7.30.2015

توراه و هفطارای شنبه - اول اگوست ۱۵




















***************



1.      همچنان كه خداوند به من سخن گفته بود، از سمت راه 
درياي سرخ متمايل شديم و به طرف بيابان حركت نموده
روزگار زيادي كوه «سِعير» را دور زديم.
2.      خداوند به من چنين سخن گفت:
3.      دور زدن اين كوه براي شما كافي است، به طرف شمال روي آوريد ...
4.      به قوم چنين فرمان بده: شما از مرز برادرانتان 
فرزندان «عِساو» كه در سِعير ساكنند عبور ميكنید.
از شما ترسانند، زياد احتياط كنيد.
5.      با آنها درنيفتيد، چونكه از سرزمين آنها حتي به اندازه
ي جاي كفپايي به شما نخواهم داد. زيرا كوهستان «سِعير» را به «عِساو» به ارث دادم.
6.      (مواد) خوراكي را از آنها با پول خريده بخوريد و آب را هم از آنها با پول خريده بنوشيد.
7.      زيرا خداوند خالقت تو را در تمام كسب و كارت بركت داد. از مسيرت در اين بيابان بزرگ اطلاع داشت. اينك چهل سال است كه خداوند خالقت با توست چيزي كسر نداشتي.
8.      از كنار برادران خود فرزندان عِساو كه ساكن سِعير هستند از راه آن باديه، از «اِلَت» و «عِصيُون گِوِر» عبور كرديم. پس متمايل گشته از بيابان مُوآو گذشتيم.
9.      خداوند به من گفت «مُوآو» را محاصره نكن
و با آنها به جنگ نپرداز زيرا از سرزمينش به 
تو ارث نخواهم داد. چونكه «عار» را به فرزندان «لُوط» به ارث دادم.
10.  قبلاً در آن (سرزمين) «اِميها» كه مانند «عَناقيها»
قومي بزرگ و كثير و قد بلند بودند، مسكن داشتند.
11.  آنها هم مانند «عَناقيها» (جزء) «رِفائيم» محسوب ميگردند
و «مُوآويها» آنها را «اِميم» ميخواندند.
12.  همانگونه كه ييسرائل (اسرائیل) با سرزمين موروثي خود كه خداوند به آنها داد عمل كرد فرزندان عِساو هم «حُوريها» را كه قبلاً در «سِعير» ساكن بودند بيرون رانده از پيش خود نابودشان كردند و جاي آنها ساكن شدند.
13.  اكنون برخاسته از رود «زِرِد» بگذريد. پس از رود زِرِد گذشتيم.
14.  از زمانيكه از «قادِشبَرنِيَع»  رفتيم تا موقعي كه از رود «زِرِد» گذشتيم سي و هشت سال طول كشيد و همانگونه كه خداوند براي آنها سوگند ياد كرده بود، نسل مردان جنگي از ميان اردوگاه نابود شد.
15.  و قدرت خداوند هم به منظور آشفته كردن آنها تا فنا شدنشان، دخالت كرد.
16.  هنگامي كه تمام مردان جنگي[1] از ميان آن قوم نابود شدند ...
17.  خداوند به من چنين گفت:
18.  تو امروز از «عار» سر حد «مُوآو» عبور ميكني.
19.  مقابل «بِنيعَمُون» پيش ميروي. آنها را محاصره مكن و با آنها درنيفت زيرا از سرزيمن «بِنيعَمُون» به تو ارث نميدهم، چونكه آن را به فرزندان «لُوط» به ارث دادم.
20.  آن هم سرزمين«رِفائيم» به حساب ميآيد. قبلاً «رِفاييها» در آن ساكن بودند و «عَمُونيها» آنها را «زَمزوميها» ميخواندند.
21.  قومي بزرگ و انبوه مانند «عَناقيها» قد بلند (بودند) كه خداوند آنها را از پيش ايشان نابود ساخت. پس وارث آنها شده جاي ايشان ساكن شدند.
22.  نسبت به فرزندان «عِساو» هم كه ساكن «سِعير» هستند (خداوند) همانگونه عمل نمود و «حُوري» را از برابرشان نابود كرد. پس (فرزندان عِساو) وارث آنها شده تا امروز در جاي ايشان ساكن شدند.
23.  «كَفتُوريها» را كه از «كَفتُور» خارج شده بودند، «عَويها» را كه ساكن «حَصِريم» تا «عَزا» بودند، نابود كرده، جاي ايشان ساكن شدند.
24.  برخيزيد و حركت نموده از رود «اَرنُون» بگذريد. توجه كن «سيحُون» پادشاه «حِشبُون» اِمُوري و سرزمينش را به دست تو دادم. شروع كن تصرف نما و با او در افتاده بجنگ.
25.  امروز شروع كرده ترس و خوف تو را بر اقوام زير تمام آسمان مستولي خواهم گردانيد. به طوري كه به محض شنيدن آوازهي تو بر خود لرزيده در برابر تو وحشتزده شوند.
26.  پس فرستادگاني با سخنان صلحآميز از بيابان «قِدِمُوت» نزد «سيحُون» پادشاه «حِشبُون» فرستاده گفتم:
27.  اجازه بده از سرزمينت عبور نموده فقط در مسير جاده، طي طريق نمايم. به راست و به چپ متمايل نخواهم گشت.
28.  خوراك را در برابر پول به من بفروش تا بخورم و آب را در برابر نقره به من بده تا بنوشم فقط اجازه بده پياده عبور نمايم.
29.  همانگونه كه فرزندان «عِساو» كه در «سِعير» ساكن هستند و «مُوآويها» كه ساكن «عار» ميباشند، با من عمل كردند. تا به سوي سرزميني كه خداوند خالق به ما ميدهد از «يَردِن» بگذرم.
30.  ولي «سيحُون» پادشاه «حِشبُون» نخواست در خاك خود به ما راه عبور بدهد زيرا خداوند خالقت روحش را سخت و دلش را قوي نمود، براي اينكه او را چون امروز به دست تو تسليم نمايد.
31.  خداوند به من گفت توجه كن شروع كردم كه سيحُون و كشورش را در برابر تو تسليم كنم. شروع كن و آن را تصرف نما تا وارث سرزمين وي گردي.
32.  پس «سيحُون» با تمام قومش براي رويارويي و جنگيدن با ما به سوي «يَهَص» پيشآمد.
33.  خداوند خالقمان او را در برابر ما تسليم نمود. پس وي و فرزندانش و تمام قومش را شكست داديم.
34.  در آنوقت تمام شهرهايش را تسخير نموده و تمام اهالي آن شهر و زنان و اطفال را تباه كرديم. نگذاشتيم كسي رهايي يابد.
35.  فقط چارپايان و غنيمت شهرهايي را كه تصرف كرديم براي خود تاراج نموديم.
36.  از «عَرُوعِر» كه در کنارهي رود «اَرنُون» است و شهري كه داخل دره ميباشد تا «گيلعاد» شهركي نبود كه از دسترس ما خارج باشد. همه را خداوند خالقمان در برابر ما تسليم نمود.
37.  فقط به سرزمين فرزندان «عَمُون» -تمام كناره رود «يَبُوق» و شهرهاي آن كوهستان و هر محلي كه خداوند خالق ما فرموده بود- نزديك نشدي.

