خرد شده

2 عدد باگت ( 450 گرمی ) ایتالیایی یا فرانسوی ( بریده نشده )

طرز تهیه باگت تخم مرغی پخته شده برای روز مادر :
1. فر را از قبل در دمای 176 درجه‌ی سلسیوس گرم کنید. یک ورق شیرینی پزی بزرگ را روی میز بگذارید. با استفاده از یک چاقوی دندانه دار، بالای هر یک از نان‎ها به اندازه‌ی یک اینچ از طرف بلند ببرید. از قاشق یا انگشتتان برای بیرون آوردن محتویات درون نان‎ها استفاده کنید. پوسته‎های نان را روی ورق شیرینی پزی آماده قرار دهید.

2. روکش‎ روی سوسیس‎ها را در صورت وجود جدا کنید. در یک ماهیتابه‎ی بزرگ، سوسیس‎ها را له کرده و به همراه فلفل‎ شیرین‎ها به مدت 8 دقیقه‎ای بپزید تا سوسیس‎ها پخته شوند و فلفل‎ها نیز تُرد باشند. پیازچه ها را در آخرین دقایق پختن مخلوط کنید. ماهیتابه را از روی حرارت برداشته و چربی آن را دور بریزید.

3. در یک کاسه‎ی بزرگ، تخم مرغ‎ها، خامه‎ی زده شده، ریحان و نمک را با یکدیگر ترکیب کنید. مخلوط سوسیس و یک لیوان پنیر را نیز اضافه کرده، به هم بزنید.

4. با دقت مخلوط تخم مرغ را داخل پوسته‎های نانی ( همان نان خالی شده ) بریزید. 1/2 لیوان باقی مانده‎ پنیر را روی مخلوط بپاشید. به مدت 35 تا 40 دقیقه بدون درپوش بپزید یا تا وقتی که تخم مرغ‎ها آماده بشوند. ( 70 درجه سلسیوس )

5. بگذارید برای 5 دقیقه خنک شود. با استفاده از چاقوی دندانه‎دار، باگت‎ها را قطعه قطعه کنید.




********************



وزارت فرهنگ چین رقص برهنه (استریپتیز) را در مراسم خاکسپاری مردگان که در روستاهای چین برگزار میشود ممنوع کرده است.

پلیس توکیو میگوید مردی که هواپیمای بدون سرنشین حامل مواد رادیواکتیو را بر بام دفتر نخستوزیر ژاپن نشانده بود، دستگیر کرده است.

زلزلهای قوی به قدرت ۷.۹ در مقیاس ریشتر روز شنبه ۲۵ آوریل غرب نپال را لرزاند. تا کنون تعداد زیادی کشته و زخمی شدهاند و مردم و امدادگران تلاش میکنند کسانی را که زیر آوار ماندهاند نجات دهند.

گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) ویدیویی منتشر کرده که ظاهرا در آن سیستم خدمات درمانی این گروه را تبلیغ می کند. داعش برای معرفی سیستم خدمات درمانیاش از لوگویی همانند لگوی سیستم خدمات درمانی بریتانیا (NHS) استفاده کرده است.

آرتور گلکارف، فرزند ملکه قلندروا، رقصنده مشهور تاجیکستانی، که به تازگی جنسیت خود را عوض کرده، شب گذشته در شبکه اول روسیه همراه مادرش با لباس زنانه ظاهر شد و داستان زندگی خود را روایت کرد.

سرگذشت دو فرش، که یکی از آنها به رئیس جمهور آمریکا هدیه شده بود و دیگری اخیرا در خانه ای در شهر سن دیه گو کالیفرنیا پیدا شده، کمک میکند تا تاریخچه اولین کمکهای بشردوستانه آمریکا و سرنوشت فاجعه بار ارامنه در ترکیه صد سال پیش را بهتر بشناسیم.

زنبورها گلهای آغشته به آفتکشهای نیکوتیندار را بیشتر دوست دارند. دانشمندان دانشگاه نیوکاسل به این نتیجه رسیدهاند این نوع آفتکشها باعث "سرخوشی" زنبورها میشوند و زنبورها احتمالا مثل افراد سیگاری به این مواد میل بیشتری پیدا میکنند.