 توضیح

[1]  براي درك بهتر اين آيه به كتاب بَميدبار (اعداد) فصول 13 و 14 مراجعه شود.
1.      پس متمايل گشته از راه باشان بالا رفتيم. «عُوگ» پادشاه «باشان»، خود با تمام قومش، براي جنگ در برابر ما به «اِدْرِعي» آمد.
2.      خداوند به من گفت: از او ترس نداشته باش زيرا او و تمام قومش و تمام سرزمينش را به دست تو تسليم كردم. پس همانگونه كه با «سيحُون» پادشاه «اِمُوري» كه در «حِشبُون» ساكن بود، عمل كردي با او عمل كن.
3.      خداوند خالق ما، «عُوگ» پادشاه «باشان» و تمام قومش را هم به دست ما تسليم كرد تا حدي كه وي را شكست داديم و رهايي يافتهاي براي او باقي نگذاشتيم.
4.      در آنوقت تمام شهرهايش يعني شصت شهر تمام منطقه «اَرگُوو»- تمام مملكت «عُوگ» در «باشان» را تسخير نموديم. شهركي نبود كه آنرا نگرفته باشيم.
5.      علاوه بر شهرهاي بيحصاري كه بسيار زياد بود، تمام اينها شهرهايي بود حصاردار با ديوارهاي بلند و درهاي دولنگهاي با پشتبند.
6.      همانطور كه با «سيحُون» پادشاه «حِشبُون» عمل كرده بوديم، آنها را يعني تمام اهالي شهر و زنان و اطفال را تباه ساختيم.
7.      و تمام چارپايان و غنيمت آن شهرها را براي خود تاراج كرديم.
8.      در آنوقت آن سرزمين را از رود «اَرنُون» تا كوه «حِرمُون» كه در شرق «يَردِن» است از دست اين دو پادشاه اِمُوري گرفتيم.
9.      صيدُونيها «حِرمُون» را، «سيريُون» و «اِمُوريها» آنرا، «سِنير» ميخواندند.
10.  تمام شهرهاي آن دشت و تمام گيلعاد و تمام «باشان» تا «سَلخا» و «اِدْرِعي»، شهرهاي كشور «عُوگ» در «باشان» بود.
11.  زيرا از بقيه «رِفائيم» فقط «عُوگ» پادشاه «باشان» باقي مانده بود. هم اكنون گهواره آهنين او در (شهر) رَبَت (متعلق به) فرزندان عَمُون موجود است. طولش نه اَما و عرض آن چهار اَماي مردانه است.
12.  و آن سرزمين را آنوقت تصرف كرديم. از عَرُوعِر كه كنار رود اَرنُون است، و نصف كوه گيلعاد و شهرهايش را به رِئووِنيها و گاديها دادم.
13.  و بقيه گيلعاد و تمام باشان كشور عُوگ را به نصف سبط مِنَشه دادم. تمام منطقه اَرگُوو، يعني تمام باشان سرزمين رِفائيها خوانده ميشد.
14.  يائير پسر مِنَشه تمام منطقه اَرگُوو تا مرز گِشوري و مَعَخاتي را گرفت و آنها را به نام خود خواند. باشان را، حَوُوت يائير (ناميد) كه تا امروز (به همين نام) باقي است.
15.  و گيلعاد را به «ماخير» دادم.
16.  و از گيلعاد و تا رود اَرنُون داخل دره و تا انتهاي مرز را به رِئووِنيها و گاديها دادم و تا رود يَبُوق كه مرز فرزندان عَمُون است ...
17.  علاوه بر آن باديه و يَردِن و تا انتهاي مرز، از كينِرِت تا درياي آن باديه كه همان درياي نمك است، پائين دامنه آن قله به طرف شرق.
18.  در آنوقت به شما فرمان داده گفتم: خداوند خالقتان اين سرزمين را به شما داده است تا آن را تصرف كنيد. پس شما همهي مردان دلير پيشاپيش برادران خود فرزندان ييسرائل (اسرائیل)- مجهز عبور نماييد.
19.  فقط زنان و اطفال و مواشي شما، كه ميدانم مواشي زياد داريد، در شهرهايتان كه آنها را به شما دادم بمانند.
20.  تا خداوند به برادران شما چون شما آسايش بخشد و آنها هم سرزميني را كه خداوند خالقتان در آن طرف يَردِن به آنها ميدهد تصرف نمايند. سپس هركدام به زمين ملكي خود كه به شما دادم بازگرديد.
21.  و در آن وقت به يِهُوشوعَ (یُوشَع) دستور داده گفتم: عملي را كه خداوند خالقتان با اين دو پادشاه كرد ديدي، خداوند با تمام كشورهايي كه تو به سوي آنها ميروي، همينطور عمل خواهد كرد.
22.  از آنها ترس نداشته باشيد زيرا خداوند خالق شماست كه براي شما جنگ ميكند.
پاراشاي وائِتحَنَن
23.  در آنوقت به خداوند التماس كرده گفتم:
24.  خداوندا، خداوند، تو شروع كردي كه بزرگواري و قدرت زيادت را به بندهات نشان دهي، چونكه كدام نيرويي در آسمان و زمين وجود دارد كه كارها و دلاوريهاي تو را انجام دهد.
25.  تمنا اينكه (اجازه دهي از يَردِن) عبور نمايم و آن سرزمين خوبي را كه در آنطرف يَردِن است يعني این كوه زيبا و لِوانُون را ببينم.
26.  خداوند به سبب شما به من خشم كرد و به سخنم گوش نداد. خداوند به من گفت: تو را بس است. بار ديگر در اين مورد با من به صحبت ادامه نده.
27.  بر سر اين قله برآمده و چشمانت را به باختر و شمال و جنوب و خاور متوجه كن و با چشمانت ببين زيرا از اين يَردِن نخواهي گذشت.
28.  به يِهُوشوعَ (یُوشَع) فرمان بده. او را تقويت و تشجيع كن زيرا او پيشاپيش اين قوم خواهد گذشت و او آن سرزمين را كه ميبيني، به ملكيت آنان درخواهد آورد.
29.  پس در «گي» مقابل بِت (خانهي) پِعُور ماند