گام اول:









عذرخواهی کردن کار هرکس نیست چون جرأت می خواهد؛ بنابراین طلب پوزش کار انسان های شجاع است و بس؛ زیرا برای همه ی ما آسیب پذیر نشان دادن خود، مواجهه با فردی که ممکن است به ما آسیب بزند، پذیرفتن مسئولیت گفته ها و اعمال خود و به عهده گرفتن عواقب و پیامد رفتارهایمان در بیشتر مواقع کار سختی است؛ به ویژه اگر حق با ما نباشد.

دومین نکته:
عذرخواهی کردن جبران لطمه ای است که به فرد مقابل وارد کرده ایم نه این که از طریق آن بخواهیم احساس گناه خود را کمتر کنیم. اگر فکر کنیم که عذرخواهی به ما برمی گردد، در واقع کار چندانی نکرده ایم بلکه فقط سعی کرده ایم احساس رنج، گناه و شرمندگی خود را کمتر کنیم. اما اگر اعتقاد داشته باشیم که عذرخواهی کمک به فرد صدمه دیده است، هدفمند حرکت کرده ایم، زیرا می دانیم عذرخواهی کردن اولین گام در مسیری است که طی آن می خواهیم لطمه به دیگری را جبران کنیم. بنابراین نیازی نیست که چیزی را از طرف مقابل پنهان کنیم. متواضعانه برخورد کنیم اما درباره ی کار خود اعتماد به نفس داشته باشیم.
چگونه راحت تر عذر خواهی کنیم؟



اقدامات اساسی برای عذرخواهی:
موضوع عذرخواهی را به طور ویژه و شفاف مطرح کنید.
نگویید «متاسفم اگر چیزی باعث ناراحتی ات شده است» یا «می دانم چیزهایی گفتم که نباید می گفتم». زیرا طرف مقابل تک تک جملات و کلمات شما را زیر نظر دارد و صداقت یا عدم صداقت را در آن حدس می زند و از طرفی آن چه را باعث ناراحتی اش شده است نیز به خوبی به یاد دارد. بنابراین به یاد داشته باشید که دقیقاً آن چه را که باعث ناراحتی اش شده است ذکر کنید. هر قدر صداقت بیشتری داشته باشید، احتمال این که در عذرخواهی موفق شوید، بیشتر است.

می توانید بگویید «می فهمم که کارم باعث شد شما…» با این جمله به طرف مقابل می فهمانید که احساسی را که به وی دست داده است را می پذیرید. این بار هم به جزئیات و به طور واضح درباره ی کار خود فکر کرده اید و می دانید که پس از برخورد شما چه احساسی پیدا کرده و احتمالاً چه تغییراتی کرده است.

و یا بگویید «ای کاش در عوض…» با بیان این جمله به وی نشان می دهید که آگاهانه درباره ی ماهیت رفتار خود فکر کرده اید و کارهایی را که می توانستید انجام ندهید را از نظر گذرانده اید.

و اما جمله ی کارساز «می دانم که نمی توانم گذشته را تغییر دهم اما آماده ام که جبران کنم» با این جمله به وی ثابت می کنید که برای ترمیم روابط تخریب شده ی خود تصمیم جدی گرفته اید. این جمله یکی از بهترین روش های عذرخواهی است که بسیار کارآمد است و باعث از بین رفتن دلخوری می شود.





مبادله جوک و طنز در مواجهه


 با موضوع جدی مذاکرات


 اتمی ( ایران )


"دوستان توافق برسر مسئله هسته ای بود! خواهش می کنم اطلاع رسانی کنید مردم با تاپ و شلوارک نیان بیرون."


۲۰ میلیون جمع کرده بودم یه پراید بخرم، الان با این توافق نمیدونم پورشه بخرم یا مازراتی."


اما بعضی جوک ها خوشبینانه نیستند "شانس نداریم که حالا که داره رابطمون با آمریکا خوب می شه اقتصادشون تعطیل می شه هیچی دیگه از فردا باید خرج مردم مظلوم آمریکا رو هم بدیم." این جوک به کمک های مالی ایران به فلسطینی ها، لبنان و سوریه اشاره می کند


بعضی از این جوک ها جنبه اجتماعی دارد. مثلا یکی در مورد احتمال ورود مردان مجرد آمریکایی به تهران است: "شوهرهای آمریکایی در راه تهران اند."


یک کاربر اینترنتی یک روز پس از اعلام تفاهم اولیه اتمی نوشته بود: "امروز روز جمعه ست حالا باید چیکار بکنیم در نماز جمعه شعار مرگ بر آمریکا بدیم یا نه؟"



"اوباما حالا که رابطمون خوب شده نماز جمعه این هفته رو بندازیم تو حیاط کاخ سفید

"بعد از نام گذاری منهتن به مش حسن به دستور اوباما، به دستور روحانی هم نام شهر اراک به باراک تغییر کرد."


در یک نمونه پسر از پدر دوچرخه می خواهد. پدر برای خرید دو چرخه فهرست بلند و بالایی از کارهایی که پسر باید انجام بدهد به او می دهد. پسر در مقابل این تقاضاها می گوید: حتما می خواهی که تحریم های آمریکا علیه ایران را هم بردارم



*********************










هنر ظریف کاری بر روی چوپ در ارومیه

به انتخاب شیرین فرهمند



هنر ظریف کاری روی چوب ارومیه
هنر ظریف کاری روی چوب ارومیه
هنر ظریف کاری روی چوب ارومیه
هنر ظریف کاری روی چوب ارومیه

ریزه کاری چوب از جمله صنایع دستی پررونق شهرهای ارومیه و سنندج بوده و اساس آن روکش کردن قطعات چوبی آماده شده براساس طرح مورد نظر است. اگر این محصولات توسط چوب گردو ، سنجد، گلابی، سرو، صنوبر،تبریزی و بروش بریدن چوب در قطعات نازک و کنار هم چسباندن آنها تولید می‌شوند.

انواع جعبه سیگار، دستمال کاغذی، شکلات خوری، وسایل تزئینی و انواع گردنبند و دستبند،جعبه لوازم آرایش و… که در این شهرستان تولید می‌شوند به روش ریزه کاری روی چوب است. ابزار مورد استفاده تقریباً همانند منبت کاریست و بیشتر از وسایل مخصوص برش و چسباندن و سمباده استفاده می‌شود. پس از اتمام کار روی محصول را با لایه‌های از لاک الکل یا سیلر و کیلر می‌پوشانند.
«صنعت و هنر ریزه کاری چوب در آذربایجان رونق و رواج شایسته ای (داشته) دارد و اگر چه تولیدات فعلی به دلیل برخورداری صنعتگران از بازار مناسب فاقد ویژگی‌های لازم می‌باشد و اکثر تولید کنندگان شهری به جای خلق آثار ارزشمند هنری ترجیح می‌دهند محصولاتی مشتری پسند ارائه دهند،با این وجود هنوز در محلات پراکنده شهر ونیز در قسمتی از مناطق روستایی تولید کنندگان وهنرمندانی یافت می‌شوند که صبر و هنرشان را پشتوانه‌ی ساخت فرآورده‌های ظریف هنری و مصرفی کرده اند»

هنر ظریف کاری روی چوب ارومیه


زندگی در خوابگاه دانشجوئی







عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی










عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی









عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکسهای باحال از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکسهای جالب از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکس های کمیاب از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی
عکس خنده دار از خوابگاه های دانشجویی


 تصویر زیر « نقاشی » نیست بلکه تنها یک عکس معمولیست  
که انرا مشاهده میکنبد







عکس های جالب و دیدنی روز 5 اردیبهشت 94
بدون شرح


داستان خواندنی زیبای نمره نقاشی






یک داستان کوتاه جالب و خواندنی : پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایرهای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن

فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «میتونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»

مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید

معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمیدونستم، شرمندهام

مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمرهام رو کرد بیستزیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم

بیا اینقدر ساده به دیگران نمرههای پائین و منفی ندیم. بیا اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلطمون نشکنیم.