1.      و اكنون اي ييسرائل (اسرائیل) براي اينكه زنده بمانيد و به آن سرزميني كه خداوند خالق اجدادتان به شما ميدهد وارد شده آن را تصرف نماييد به قانونها و احكامي كه من به شما ياد ميدهم كه انجام دهي گوش بده.
2.      بر چيزي كه من به شما فرمان ميدهم، نيفزاييد و از آن كسر ننماييد و فرمانهاي خداوند خالقتان را كه من به شما فرمان ميدهم رعايت كنيد.
3.      چشمان شما ناظرند كه خداوند در مورد بُتِپِعُور چه كرد. زيرا خداوند خالق تو هر كسي را كه به دنبال بُتِپِعُور رفت، از ميان تو نابود كرد.
4.      ولي شما كه با خداوند خالقتان پيوند داريد تمامتان امروز زندهايد.
5.      توجه كن كه همانطور كه خداوند خالقم به من فرمان داد قانونها و احكام را به شما ياد دادم. تا در آن سرزميني كه شما براي تصرفش بدانجا وارد ميشويد همينگونه عمل كنيد.
6.      رعايت نموده عمل كنيد، زيرا اين (توراه) در نظر اقوام، عقل و فهم شماست كه اگر از تمام اين قانونها خبر يابند خواهند گفت: اين قوم بزرگ، تنها قوم عاقل و فهيم است.
7.      زيرا كدام قوم بزرگي است كه معبودي چون خداوند داشته باشد كه هر زماني كه به درگهش فرياد برآورد، به او نزديك باشد.
8.      و كدام قوم بزرگي است كه قانونها و احكامي عادلانه مانند تمام اين تُورایي كه من امروز در مقابل شما ميگذارم داشته باشد؟
9.      فقط مواظب خودت باش و جانت را كاملاً حفظ نما، مبادا اين چيزها را كه چشمانت ديدند فراموش كني و مبادا در تمام روزهاي زندگيت از دلت بيرون برود. آنها را به آگاهي فرزندان و فرزندان فرزندانت برسان.
10.  روزي را كه در حُورِو در مقابل خداوند خالق خودت ايستادي (فراموش مكن). آن زماني كه به من گفت اين قوم را جمع كن تا سخنان خود را به گوش آنها برسانم تا در تمام مدتي كه بر روي زمين زندگي ميكنند از من بترسند و آنرا به فرزندان خود تعليم دهند.
11.  پيش آمده زير كوه ايستاديد، و آن كوه تا قلب آسمان در آتش مشتعل بود و به خاطر ابر و مه تار بود.
12.  خداوند از ميان آتش با شما سخن ميگفت: شما صداي سخنان را شنيديد و شكلي را نميديديد فقط صدا (را ميشنيديد).
13.  پيمانش ده فرمان- را به شما اعلام داشت كه انجام دهيد و آنها را روي دو لوح سنگي نوشت.
14.  و در آن موقع خداوند به من فرمان داد كه قانونها و احكام را به شما ياد بدهم تا آنها را در سرزميني كه شما به سوي آن ميرويد تا آنرا تصرف نماييد، انجام دهيد.
15.  خيلي مواظب جانهاي خود باشيد زيرا در روزي كه خداوند در حُورِو از درون آتش به شما سخن گفت هيچ شكلي را نديديد.
16.  مبادا فاسد شويد و براي خود تصويري یا هر تمثالي كه نمايانگر چيزي باشد، تركيب مذكر يا مؤنثي بسازيد.
17.  شكل هر چارپايي كه در زمين است شكل هر پرندهي بالداري كه در آسمان پرواز كند ...
18.  شكل هر جنبندهاي خاكي، شكل هر موجودي در سطوح آبها از سطح زمين به پايين.
19.  مبادا چشمانت را به سوي آسمان بلند كني و خورشيد و ماه و ستارگان يعني تمام اجرام آسماني را ببيني و منحرف گشته به آنها سجده نمايي و آنها را پرستش كني چونكه خداوند خالقت آن (اجرام آسماني) را به همهی اقوام زير آسمان (از آن جمله قوم ييسرائل (اسرائیل)) سهم داده است. (تا از خواص آنها بهرهبرداري كنند نه كه آنها را پرستش كنند).
20.  و اما خداوند شما را گرفته از كورهي (ذوب) آهن يعني از مصر بيرون آورد تا مانند امروز قوم اختصاصي او باشيد.
21.  و خداوند به خاطر سخنان شما به من غضب كرد و بر سر عدم عبور من از يَردِن و اينكه به آن سرزمين خوبي كه خداوند خالقت به ملكيت به تو ميدهد وارد نشوم سوگند ياد كرد.
22.  زيرا من در اين سرزمين ميميرم، از يَردِن عبور نخواهم كرد ولي شما عبور ميكنيد و آن سرزمين خوب را به ارث خواهيد برد.
23.  مواظب خودتان باشيد مبادا پيماني را كه خداوند خالقتان با شما بسته است فراموش نموده، و شكل هرچيزي را كه خداوند خالقت تو را منع كرده است براي خود بسازي.
24.  زيرا خداوند خالق، آتش سوزاننده و قادر غيور است.
25.  هرگاه فرزندان و نوادگاني به وجود آوردي و در آن سرزمين مدت زيادي اقامت كرده فاسد شويد و مجسمهي شكل هر چيزي را بسازيد و در نظر خداوند خالقت به منظور عصباني نمودن او آن بدي (بتپرستي) را انجام دهيد.