************************










بالا بودن قند خون باعث کم شدن حافظه می شود

به تازگی محققان بعد از مطالعات زیاد ، دریافتند مه بالا رفتن قند خون باعث کم شدن حافظه می شود.

محققان آلمانی دریافتند که افراد با سطح قند خون بالا با مشکلات حافظه مواجه می‌شوند. تحقیقات جدید نشان داد که بالا بودن سطح قند خون حتی اگر به دیابت و عدم تحمل گلوکز (مرحله قبل از دیابت) منتهی نشود می‌تواند به مشکلات حافظه منجر شود.

این مطالعه نشان داد افراد با سطح قند خون کمتر در آزمون های حافظه نمرات بهتری را کسب می کنند.

دانشمندان در این تحقیقات 141 نفر با سن متوسط 63 سال را مورد ارزیابی قرار دادند. محققان پس از انجام  آزمون‌ها و انجام اسکن مغزی درخصوص اندازه ناحیه هیپوکامپ مغز که نقش مهمی در حافظه دارد به نتایج جالبی دست یافتند. این تحقیقات نشان داد که افرادی که سطح قند خون بالاتری داشتند در به یاد آوردن کلمات ضعیف بودند.

*********************









عکس دیدنی از اولین ماشین پلیس در ایران




اشپزی





طرز درست کردن رست بیف مکزیکی با آرام پز




طرز درست کردن رست بیف مکزیکی با آرام پز


مواد لازم جهت تهیه رست بیف مکزیکی با آرام پز برای 12 نفر :
گوشت گوساله فیله یا راسته رست بیفی1500 گرم
 نمک 1 قاشق چای خوری
فلفل سیاه 1 قاشق چای خوری
 روغن زیتون 2 قاشق غذا خوری
پیاز بزرگ و خرد شده1 عدد
سس تاباسکو1 قوطی
فلفل قرمز1 قاشق چای خوری
سس تند100 گرم
پودر سیر1 قاشق چای خوری

طرز تهیه رست بیف مکزیکی با آرام پز :

چربی اضافه گوشت را بگیرید و نمک و فلفل به آن بزنید. روغن زیتون را در یک ظرف بزرگ روی شعله کم حرارت دهید. گوشت را داخل ظرف گذاشته تا همه طرف آن قهوه ای شود.

گوشت را در یک آرام پز قرار قرار داده و روی آن پیاز خورد شده را بریزید. فلفل قرمز، پودر فلفل قرمز، و سس فلفل تند را به آن اضافه کنید. مقداری آب اضافه کنید (تا یک سوم ارتفاع گوشت ها).

در ظرف را گذاشته و با شعله زیاد به مدت 6 ساعت بپزید (در آرام پز، مرتب چک کنید کمی آب داخل ظرف باشد). شعله را روی “کم” گذاشته و اجازه دهید 2 تا 4 ساعت دیگر بپزد (و یا تا زمانی که گوشت کاملا نرم و یکدست شود).

گوشت را در یک کاسه بریزید و توسط دو چنگال تکه تکه کنید (میتوانید دو فنجان از آب گوشت هم در سرو غذا استفاده کنید. بصورت ساندویچ و یا Burrito (نوعی روش مکزیکی همراه تورتیلا) سرو کنی










******************



بخندیــــــــــــــم













ﻣﯿﺪوﻧﯿﺪ ﭼﯽ ﺁﺩﻣـــﻮ ﺧﯿﯿﯿﯿﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺳـﻮﺯﻭﻧـﻪ ؟؟
.
.
.
.
.
.
ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﻠــﯽ ﺩﺍﻍ ﺑﺎﺷــﻪ!!!