26.  امروز آسمان و زمين را براي شما شاهد ميگيرم كه از آن سرزميني كه شما از يَردِن به آنجا عبور ميكنيد تا آن را تصرف كنيد، حتماً در به در ميشويد. بر آن، عمر طولاني نخواهید داشت بلكه حتماً آواره خواهيد شد.
27.  خداوند شما را ميان قومها پراكنده خواهد كرد و ميان قومهايي كه خداوند شما را به آنجا ميبرد جمعيت كمي باقي خواهيد ماند.
28.  و آنجا بتهاي چوبي و سنگي ساخت دست انسان را، كه نميبينند و نميشنوند و نميخورند و نميبويند پرستش خواهيد كرد.
29.  (بالاخره) در آنجا خداوند خالقت را طلب خواهيد كرد، چنانچه با تمام قلبت و با تمام جانت او را جستجو كني (وي را) خواهي يافت.
30.  در موقع مذلتت وقتي تمام اين چيزها به سر تو آمد، در دورههاي آخر، به درگاه خداوند خالقت بازگشت نموده گفتههاي او را اطاعت خواهي كرد.
31.  نظر به اينكه خداوند خالقت مهربان است تو را ترك نخواهد كرد و نابودت نخواهد نمود و پيمان پدرانت را كه به آنها سوگند ياد كرد به فراموشي نخواهد سپرد.
32.  فقط دربارهی روزهاي پيشين كه قبل از تو بوده است از روزي كه خداوند آدم را روي زمين آفريد، از اين سوي آسمان تا آن سوي آن جويا شو، آيا چنين كار بزرگي انجام يافته است؟ آيا مانند آن شنيده شده است؟
33.  آيا قومي (هست كه) صداي خداوند را كه از ميان آتش سخن بگويد همانگونه كه تو شنيدي، شنيده و زنده مانده باشد؟
34.  آيا (هرگز) معبودي كوشش كرده است آنسان كه خداوند خالقتان جلو چشم تو در مصر براي شما عمل كرد وارد شده، با آزمايشات و آيات و معجزات و جنگ و با قدرتي قوي و بازويي افراشته و با كارهاي شگفتانگيز و عظيم گروهي را از ميان گروهي ديگر براي خود بيرون ببرد؟
35.  (اينها) به تو نشان داده شد تا بداني كه خداوند همان خداوند است و به جز او (خداوندي) نيست.
36.  از آسمانها صدايش را به تو شنوانيد تا تو را تأديب نمايد و روي زمين آتش بزرگش را نشانت داد و سخنانش را از ميان آتش شنيدي.
37.  به علت اينكه پدرانت را دوست ميداشت نسل او (نسل يَعقُوو (یعقوب)) را بعد از او انتخاب نمود. پس تو را با حضور خود به وسيلهي نيروي بزرگش از مصر بيرون آورد.
38.  تا قومهاي بزرگ و دليرتر از تو را از مقابل تو براند و تو را به سرزمين ايشان آورده و مانند امروز (كه ميبيني) سرزمين آنها را به ملكيت تو درآورد.
39.  پس امروز بدان و قلبت را (به اين امر) متمايل كن كه از آسمان به بالا و روي زمين به پايين خداوند خالق است و ديگر (خدايي) نيست.
40.  پس قانونها و فرمانهايي را كه من امروز به تو دستور ميدهم رعايت نما تا وضع تو و فرزندان تو بعد از تو بهتر شود، و براي اينكه روي آن سرزميني كه خداوند خالقت به تو ميدهد، تمام روزگار، عمر طولاني داشته باشي.
41.  آنوقت مُشه (موسی) در اين طرف يَردِن، در سمت شرقي، سه شهر جدا كرد.
42.  تا قاتلي كه همنوع خود را غيرعمدي به قتل رسانيده و قبلاً دشمن وي نبوده باشد به يكي از اين شهرها بگريزد و زنده بماند.
43.  (شهرهاي مذكور عبارت است از:) بِصِر در بيابان در سرزمين جلگه براي رِئووِنيها، و رامُوت در گيلعاد براي گاديها و گُولان در باشان براي مِنَشِهايها.
44.  شريعتي كه مُشه (موسی) پيش فرزندان ييسرائل (اسرائیل) قرار داد به شرح زير است:
45.  اينها فرمانها(ي گواه بر وجود خدا) و قانونها و احكامي است كه مُشه (موسی) هنگام بيرون آمدن فرزندان ييسرائل (اسرائیل) از مصر به آنها گفت.
46.  مُشه (موسی) و فرزندان ييسرائل (اسرائیل) هنگام خروجشان از مصر، در آن سوي يردن، در گَي، مقابل بِت پِعُور، در سرزمين سيحُون پادشاه اِمُوري كه ساكن حِشبُون بود وي را شكست دادند.
47.  سرزمين وي و سرزمين عُوگ پادشاه باشان دو پادشاه اِمُوري را كه در اين سوي يَردِن در سمت شرق است به ارث بردند.
48.  از عَرُوعِر كه در كنار رود اَرنُون است و تا كوه سيئُون يعني همان حِرمُون.
49.  و تمام باديهي طرف شرقي يَردِن و تا درياي آن باديه زير سراشيبيهاي قله
  مُشه (موسی) تمام فرزندان ييسرائل (اسرائیل) را فراخوانده به آنها گفت: اي ييسرائل به قانونها و احكامي كه من امروز در حضور شما ميگويم گوش داده و آنها را بياموزيد و رعايت نموده عمل كنيد.
2.      خداوند خالق ما، در حُورِو با ما پيمان بست.
3.      نه تنها خداوند اين پيمان را با پدران ما (بست) بلكه با ما، خود ما، اينهاييكه امروز همگي اينجا زندهايم، منعقد نمود.
4.      خداوند در آن كوه، روياروی، از ميان آتش با شما سخن گفت.
5.      نظر به اينكه از آن آتش ترس داشتيد و بالاي كوه نرفتيد، من در آنوقت بين خداوند و شما ايستادم تا كلام خداوند را با شما به اين شرح اطلاع دهم.
6.      من خداوند، خالق تو هستم، كه تو را از سرزمين مصر از خانهي بندگي بيرون آوردم.
7.      در مقابل من معبودان ديگري براي تو وجود نداشته باشد.
8.      هيچ تصويري هيچ شكلي: از آنچه در آسمان و بالاي آن و در زمين و پايين آن و در اعماق آبها باشد براي خود نساز.
9.      به آنها سجده نكن و آنها را پرستش ننما. چونكه من خداوند خالقت قادر غيور بازخواست كنندهي گناه پدران از فرزندان (فرزند و نوه) و از نسل سوم و از نسل چهارم دشمنانم (كه پيرو پدر بدكار خود باشند) ميباشم.
10.  نيكي كننده به هزاران (نسل) يعني به دوستانم و به كساني كه فرمانهاي مرا مراعات ميكنند. (يعني كساني كه پيرو پدر نيكوكار خود هستند ميباشم).
11.  نام خداوند خالقت را بيهوده بر زبان نياور زيرا كسي را كه نام او را بيهوده بر زبان آورد بدون مجازات نخواهد گذاشت.
12.  همان طوري كه خداوند خالقت تو را فرمان داد، مواظب باش روز شبات را مقدس بداري.
13.  شش روز كار كن و تمام كارت را انجام بده.
14.  و روز هفتم براي خداوند خالقت شبات است، تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنيزت و گاوت و الاغت و هر چارپايي كه از آن تو باشد و غريبت كه تحت اختيار تو هستند هيچ كاري نكنيد. تا اينكه غلامت و كنيزت چون تو استراحت كنند.
15.  به ياد آور كه در سرزمين مصر غلام بودي و خداوند خالقت با قدرت قوي و بازوي افراشته تو را از آنجا بيرون آورد. به همين جهت خداوند خالقت به تو فرمان داد (دستورات) روز شبات را رعايت كني.
16.  همانگونه كه خداوند خالقت به تو فرمان داد به پدرت و مادرت احترام بگذار تا اينكه عمرت طولاني شود و تا اينكه روی آن سرزميني كه خداوند خالقت به تو ميدهد وضع خوبي داشته باشي.
17.  قتل نكن، زنا نكن و دزدي نكن. براي همنوعت شهادت دروغ نده.
18.  و حسرت زن همنوعت را مبر و خانهي همنوعت را كشتزارش و غلامش و كنيزش، گاوش و الاغش و هر چه را مال همنوعت است آرزو نكن.
19.  خداوند در كوه از داخل آتش ابر و مه اين سخنان را با صداي بلند گفت و تكرار نكرد[1]. آنها را بر دو لوح سنگي نوشته به من داد.
  1. چنين واقع شد هنگامي كه اين صداها را از داخل تاريكي شنيديد آن كوه در آتش افروخته بود تمام سران سبط و پيرانتان پيش من آمديد.
  2. و گفتيد اينك خداوند خالق ما جلال و بزرگي خود را به ما نشان داد و صدايش را از داخل آتش در اين روز شنيديم، ديديم (ممكن است) خداوند با انسان سخن بگويد و او (انسان) زنده بماند.
  3. و اكنون چرا بميریم زيرا اين آتش عظيم ما را خواهد سوزاند. اگر باز هم بار ديگر ما صداي خداوند خالق خود را بشنويم خواهيم مرد.
  4. زيرا كدام بشري است كه صداي خداوند حي را كه از داخل آتش صحبت كند مانند ما شنيده باشد و زنده مانده باشد؟
  5. تو پيش برو و آنچه را خداوند خالق ما ميگويد بشنو و تو آنچه را كه خداوند خالق به تو بگويد به ما بگو تا بشنويم و انجام دهيم.
  6. خداوند صداي سخنان شما را كه به من صحبت كرديد شنيد. پس خداوند به من گفت صداي سخنان اين قوم را كه با تو صحبت كردند شنيدم. خوب كاري كردند كه تمام اين سخنان را گفتند.
  7. اي كاش تمام روزگار همين قلب را داشته باشند و از من بترسند و تمام فرمانهايم را رعايت كنند. براي اينكه تا ابد وضع آنها و فرزندانشان خوب باشد.
  8. برو به آنها بگو «به چادرهاي خودتان بازگرديد».
  9. و تو اينجا پيش من بمان كه تمام فرمانها و قانونها و احكامي را كه به آنها ياد خواهي داد به تو بگويم تا در سرزميني كه من آنرا به آنها براي ارث بردن ميدهم، انجام دهند.
  10. مواظب باشيد همانگونه كه خداوند خالقتان به شما فرمان داد عمل نماييد. به راست و چپ منحرف نشويد.
در هر راهي كه خداوند خالقتان به شما فرمان داد، برويد. تا اينكه زنده بمانيد و وضعتان خوب باشد، و در آن سرزميني كه ارث ميبريد عمر طولاني داشته باشيد.