یه مردي می گفت از وقتی زنم فهمیده تو بهشت حوری و پری زیاده
حتی نمیذاره نماز بخونم, میگه تو باید بری جهنم


 دقت کردین
طرف میاد میگه فلان اهنگ رو گوش دادی
میگی نه
میگه وااااااااااااااای ، خیلی توپه
بعد که آهنگ رو میذاره که گوش بدین
یه جور نگات میکنه انگار خودش این آهنگ رو ساخته یا خونده


 ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻓکر ﮐﻦ ;
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ
ﺗﻮ ﺩﻝ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ
ﻫﻤــــﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ “ﺧﺎﻣــــﻮﺵ ﺷـــــﺪﻥ ﻧـــﺖ”
“ﺧﺎﻣــــــﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﯿـــــﻢ”


 عصر حجر
عصر ارتباطات
عصر اطلاعات
عصر فن آوری
عصر دیجیتال
همه اینا ثابت میکنن که پیشرفت بشر همیشه در عصر صورت گرفته واز صبح زود بیدار شدن آدمی به جایی نمیرسه


 ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ
ﻟﺬﺗﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺗﻮﯼ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ
ﺑﯿﻦ ﺳﺎﻋﺎﺕ
۷:۰۰
ﺗﺎ
۷:۱۵
ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ
ﺗﻮﯼ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ !!



یه قانون هست که میگه..
.کارایه یواشکی همیشه بهترین خاطرات رو میسازه!


 عاغا ﯾﮑﯽ الان ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ بهم ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ : ممد ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ !
ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﮕﻮ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ !
ممد اﮔﻪ ﺍﯾﻦ پستو ميبيني
برو خونه ….. نگرانتن
اگه خون آریایی تو رگته به اشتراك بذار، برسه دست ممد، زودتر بره خونه تا خونوادش از نگراني در بيان


 1.یک
2.دو
3.سع
4.چاع
5.پع
6.شیع
7.عفت
8.عشت
9.عوح
10.عح
شمارش پسرا تو باشگاه هنگام وزنه زدن


 ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻗﺎ ﻣﻤﻨﻮﻥ . ﻣﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭﻥ
ﻭﺍﻧﺖ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻢ. ﻳﻬﻮ ﻭﺍﻧﺘﻲ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩ .
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﺟﺪﻱ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﻡ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ؟
ملت داغونن به غرعان….


 دیگه تعداد دستفروش ها تو مترو داره از تعداد مسافرها پیشی می گیره. کم مونده
دندونپزشک بیاد برای عصب کشی.!!!


 ﻃﺮﻑ ﺑﯽ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯿﺮﻩ ﻋﺮﻭﺳﯽ !!؟؟؟
ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺟﻠﻮﺵ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺭ ﻫﺴﺖ
ﺭﻭﯼ ﯾﮑﯿﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎ ﺑﺎ ﮐﺎﺭﺕ ﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮑﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﮐﺎﺭﺕ
ﭼﻮﻥ ﮐﺎﺭﺕ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺮﺳﻪ
ﺭﻭﯼ ﯾﮑﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﯾﮑﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﺪﯾﻪ
ﭼﻮﻥ ﮐﺎﺩﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺩﻭﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ
ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ
.
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺍﺻﻠﯽ


 بعضی هام هستن (البته فقط بعضی هااااا)که هرچی صدای آهنگ رو زیاد میکنی که اینا خفه شن و همراه آهنگ نخونن.
خفه که نمیشن هیچ.تازه اونام صداشونو بلند تر میکنن.
همینا کمر من رو شیکوندن


 ما اخرش نفهمیدیم اونی که به ما میگه جیگر
ما رو دوست داره یا منظورش خرکلاه قرمزیه؟!


**********************








داستان ملانصرالدینماه بهتر است

روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟
ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!


ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است!


داستان ملانصرالدینخویشاوند الاغ

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,

شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟

ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!


داستان ملانصرالدیندم خروس

یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,

ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.


داستان ملانصرالدینخروس شدن ملا

یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!

ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!

ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!



داستان های جالب ملانصرالدین






داستان ملانصرالدینالاغ دم بریده



یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.



اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.

اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟


داستان  ملانصرالدین : مرکز زمین

یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟

ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟
اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.


داستان ملانصرالدینپرواز در اسمانها

مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.
ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!


داستان ملانصرالدیندرخت گردو

روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن

مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!


داستان ملانصرالدینقیمت حاکم

روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟

ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!


داستان ملانصرالدین : قبر دراز

روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!

شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!















داستان های جالب ملانصرالدین














ملا پرسید: مادرت کجاست:

دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!


داستان  ملانصرالدین : بچه ملا

روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!


ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.

زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟

ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!


داستان ملانصرالدین : ملا در جنگ

روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.

ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟


داستان ملانصرالدین : نردبان فروشی ملا

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!


باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟

ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

داستان ملانصرالدین  لباس نو

روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.


داستان های جالب ملانصرالدین
 


دو صدایه اسرائيلی از مهاجران یمنی و ایرانی









داستان ملانصرالدین  ملا و گوسفند

روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.

ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است

دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!

روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟


داستان ملانصرالدین  خانه ملا

روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!

ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری

پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!


داستان  ملانصرالدین داماد شدن ملا

روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟

ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!



داستان  ملانصرالدین گم شدن ملا

روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟

ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟



داستان ملانصرالدین  دوست ملا

روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟

دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.

بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟

دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!





********************




به انتخاب شیرین ناز فرهمند


جام جم سرا- دو روز از تصادف تلخ خودرو‌های لوکس در پایتخت و مرگ قهرمان رانندگی ایران «حمید رضا کمالی» و چند تن دیگر می‌گذرد. حادثه‌هایی وحشتناک که ٢ خودرو بی‌ام و و پورشه سکانس‌های هولناکی را در بزرگراه همت و خیابان شریعتی در دوربین‌های مدار بسته پلیس راهور ثبت کرده‌اند.فیلم صحنه‌های دلخراش این ٢ حادثه در شبکه‌های مجازی هم منتشر شده است؛ سکانس‌هایی تلخ که تنها چند ثانیه کاربران را میخکوب می‌کند.در این صحنه‌ها خودرو بی‌ام‌و دیده می‌شود که با سرعت ١٧۶ کیلومتر بر ساعت به گاردریل‌های حاشیه بزرگراه همت برخورد می‌کند و ۴ سرنشین خودرو به بیرون پرتاب می‌شوند. حمید چشمه، شاهین بخشی و حمید کمالی سه قربانی این حادثه تصادف بودند. آرمین بخشی نیز تنها بازمانده این تصادف است که اکنون در بیمارستان به سر می‌برد.
در میان قربانیان، حمیدرضا کمالی قهرمان اتومبیلرانی ایران بود که خبر تصادف وحشتناکش خیلی‌ها را شوکه کرد. این درحالی است که تنها ٣ ساعت پس از این حادثه خودرو پورشه مدل ٢٠١۵ با دو سرنشین در خیابان شریعتی به یک درخت برخورد می‌کند. زن جوان که راننده خودرو بود در دم می‌میرد و سرنشین آن در بیمارستان شهدای تجریش قربانی تصادف مرگبار می‌شود. با مرگ سرنشین پورشه در بیمارستان، آمار قربانیان ٢ حادثه خودروهای لوکس در بامداد آخرین روز فروردین ماه به ۵ نفر رسید.
امیرحسین پورسینا، مدیریت واحد تیونینگ کلوپ خودروهای کار اِن پی و دبیر فنی مجله ماشین که یکی از دوستان بسیار صمیمی حمید کمالی قهرمان اتومبیلرانی بود، در گفت‌وگویی جزییات جدیدی از این حادثه را تشریح کرد.
او در حالی که حمید کمالی را یکی از حرفه‌ای‌ترین رانندگان اتومبیل دانست، گفت: «حمیدرضا کمالی از بهترین دوستان نزدیک من بود. او از‌سال ١٣٨۶ با کلاس‌های آزاد مسابقات سرعت، وارد عرصه اتومبیلرانی شد و با قدرت به این کار ادامه داد. حمید کمالی آن‌قدر به رانندگی و مسابقات سرعت علاقه داشت که در مدتی کوتاه توانست به پیشرفت قابل توجهی دست پیدا کند. او یک مقام قهرمانی در تهران، یک مقام قهرمانی در استان البرز و یک مقام قهرمانی در کل کشور را کسب کرده بود و افتخارات زیادی را در کارنامه ورزشی خود ثبت کرده بود.»