 توضیح

[1]  منظور از كلمهی تكرار نكرد اين است كه ديگر بار در ميان جمعيت تجلي ننموده و تكلم نكرد.
1.      اين است فرمان قانونها و احكاميكه خداوند خالقتان فرموده است به شما تعليم بدهم تا در سرزميني كه شما براي وارث شدنش به آنجا ميرويد، انجام دهيد.
2.      تا اينكه از خداوند خالق خود ترس داشته تمام قانونها و فرمانهايش را كه من به تو و به فرزندت و فرزند فرزندت دستور ميدهم در تمام مدت عمرت رعايت نمايي و عمرت طولاني شود.
3.      اي ييسرائل (اسرائیل) (آنها را) گوش داده مواظب باش انجام دهي تا وضع تو خوب شود و همانگونه كه خداوند خالق پدرانت به تو گفت در آن سرزميني كه در آن شير و شهد جاري است بسيار زياد گرديد.
4.      اي ييسرائل (اسرائیل) گوش بده خداوند خالق ما، خداوند يكتاست.
5.      خداوند خالق خود را با تمام قلبت و با تمام جانت و با تمام دارائيت دوست بدار.
6.      و اين سخناني كه من امروز به تو فرمان ميدهم روی قلبت، (مورد توجه تو) باشد.
7.      هنگام نشستنت در خانه و راه رفتنت و در وقت خوابيدن و برخاستنت، آنها را خوب به فرزندانت ياد بده و در مورد آنها گفتگو نما.
8.      آنها را به عنوان علامت روي دستت ببند و به منزلهي زينت بين چشمانت[1] قرار گيرد.
9.      آنها را بر باهوهاي[2] دَرِ خانه و بر دروازههاي خويش بنويس.
10.  و واقع شود هنگامي كه خداوند خالقت تو را بهآن سرزميني كه به پدرانت، به اَوراهام (ابراهیم) و ييصحاق (اسحاق) و يَعقُوو (یعقوب) سوگند ياد كرد آن را به تو بدهد، بياورد، يعني (به) شهرهاي بزرگ و خوبي كه تو نساختي ...
11.  و به خانههاي پر از نعمت كه تو پر نكردي و چاههاي حفر شدهاي كه تو حفر نكردي، تاكستانها و زيتونهايي كه تو غرس ننمودي (وارد شده) بخوري و سير شوي ...
12.  مواظب خود باش، مبادا خداوند را كه تو را از سرزمين مصر از خانهي غلامي بيرون آورد، فراموش كني.
13.  از خداوند خالق خود ترس داشته باش و او را ستايش نما و (در صورت لزوم به امر دادگاه) به نام وي سوگند ياد كن.
14.  به دنبال ديگر معبودها، از معبودهاي قومهاييكه اطراف[3] شما هستند نرويد.
15.  زيرا خداوند خالقت قادر غيور در ميان توست، مبادا خشم خداوند خالقت بر تو افروخته شده از روي زمين نابودت سازد.
16.  خداوند خالقتان را همانگونه كه در مَسا آزموديد نيازمایيد.
17.  فرمانهاي خداوند خالقتان و دستوراتش را (كه اجراي آنها گواهي دادن بر وجودش ميباشد) كه به شما داد حتماً رعايت كنيد.
18.  آنچه كه در نظر خداوند پسنديده و نيكوست به عمل آور تا وضعت خوب شود و تا به آن سرزمين خوبي كه خداوند به پدرانت سوگند ياد كرد، وارد شوي و وارث آن گردي.
19.  تا اينكه همانگونه كه خداوند گفت دشمنانت را از مقابل تو دفع كند.
20.  چنانچه در آينده، پسرت از تو پرسيده بگويد اين فرامين (گواه بر وجود خدا) و قانونها و احكاميكه خداوند خالق ما به شما فرمان داد چيست؟
21.  به پسرت بگو در مصر غلام  پَرعُوه (فرعون) بوديم. خداوند ما را از مصر با قدرتي قوي بيرون آورد.
22.  خداوند در مصر، در نظر ما آيات و معجزات بزرگ و مصيبتباري براي پَرعُوه (فرعون) و تمام خاندانش ظاهر ساخت.
23.  و ما را از آنجا خارج كرد تا اينكه ما را به آن سرزميني كه (در مورد آن) به پدران ما سوگند ياد كرده بود آورده و (آن را) به ما بدهد.
24.  پس خداوند به ما فرمان داد تمام اين قانونها را به منظور ترسيدن از خداوند خالق خود و خوشبخت بودن در تمام عمر انجام دهيم تا مانند امروز به ما زندگي ببخشد.
25.  و اگر مواظب بوده تمام اين فرمانها را همانگونه كه به ما فرمان داده است، در حضور خداوند خالق خود عمل نماييم سعادت خواهيم داشت.

 توضیح

[1]  منظور از «بين چشمها» جاي تفيلين بالاي پيشاني و محل رستنگاه موي سر به بالا است.
[2]  منظور از باهو: ستون عمودي سمت راست چارچوب درهاي ورودي اتاقها و ساختمان و حياط (به جز توالت و حمام) ميباشد به فصل 11 آيه 20 و فصل 6 آيهي 9 از همين كتاب مراجعه شود.
[3]  چون انسان مستقيماً تحت تاثير محيط قرار دارد، كلمهي اطراف به عنوان تأكيد آمده است (به آيه 7 از فصل 5 مراجعه شود).



*************************





وائِتحَنَن


چهل و پنجمین هفطارا
یِشَعیا 40/1 – 40/26


نخستین هفطارا از 7 هفطارای تسلا بخش یشعیا که از شَبات
پس از نهم آو آغاز شده و تا شبات پیش از روش هَشانا ادامه می یابد
47 سال پس از خرابی بِت هَمیقداش اول (3338 عبری) و اسارت قوم ایسرائل به بابِل، آوازه فتوحات کوروش
هَخامَنِشی، همچون نغمه دلنوازی بر دل ملت اسیر و رنجدیده ایسرائل در بابل می نشست که در سال 3385 با فتح بابل و رهایی، ایشان را روانه سرزمین موعود کرده، امکان بازسازی بت همیقداش دوم را فراهم آورد. 23 سال پس از آن (70 سال پس از خرابی بت همیقداش اول)، بازسازی بت همیقداش دوم پایان گرفت و تا 420 سال برجا ماند.
همه کلامهای تسلا بخش آسمانی که خد.اوند به زبان یِشَعیا در روزهای رهایی از اسارت بابل به قوم ایسرائل می رساند، حاکی از علاقه و دلبستگی بسیار ذات الهی به قوم و سرزمین ایسرائل بوده، نجات نهایی ایشان را از سختی ها و دوران در به دری اش در قالب زیباترین توصیفات ادبی نوید می دهد.
مژده بازگشت به کشور از زبان ناوی به قوم ایسرائل، در هفطارای وائِتحَنَن و نوید ورود به سرزمین موعود نوسط مُشه رَبِنو در این پاراشا، همانندی آن هفطارا و پاراشایش را می نماید.