پورسینا ادامه داد: «مهم‌ترین خصوصیت اخلاقی حمید کمالی بی‌حاشیه بودن و روحیه مهربان او بود. او تنها به رانندگی علاقه داشت و اصلا وارد حاشیه نمی‌شد و در سکوت به کار خویش ادامه می‌داد. همیشه می‌گفت که اصلا برای کاپ قهرمانی و به‌دست آوردن مدال مسابقه نمی‌دهد و حتی گاهی اوقات کاپ‌هایی را که بدست می‌آورد به دوستانش هدیه می‌داد.»امیرحسین پورسینا در ادامه با اشاره به شب حادثه می‌گوید: «آن شب حمید به همراه دوستان مشترکمان برای خرید و فروش ماشین از کرج به تهران آمده بود و درخانه یکی از دوستانش در شرق تهران مهمان بود. بعد از مهمانی حمید به همراه دوستانش سوار خودرواش شد و به سمت کرج به راه افتاد. او کاملا هوشیار بود و در حالت طبیعی بسر می‌برد. وقتی شنیدم خودروی حمیدرضا با گاردریل برخورد کرده به‌شدت شوکه شدم. هم من و هم همکارانم پس از شنیدن این خبر حادثه را پیگیری کردیم. حمید از رانندگان حرفه‌ای بود کارش همین بود و می‌توانست هر مانعی و هر خطری را از خود دور کند. از آن شب تا الان خود من بیش از ۵٠٠ بار فیلم صحنه تصادف را دیده‌ام و به‌عنوان کسی که در این زمینه تجربه دارم، احتمال می‌دهم که شاید خودرو دچار نقص فنی شده باشد. تصاویر نشان می‌دهد که خودروی بی‌ام او با سرعت ١٧۶ کیلومتر بر ساعت از مسیرش منحرف می‌شود و لاین خود را تغییر می‌دهد. مستقیم به سمت گاردیل می‌رود و به شدت با آن برخورد می‌کند. با تبحری که من و بسیاری از همکارانمان از حمید کمالی سراغ داریم، مطمئنم که در آن لحظه چیزی مانع کنترل خودرو از سوی حمید شده باشد. چرا که او براحتی می‌توانست خودرو را مهار کند. حمید خودش نمایشگاه اتومبیل داشت و الان ٧‌سال است که با این خودرو‌ها به صورت حرفه‌ای رانندگی می‌کند».

وی اضافه کرد: «وقتی فیلم صحنه تصادف را بررسی کردیم به جرات می‌توانیم بگوییم که این تصادف ناشی از عدم توانایی حمید کمالی در رانندگی نبوده است. ترکیدگی لاستیک، نقص فنی در جعبه فرمان اتومبیل و یا حتی جلوگیری از برخورد با ماشین‌های دیگر از علت‌های این حادثه می‌تواند باشد.» او در ادامه گفت: «یکی از سرنشینان خودرو همکار حمید در نمایشگاه اتومبیل بود و دیگری هم فروشنده لوازم خودروی بی‌ام و بودند که متاسفانه جان خود را از دست دادند. آرمین بخشی نیز یکی دیگر از دوستانمان است که خوشبختانه از این تصادف جان سالم به در برد و درحال حاضر نیز در بیمارستان رسول اکرم بستری است. او دوشنبه شب به هوش آمد و اکنون تنها دست و پایش دچار شکستگی شده است و خطر دیگری او را تهدید نمی‌کند». (شهروند)



********************


نمایشنامه کوتاه افغانی







2 comments:

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information