یشعیافصل چهل
1. خد.ای تو ایسرائل می فرماید: «قومم را تسلا دهید
2. چه نیکوتر با کلماتی دلنشین به یِروشالَییم بگویید که دوران تنبیه ایسرائل سر آمده و خطای او سرانجام بخشوده شد؛ زیرا از دست خد.ا برای گناهانش دو چندان تنبیه و مجازات دریافته است.
3. گوش فرا گیرید، نوایی آسمانی ندا می دهد (فرشتگان آسمانی به یکدیگر ندا می دهند):
«راه و مسیر بازگشت قوم ایسرائل را در بیابان به فرماندهی خد.اوند فراهم کنید.
نزدیکترین راه را در صحرا (میان بابل و ایسرائل) همچون شاهراهی برای پروردگارمان بگشایید
4. «پس گودی هر دره ای (سر راه ایسرائل در بازگشت از بابل) بالا آمده، هر کوهستان و تپه ای، کوتاه و هموار می شوند. فراز و نشیبها یکدست شده و راه های ناهموار هموار می شوند
5. و سرانجام در آن روزگار، جلال خد.اوند آشکار شده، آن را تمام نسل بشر باهم خواهند نگریست؛ زیرا این کلام را خد.اوند فرموده است.
6. و آوازی می گوید (فرشته خد.اوند در عالم رویا به ناوی می گوید):
ندا برآورده، برسان و او (ناوی) در برابر می گوید: «چه چیز را ندا کنم؟» (و آن صدا در پاسخ می گوید):
«ندا کن که تمام بشر (که با نیرو و بزرگی خود می بالد، همچون) سبزه و علف (موقتی و فناپذیر) بوده، و همه زیبایی اش نیز همانند گل صحرا (پژمرده و از میان رفتنی) است
7. سبزه و علف خشکیده و گل نیز زیر نَفَس خد.اوند (در برابر بادهای صحرایی) پژمرده و پلاسیده می شود. به راستی که انسانها نیز همانند سبزه و علف، موقتی و فناپذیرند.
8. سبزه خشکیده و گل پژمرده و پلاسیده می شود؛ اما تنها کلام خد.است که تا ابد ماندنی و پابرجاست.
9. ای که حامل اخبار و مژده های خوب برای صیون هستی، به کوه های بلند برآ.
ندایت را با نیرو برافراز. ای که مژده های نیکو برای یروشالییم داری، آنان را به نوای بلند بگو، مترس.
به شهرهای مشهور یِهودا برسان: «اینک عظمت خد.ایتان را بنگرید
10. اکنون بنگرید که خد.اوند قادر مطلق باشکوه بسیار، همچون قدرتی عظیم نزول اجلال می فرماید.
هم اوست که دست توانایش برایش حکم فرمایی می کند. بنگرید که مشیت اجر و پاداش دهی او تنها متعلق به خود اوست و اعمالش تنها زیر نظر و اختیار ذات اوست.
11. همچون چوپانی که گله اش را می چراند؛ بره ها را به بازوی خود گرد کرده، به آغوش خویش بر می دارد و گوسفندان شیرده خسته را به آرامش و ملایمت رهبری خواهد فرمود.
12. چه کسی می تواند آبهای زمین را با کف دستش پیمانه کند. آسمانها را وجب کرده، گرد و غبار زمین را دبشمارد و دریابد و کوهستانها و تپه های زمین را به ترازویش وزن کند؟
(تنها خد.اوند است که تمام اجزای آفرینشش را ذره به ذره اندازه و ارزیابی می کند.)
13. چه کسی ذات خد.اوند را در آفرینش ره نموده یا چون مشاوری او را آموخته است؟
14. او از چه کسی (چه نیرویی) مشورت یا راهنمایی گرفته است؟ چه کسی ذات او را در راه و اصول عدالت آموزانده یا دانایی و معرفت به او آموخته و یا ره فهم و شناسایی واقعیات را یاد داده است؟
15. هم اکنون بنگرید که ملل عالم برای ذات الهی، چون قطره ای در آوند پر از آب و چون ذرات گرد و غبار بر کفه ترازو (ناچیز) هستند.
اینک بنگرید که خشکی های مسکونی زمین در نظر ذات خد.اوندی، چون ذرات بسیار ریز غبارند.
16. (و مللی که در قدرت خد.اوند شک داشته یا نجات ایسرائل را از دور می پنداشته اند، برای این بی ایمانی و گناهشان)، نه (درختان جنگلهای پربار) لُبنان کفاف سوخت آتش قربانی های گناه آنان را خواهد داد، و نه حیوانات بی شمار آنجا برای قربانی سوختنی برای اعظم خد.اوند بس خواهند بود.
17. همه ملل عالم با تمام نیرو و عظمتشان برابر عظمت قادر مطلق هیچند و از دید و نظر او پوچ و باطلند.
18. پس ذات خد.اوند را به چه کسی مانند می سازید؟ و یا چه شباهتی را به او نسبت می دهید؟
(بت پرستان، ذات الهی را به بتهای بی قدرت و باطل خود شبیه کرده، نجات را از او دور می پنداشتند.)
19. (آیا ذات او را) به یک بت همانند می کنید؟ به پیکر بی جانی که صنعتگر آن را لب می ریزد، زرگر آن را به آب طلا رو کشیده، نقره کار برایش زنجیرهای نقره ای می ریزد.
20. دستی که نیروی طلا و نقره را برای بت سازی ندارد، درختی برمی گزیند که چوبش برای ساختن بت نپوسد. آنگاه صنعتگر استادی را می یابد تا برایش با آن چوب شکل و شمایلی بسازد تا از بیش نچرخد.
21. و اما ای مردم عالم، آیا نمی دانید؟ آیا نشنیده اید؟
آیا از آغاز به شما گفته نشده است؟ و آیا از دیدن بنیاد زمین (اجزای آفرینش) در نیافتید؟ (که خالقی یکتا را لازم نظم چنین عالم بی انتهایی است؟)
22. آن خالق یکتاست که برای فرمانروایی بر پهنه آسمانها که زمین را دربرگرفته اند، جلوس فرموده، بر زمینی که ساکنانش از آن ارتفاع، چون ملخهایی کوچک به دید می آیند.
(خد.ایی) که آسمانها را همچون پرده ای گسترده تا با آن خیمه ای برای سکونت خود برپا فرماید.
23. همان ذاتی که قادر است شاهزادگان و رهبران را به هیچ تنزل داده و قضات و داوران عالم را به بیهودگی و فنا بکشد.
24. چنین گیاهان (رهبران و قدرتمندان بی ایمان) کمتر بر زمین (در مدتی طولانی) کاشته شده اند و تنه شان نیز در زمین ریشه ندوانده است؛ زیرا با دمیدن نَفَس الهی بر آنها پژمرده و پلاسیده می شوند و گردباد (مشیت الهی) آنان را مثل کاه از جا کنده، با خود می برد.
(چنین رهبرانی کمتر بر زمین استوار بوده، برای مدتی طولانی پابرجا نمانده اند.)
25. ذات مقدس می فرماید: «پس ذات منخد.اوند را به که ماند می کنید که شبیه او باشم؟»
26. و ای قوم ایسرائل، چشمانتان را به آسمانها برافرازید و بنگرید.
چه کسی این ستارگان و اقمار آسمانی را آفریده است؟ همان که جمیع آنها را با شمارشی دقیق استوار ساخته و به یکایکشان نظم و سامانی ویژه ارزانی فرموده است.
(بنگرید و دریابید) که برای عظمت و توانایی و نیرو و قدرت بسیار و بی شمار اوست که یکی (از این ستارگان) نیز گم نشده، نمی افتد.





هفته خوبی را برایتان ازو میکنیم

שבוע טוב ונעים





No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information